پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   ادبیات طنز (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=54)
-   -   زن از دیدگاه طنز ( جدی نگیرید ) (http://p30city.net/showthread.php?t=186)

SonBol 11-26-2008 11:00 AM

از دست تمام دختران دل شیداست*****از ناز و کرشمه شان دل غوغاست



دانی که چرا گردن مردان شد کج******از بس دلشان پر شده از خون پیداست



در منزل هم غیبت همسر گویند******از داغ دل و سینه پر درد شکواست



اخر چه بود گناه مردان کاین جور******از دست زنان روند پناه گاه گر جاست



از تانک و مسلسل که چه باید گویم *****در پیش زبان و کرنش زن خاراست



اندر عجبم که گر نمی داشتند اشک*****کز دست جماعت چه توان کردن راست



گویند که زیبا پسری چون او مُرد******ترشیده شود دخترکی بس زیباست



گویند که زیبا پسران گر مردند*****ترشیده شوند دخترکان چون حقاست



شوریده شدم بس که چرند من گفتم*****کاخر بشوم چو زن ذلیل اشکاراست

امیر عباس انصاری 11-30-2008 10:29 PM

زن از دیدگاه طنز ( جدی نگیرید )
 
:: مدل های مختلف دختر ::

:p :p :p :p

۱.مدل جنتلمن( از نوع خانم خانمها): خدا رو شکر بین این همه مدلای عجیب و غریب یه عده از دخترا (که واقعا معدودن) هم هستن که علاوه بر اینکه مد روز وتحصیل کرده هستن خودشونو گم نکردن و فارق ازسرگرمیهای الکی تو زندگی دنبال پیشرفتن.

2.مدل نازنازی:این مدل کارو زندگیشون با دوستا بیرون رفتن و تلفن و چته و تا 50 سالگی تو اتاقشون عروسک نگه میدارن فعالیتهاشونم شامل خریدن هر چیز مد روزو به باد دادن پولای باباجون هست.

3.مدل اجتماعی:این عده بیشتر شامل دخترای فمینیستیه که عاشق شرکت تو فعالیتهای اجتماعین
ولی وسط همون کارها هم تا یکم کار جدی بشه دادشون در میاد که بابا ما خانومیم این قدر کار سخت بهمون ندین!

4.مدل مرد ذلیل:این مدل که در حال انقراضن عاشق شوهر کردن و بشور بسابن
(به علت کمیاب بودن این مدل نتونستم اطلاعات بیشتری در موردشون پیداکنم).

5.مدل مامانم اینا:این مدل دخترای محبوب مادراشونن و همه کاراشونو با نظر مادرشون انجام میدن خیلیاشونو میشه تو گروه خرخونا که تو پایین توضیح دادم هم پیدا کرد.

6.مدل ضد پسر:این مدل همه ی فکر و ذکرشون اینه که یه پسرو ضایع کنن و تا یک سال این اتفاق خجسته رو وسه دوست و آشنا تعریف کنن.

7.مدل خرخون:این مدل تو زندگی فقط یه کار بلدن اونم درس خوندنه تو بحرشونم که بری میبینی از دیپلم خیاطی بگیر تا گواهینامه زیر دریایی رو گرفتن .ولی پای عمل که برسن هیچی بلد نیست.

8.مدل روشنفکر:این مدل خودشونو عقل کل میدونن و عشق شرکت تو کلاسهای مختلفن از یوگا بگیر تا مدیتیشن و ...

9.مدل سال 2020... هنوز کشف نشده!!


امیر عباس انصاری 12-03-2008 12:09 AM

زن از دیدگاه طنز (جدی نگیرید)
 
زن از دیدگاه طنز

اندرحکایت مادرزن و دامادهایش !!

زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
يکروز تصميم گرفت ميزان علاقه‌اى که دامادهايش به او دارند را ارزيابى کند.
يکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند از قصد وانمود کرد که پايش ليز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شيرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح يک ماشين پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکينگ خانه داماد بود و روى شيشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

زن همين کار را با داماد دومش هم کرد و اين بار هم داماد فوراً شيرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز يک ماشين پژو ٢٠٦ نو هديه گرفت که روى شيشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»

نوبت به داماد آخرى رسيد.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جايش تکان نخورد.
او پيش خود فکر کرد وقتش رسيده که اين پيرزن از دنيا برود پس چرا من خودم را به خطر بياندازم.
همين طور ايستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح يک ماشين بى‌ام‌ و کورسى آخرين مدل جلوى پارکينگ خانه داماد سوم بود که روى شيشه‌اش نوشته بود: (متشکرم! از طرف پدر زنت !!!!!)
:24::24::24::24::24::24::24:
:p:p:p:p:p:p:p:p:p:p:p:p




SonBol 12-08-2008 01:11 PM

ادعاهای یک بی زن
 
ادعاهای یک بی زن http://www.kocholo.org/modules/Forum...icon_arrow.gif

من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم

از زن و غر زدن روز و شبش آزادم

نه کسی منتظرم هست که شب برگردم

نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم

زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب

نرود از سر ذلت به هوا فریادم

"هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست"

نکته ای بود که فرمود به من استادم

شرح زن نیست کمی٬ بلکه کتابی است قطور

چه کنم چیز دگر نیست از آن در یادم

هر کسی حرف مرا خبط و خطا می خواند

محض اثبات نظرهای خودم آمادم(!)

