- -
معرفی فیلم
(
http://p30city.net/showthread.php?t=28801)
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:54 PM |
کاندیدای منچوری - THE MANCHURIAN CANDIDATE
سال تولید : ۲۰۰۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : تینا سیناترا، اسکات رادین، جاناتان دمی و ایلونا هرتسبرگ
کارگردان : دمی
فیلمنامهنویس : دانیل پاین و دین جرجاریس، برمبنای فیلمنامهٔ جرج آکسلراد از رمانی نوشتهٔ ریچارد گوردون
فیلمبردار : تاک فوجیموتو
آهنگساز(موسیقی متن) : ریچل پورتمن
هنرپیشگان : دنزل واشینگتن، مریل استریپ، لیو شرایبر، جان وویت، کمبرلی الیز، جفری رایت، تد لوین، برونو گانتس، میگل فرر و دین استاکول
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۹ دقیقه
کویت، سال ۱۹۹۱. جوخهای به فرماندهی ̎سرگرد بنت مارکو̎ (واشینگتن) و ̎گروهبان ریموند شا̎ (شرایبر) طی عملیاتی شبانه غافلگیر میشوند و آنها را به یک آزمایشگاه مخفی در جزیرهای میبرند. در آنجا عوامل شرکت عظیم منچورین گلوبال شستوشوی مغزیشان میدهند و ̎تراشههای کنترل ذهن̎ای در مغزشان کار میگذارند. خاطراتی دروغین در باب دلاوریهای ̎شا̎ به ذهنش پیوند زده میشود و ̎شا̎ بهعنوان قهرمان جنگی آمریکا برمیگردد. واشینگتن، زمان حال. ̎شا̎ پس از دخالتهای قلدرمآبانه مادرِ سناتورش، ̎الینور پرنتیس̎ (استریپ)، خود را کاندیدای معاونت ریاست جمهوری میکند (̎الینور پرنتیس،پیوندی با شرکت ̎منچورین گلوبال̎ برقرار کرده). ̎مارکو̎ و افراد باقیماندهٔ جوخهاش شبها کابوسهای وحشتناکی میبینند که اعمال قهرمانانهٔ ̎شا̎ را زیر سئوال میبرد. ̎مارکو̎ در برخوردی خشن با ̎شا̎، تراشههای ظریف را که در پشت ̎شا̎ کار گذاشتهاند، کشف میکند. ̎ریچارد دلپا̎ی متخصص (گانتس) آن را مورد بررسی قرار میدهد و به کمک شوک برقی، به ̎مارکو̎ کمک میکند تا آنچه را که واقعاً در جریان جنگ کویت اتفاق افتاده به یاد بیاورد. بالادستهای ̎مارکو̎ مشکوک و مردّدند ولی ̎رُزی̎ (الیز)، مأمور FBI، روایت ̎شا̎ را میپذیرد و به محرمش تبدیل میشود. ̎شا̎ که شستوشوی مغزی داده شده، به جرقههای ناخودآگاهی که از سوی منچورین گلوبال در ذهنش زده میشود واکنش نشان میدهد و چند نفری را که جاهطلبیهای سیاسیاش را به خطر میاندازند، به قتل میرساند. در نیویورک، ̎مارکو̎ و ̎رُزی̎ سعی میکنند او را سر عقل بیاورند. ̎الینور پرنتیس̎، مغز متفکر این توطئه، از همان جرقههای ناخودآگاه، برای کنترل ̎مارکو̎ استفاده میکند و به او دستور میدهد تا در مهمانی روز انتخاباتش شرکت کند. ̎مارکو̎ برنامهریزی شده تا پرزیدنتِ جدید را بکشد تا بدین ترتیب ریاست جمهوری به معاونش، ̎شا̎ برسد. اما ̎شا̎ که با شستوشوی مغزیاش کلنجار میرود، موفق میشود کاری کند که ̎مارکو̎، او و مادرش، هر دو را بکشد و بدین ترتیب توطئهٔ کودتای شرکت عقیم بماند.
