{قیژه}با صدای بلند داد می زدم سرآقایون که بفهمند داد زدن خیلی بده

آقایون خیلی دلشون بخواد خودشونو جای خانوما فرض کنن:p

میرم ورزشگاه آزادی

نمیدونم تاری چطور تونست این تاپیک رو بزنه
من که مغزم گنجایش اینو نداره که برای یه لحظه هم بتونم چنین تصوری کنم

دست شما درد نکنه مگه ما خانوما چمونه؟ها ها ها ؟{B Adabi}
من سعی میکردم برای یه بارم که شده طعم آزادی رو بچشم و جنس مخالفمو درک کنم با خانوما مثل یه بشر رفتار کنم حال تمام پسرایرو هم که فکر میکنن سلطان خانوما هستن بگیرم وبهشون بگم به اندازه یه پشیزی براشون ارزش قائل نیستم و جزء آدم حسابشون نمیکردم:cool:

منظور من این نیست که شما خانوما از آقایون کمترین
منظورم اینه که تصورش سخته آدم به جنس مخالفش تبدیل بشه
همه ما به چیزی که هستیم عادت کردیم و هیچ وقت نمیتونیم جای جنس مخالفمونو بگیریم.:53:

خیلی هم خوشحال میشدم

خیلی خوشحال میشم چون اونوقت پدرم بهم توجه میکنه میشم عزیز بابام ! آخه دخترا واسه پدراشون خیلی عزیزن ! بعد از اون میرم آرایشگاه زنونه و کچل میکنم تا ببینم دنیا از دید زنهای کچل چه شکلیه ! دیگه اینکه از اتو مو بدون هیچ ترسی استفاده میکنم و سرانجام اینکه با یکی از دوستام که زمانی که پسر بودم ارتباط برقرار میکنم تا بهتر شخصیتشون مورد تحلیل قرار بدم
مثلاً اون پسره رو یادته نظرت در مورش چیه !!
خیلی باحاله !