زن نگیر - از من اگر می شنوی- عاقل باش!

مثل من باش که خوشبخت ترین افرادم

مادرم خواست که زن گیرم و آدم گردم

نگرفتم زن و هرگز نشدم من آدم!

هیچ کس نیست که شیرین شود از بهر دلم

نه برای دل هر دختر و زن فرهادم

الغرض زن که گرفتی نزنی داد که: "من

از چه رو در ته این چاه به رو افتادم؟"


امیر جان میبینم پولدار شدی:65: دست ما رو هم بگیر:D


GolBarg 12-22-2008 10:46 PM

هیچ وقت به یک زن دروغ نگید
 
مردی با همسرش در خانه تماس گرفت و گفت: " عزیزم از من خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم."


ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود. این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباسهای کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن، ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت، راستی اون لباسهای ابریشمی آبی رنگم را هم بردار!


زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیر طبیعی است اما به خاطر اینکه نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد.


هفته بعد مرد به خانه آمد، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب و مرتب بود.

همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید آیا او ماهی گرفته است یا نه؟

مرد گفت :"بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا، چند تایی ماهی فلس آبی و چند تایی هم اره ماهی گرفتیم. اما چرا اون لباسهای راحتی که گفته بودم برایم نگذاشتی؟"

جواب زن خیلی جالب بود.

زن جواب داد: لباسهای راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!{شیت شدن}

گندم 12-23-2008 03:28 PM

من اینرا چند جا دیدم شوخی با خالقم را دوست ندارم

امیر عباس انصاری 12-24-2008 01:27 AM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط گندم (پست 36474)
من اینرا چند جا دیدم شوخی با خالقم را دوست ندارم

:41::41::53::53:

امیر عباس انصاری 12-24-2008 01:42 AM

زن از دیدگاه طنز ( جدی نگیرید )
 
نقل قول:

نوشته اصلی توسط SonBol 2561 (پست 33890)

آرزوهاي عجيب و غريب يك بنده خدا ! (طنز)
يك بنده خدايي، كنار اقيانوس قدم ميزد و زير لب، دعايي را هم زمزمه ميكرد. نگاهى به آسمان آبى و درياى لاجوردين و ساحل طلايى انداخت و گفت :
- خدايا ! ميشود تنها آرزوى مرا بر آورده كنى ؟
ناگاه، ابرى سياه، آسمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هياهوى رعد و برق، صدايى از عرش اعلى بگوش رسيد كه ميگفت :
- چه آرزويى دارى اى بنده ى محبوب من ؟
مرد، سرش را به آسمان بلند كرد و ترسان و لرزان گفت :
- اى خداى كريم ! از تو مى خواهم جاده اى بين كاليفرنيا و هاوايي بسازى تا هر وقت دلم خواست در اين جاده رانندگى كنم !
از جانب خداى متعال ندا آمد كه :
- اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسيار دوست ميدارم و مى توانم خواهش ترا بر آورده كنم، اما، هيچ ميدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است ؟ هيچ ميدانى كه بايد فرمان دهم تا فرشتگانم ته ى اقيانوس آرام را آسفالت كنند ؟ هيچ ميدانى چقدر آهن و سيمان و فولاد بايد مصرف شود ؟ من همه ى اينها را مى توانم انجام بدهم، اما، آيا نمى توانى آرزوى ديگرى بكنى ؟
مرد، مدتى به فكر فرو رفت، آنگاه گفت :
- اى خداى من! من از كار زنان سر در نمى آورم ! ميشود بمن بفهمانى كه زنان چرا مي گريند؟ ميشود به من بفهمانى احساس درونى شان چيست ؟ اصلا ميشود به من ياد بدهى كه چگونه مى توان زنان را خوشحال كرد؟
صدايي از جانب باريتعالى آمد كه : اى بنده من ! آن جاده اى را كه خواسته اى، دو باندى باشد يا چهار باندى ؟

به تاپیک زن از دیدگاه طنز جدی نگیرید منتقل شد

نقل قول:

نوشته اصلی توسط گندم (پست 36474)
من اینرا چند جا دیدم شوخی با خالقم را دوست ندارم