● فیلم جان فرانکن هایمر (۱۹۶۲) ̎کلاسیک̎ سینمای آمریکا و به نوعی یادگاری تاریخی شده است (و تصویری غیرعادی از عصر کندی). نسخهٔ بهروز شدهٔ دمی در ابتدا شکبرانگیز بود (یک بازسازی زائد) اما هنگامی که به نمایش درآمد، تفاوتهایش را نشان داد. این یکی از آن گستاخی شریرانه و شوخ نشانی ندارد. داستان قاتل برنامهریزی شده، توطئه سیاسی و عملیات انتخاباتی برخلاف نسخهٔ فرانکن هایمر در وهلهٔ اول کمدی سیاه نیست، بلکه به جنونی خشونتبار اشاره و گرایش دارد (اصولاً فیلم، حس و حالی کاملاً جدی دارد و با جنبههای هجوآمیز نسخهٔ اصل بیگانه است). اینجا عوامفریبی در ذات اجزاء حکومت رسانهها پخش شده است. دشمنان کمونیست جای خود را به شرکت بزرگ ̎منچورین گلوبال̎ دادهاند و اصولاً مالکیت دولت همچون یک کالا، موضوع دعواست. بازیهای فیلم در میان آثار دمی شاخص هستند: استریپ از آزادی عملاش به خوبی بهرهبرداری میکند. واشینگتن و شرایبر بازیهائی ظریفتر و عصبیتر از فرانک سیناترا یا لارنس هاروی دارند (گرچه شرایبر از لحاظ القای بدذاتی به گرد هاروی نمیرسد) و الیز نقش زائد جانت لی در فیلم فرانکن هایمر را بالاخره توجیه میکند. این بهترین فیلم داستانی دمی از زمان سکوت برهها (۱۹۹۱) است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:57 PM |
سه گروهبان - Sergeants 3
سال تولید : ۱۹۶۲
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : فرانک سیناترا
کارگردان : جان استرجس
فیلمنامهنویس : و. ر. برنت
فیلمبردار : وینتن هوچ.
آهنگساز(موسیقی متن) : بیلی می.
هنرپیشگان : سیناترا، دین مارتین، سامی دیویس جونیر، پیتر لافورد، جوی بیشاپ، هنری سیلوا، روتا لی، بادی لستر، فیل کرازبی و هنک هنری.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۲ دقیقه.
سال ۱۸۷۰. "مایک مری" (سیناترا)، "چیپ دیل" (مارتین) و "لاری بارت" (لافورد) سه گروهبان پرشروشور سوارهنظام آمریکا هستند که در قلمروی سرخپوستان مستقر شدهاند. "لاری" قصد دارد پس از تمام شدن مأموریت فعلیاش، ارتش را ترک کند تا با "املیا پرنت" (لی) ازدواج کند، و "مایک" و "چیپ" مصمماند جلویش را بگیرند. یک شب، این سه همقطار با "جونا ویلیامز" (دیویس جونیر) دوست میشوند، که قبلاً برده بوده، حالا ترومپت مینوازد، و آرزو میکند که روزی به سوارهنظام بپیوندد. قبیلهای از سرخپوستان متعصب، امنیت منطقه را تهدید میکنند، و "جیپ" یکدنده تصمیم میگیرد رئیس قبیله را به دام بیندازد. او همراه "جونا"، پنهانی به محل ملاقات مخفی سرخپوستان میرود که در حال انجام یکی از آئینهای مرموزشان هستند، ولی اسیر میشود. "جونا" میگریزد و "مایک" مجبورش میکند که برگه ورود مجدد به خدمت ارتش را امضا کند ("فقط برای اینکه کمکش رسمی باشد") و قول میدهد که پس از مأموریت برگه را پاره کند. "مایک" و "لاری" همراه "جونا" به محل استقرار سرخپوستان میروند، اما این دو هم اسیر میشوند...
