|
تنها ترس زندگیم از دست دادن توست عزیزم
البته... |
سخن عشق نه آنست که آید بزبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت |
|
شیرین من تلخی نکن با عاشق |
بزرگترین اشتباه من همین بود که فکر میکردم هیچوقت اشتباه نمیکنم !!
اما این اشتباه بود که تو را دیدم ! اشتباه بود که عاشقت شدم اشتباه بود که دل در گرو تو بستم چه ماهر دزدی بودی که قلبم را ربودی ، در حالی که یک کلمه با هم حرف نزدیم ! و فقط نگاه بین ما بود و سپس آن را شکستی در حالی که دوستم داشتی ،در حالی که میدانستی عشق من به تو واقعی است ! ، حالا که مُردی من عاشق مانده ام ! بیا و دستم را بگیر، می خواهم بمیرم بیا تا دنیا بیشتر از این به من زهر خند نزد دستم را بگیر ! اگر جای من در آن دنیا کوچک است همان ارزانی تو ! |
بی قرارم |
رسم دنیا فراموشیست اما تو فراموش نکن،کسی در لابلای گذر زمان به یاد توست...
|
|
آه هستی جز تمنای تو نیست آه لذت جز تماشای تو نیست یک نفس دور از تو باشم مرده ام زندگی جز مزگ در پای تو نیست |
چیزی که بعضیا رو خیلی عزیز میکنه شادی دیدارشون نیست،غم ندیدنشونه.
|
اشکی که بی صداست
پشتی که بی پناست دستی که بسته س پایی که خسته س قلبی که عاشق است حرفی که صادق است شعری که بی بهاست شرمی که آشناست! دارایی من است ارزانی شماست ... |
|
شبيه برگ پاييزی ، پس از تو قسمت بادم خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از يادم خداحافظ ، و اين يعنی در اندوه تو می ميرم در اين تنهايی مطلق ، که می بندد به زنجيرم و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد وبرف نا اميدی بر سرم يکريز می بارد خداحافظ ، توای همپای شب های غزل خوانی خداحافظ ، به پايان آمد اينديدار پنهانی خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که میمانم؟ خداحافظ ، بدون من يقين دارم که میمانی!!! |
وقتی تو هستی تمامی جهان با توست و وقتی تو نیستی فقط درماندگی و غم با من است
|
نمی خواهم تمام دنیای تو باشم،
می روم برایت تدارک ببینم، بهشت را... |
نگرانی هایم را دور می ریزم
نداشتنت را نادیده می گیرم قلبم را سرکوب می کنم دلتنگت نمی شوم ...................... ......................... ............................ این روزها دروغ هایم زیاد شده اند |
ای به داد من رسیده تو روزای خود شکستن ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید تو شبو از من گرفتی تو منو دادی به خورشید اگه باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی برای من که غریبم تو رفیقی جون پناهی |
جا برای من ِ گنجشک زیاد است ولی ...
چه کنم من به درختان خیابان تو عادت دارم |
سایه ات از سر من کم شده است!!!
یادت اما، هرگز... |
هنر عاشقی من
این بود ... بی تو ، با تو بودم ... |
درخت بشوم برایت كه بایستم
یا پرنده كه بپرم؟ تو چه می خواهی؟ |
از گلچین امیدهایت چتری برایم بفرست که خیس دلتنگیت نباشم...
|
| اکنون ساعت 05:22 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)