از اسم کاربری و طرز فکرتون خیلی خوشم اومد:53::53:منتها اینم هستبهترین دوست هر کسی خداست{پپوله}
اگه دوست داری بهترین دوستت نرنجه باهاش شوخی کن{جشن پتو}
اما جدی جدی دوسش داشته باش:53::53::53::53::53:
اتفاقا مطلب طنز قشنگ و جالبیهمیناخانم هم آدمی نیست هر مطلبی رو بزنه:41:مطمئن باش توش نکته ای دیده که زده;)یه خانم اونم یه خانم واقعی این مطلب طنز رو زده متوجه هستین که؟؟:53::53:موفق باشین:53:
نقل قول:

نوشته اصلی توسط امیر عباس انصاری (پست 36496)
:41::41::53::53:

واسه خودم هم دست بزنم :D:D :41::41::41:

امیر عباس انصاری 12-24-2008 03:08 PM

زن از دیدگاه طنز ( جدی نگیرید )
 



خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد.
قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت : اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را برآورده می کنم. خانم ذوق زده شد و سریع قورباغه را آزاد کرد. قورباغه به او گفت : نگذاشتی شرایط برآورده کردن آرزوها رابگویم. هر آرزویی که برایت برآورده کردم، ۱۰ برابر آنرا برای همسرت برآورده می کنم!
خانم کمی تامل کرد و گفت؛ مشکلی ندارد. آرزوی اول خود را گفت :

من می خواهم زیباترین زن دنیا شوم.

قورباغه به او گفت : اگر زیباترین شوی شوهرت ۱۰برابر از تو زیباتر می شود و ممکن است چشم زن های دیگر بدنبالش بیافتد و تو او رااز دست دهی. خانم گفت : مشکلی ندارد. چون من زیباترینم، کس دیگری در چشم او بجزمن نخواهد ماند. پس آرزویش برآورده شد.
بعد گفت که من می خواهم ثروتمند ترین فرد دنیا شوم.



قورباغه به او گفت شوهرت ۱۰ برابر ثروتمند تر می شود و ممکن است به زندگیتان لطمه بزند. خانم گفت : نه، هر چه من دارم مال اوست و آن وقت او هم مال من است. پس ثروتمند شد.
آرزوی سومش را که گفت قورباغه جا خورد و بدون چون و چرا برآورده کرد. خانم گفت : می خواهم به یک حمله قلبی خفیف دچار شوم!

نکته اخلاقی : خانم ها خیلی باهوش هستند؛ پس باهاشون درگیر نشین.

قابل توجه خانمها : اینجا پایان این داستان بود. لطفاً به پائین صفحه مراجعه نکنید. :p :p :p
















و اما . . .
مرد دچار حمله قلبی ۱۰ برابر خفیف تر از همسرش شد!

:24::24::24::24:

امیر عباس انصاری 12-24-2008 03:10 PM

زن از دیدگاه طنز ( جدی نگیرید )
 






یه روز یه خانوم حاجی بازاری خونه اش رو مرتب کرده بود و دیگه می خواست بره حمام که ترگل ورگل بشه برای حاج آقاش. تازه لباس هاش رو در آورده بود و می خواست آب بریزه رو سرش که شنید زنگ در خونه رو می زنند. تند و سریع لباسش رو می پوشه و می ره دم در و می بینه که حاجی براش توسط یکی از شاگردهاش میوه فرستاده بوده.
دوباره میره تو حمام و روز از نو روزی از نو که می بینه باز زنگ در رو زدند. باز لباس می پوشه می ره دم درو می بینه اینبار پستچی اومده و نامه آورده. بار سوم که می ره تو حمام، دستش رو که روی دوش می ذاره، باز صدای زنگ در رو می شنوه. از پنجره حمام نگاه می کنه و می بینه حسن آقا کوره است.
بنابراین با خیال راحت همون جور لخت می ره پشت در و در رو برای حسن آقا باز می کنه.حاج خانوم هم خیالش راحت بوده که حسن آقا کوره، در رو باز می کنه که بیاد تو چون از راه دور اومده بوده و از آشناهای قدیمی حاج آقا و حاج خانوم بوده.
درضمن حاج خانوم می بینه که حسن آقا با یه بسته شیرینی اومده بنده خدا. تعارفش می کنه و راه میافته جلو و از پله ها می ره بالا و حسن آقا هم به دنبالش. همون طور لخت و عریون می شینه رو کاناپه و حسن آقا هم روبروش. می گه: خب خوش اومدی حسن آقا. صفا آوردی! ین طرفا؟


حسن آقا سرخ و سفید می شه و جواب می ده : والله حاج خانوم عرض کنم خدمتتون که چشمام رو تازه عمل کردم و اینم شیرینی اش که آوردم خدمتتون !!!


:65::65::65::65:
:24::24::24::24:




اکنون ساعت 07:43 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)