٭ نسخه وسترن گونگا دین رودیارد کیپلینگ که اینجا چندان هیجانانگیز بهنظر نمیرسد. استرجس که در آن سالها متخصص فیلمهای اکشن شناخته میشد، کوشش بسیاری به خرج میدهد تا با در حرکت نگهداشتن صحنهها به کارش هیجان ببخشد؛ اما اغلب ناکام میماند و تقصیرش به گردن سیناتراست که در نقش ستاره و، اضافه بر آن، تهیه کننده میخواسته همه چیز را با هم داشته باشد؛ از جمله کمدی بزنبکوب را در کنار کشت و کشتار. تنها امتیاز فیلم، مناظر طبیعی "پارک ملی بریس" و اطراف کاناب در ایالت یوتاست.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:57 PM |
آپالوسا - The Appaloosa
سال تولید : ۱۹۶۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : آلن میلر
کارگردان : سیدنی ج. فیوری
فیلمنامهنویس : جیمز بریجز و رولند کیبی، برمبنای رمانی نوشته رابرت مکلیود.
فیلمبردار : راسل متی.
آهنگساز(موسیقی متن) : فرانک اسکینر.
هنرپیشگان : مارلون براندو، آن جانت کومر، جان ساکسن، امیلیو فرناندز، الکس مونتویا، رافائل کامپوس، فرانک سیلورا و میریام کولون.
نوع فیلم : رنگی، ۹۸ دقیقه.
یک شکارچی بوفالو بهنام "متفلچر" (براندو)، وارد کلیسای شهرکی مرزی میشود. او قصد دارد با استفاده از اسبنر نژاد آپالوسایش، با دوست قدیمیاش "پاکو" (کامپوس) یک مزرعه پرورش اسب به راه بیندازد و زندگی تازهای را شروع کند. اما "ترینی" (کومر) ـ دختر جوانی که پدر و مادرش او را به یک راهزن مکزیکی بهنام "مدینا" (ساکسن) فروختهاند ـ به "مدینا" میگوید که "مت" در کلیسا به او هتک حرمت کرده، و وقتی "مدینا" به کلیسا میآید، "ترینی" سوار بر آپالوسا فرار میکند؛ اما مردان "مدینا" برش میگردانند. "مدینا" اسب را تصاحب میکند و "مت" را با طناب روز زمینی سنگلاخ میکشاند. "مت" پس از بهبود سراغ "مدینا" میآید، اما در یک مبارزه مچاندازی ـ که عقربهائی روز میز، زیر دست هر کدام هست ـ شکست میخودر و "ترینی" از او پرستاری و در مزرعه "راموس" (سیلورا) پنهانش میکند. "راموس" جای "مت" را لو نمیدهد و به دست یکی از افراد "مدینا" کشته میود، اما "مت" انتقام او را میگیرد و با پس گرفتن آپالوسا همراه "ترینی" به سوی مرز میگریزد. در حالیکه "مدینا" تعقیبشان میکند،"مت" او را میکشد و بعد همراه "ترینی" و آپالوسا از مرز میگذرد تا زندگی تازهای را آغاز کند.
٭ وسترنی خسته کننده و کشدار که فیلمبرداری خوب متی و حضور پرقدرت براندو نیز نتوانسته آن را نجات بخشد. فیلمنام بدون کشش و پر از تکرار، بازی اغراقآمیز ساکسن، باد دندانهای کلید شده، در نقش مرد خبیث فیلم و بازی بیحس و حال کومر پریرو، بطریهای تکیلای بیشمار و... دست به دست هم داده و فیلمی را به کارنامه براندو اضافه کرده که در خور شأن او نیست.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 09:59 PM |
تب خط سفید جاده - White Line Fever
سال تولید : ۱۹۷۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جان کِمِنی
کارگردان : جاناتان کاپلان
فیلمنامهنویس : کن فریدمن و کاپلان
فیلمبردار : فرد کوئن کمپ
آهنگساز(موسیقی متن) : دیوید نیچترن
هنرپیشگان : جان مایکل وینسنت، کیلنز، اسلیم پیکنز، ل. ک. جونز، لی فرنچ، دان پورتر، دیک میلر، سام لاوز و ران نیکس.
نوع فیلم : رنگی، ۹۲ دقیقه.
«کارول جو هامر» (وینسنت) که از نیروی هوائی اخراج شده، با نامزدش، «جری» (لنز) ازدواج میکند و پساندازش را از بانک بیرون میکشد تا با خریدن یک کامیون دیزلی، کار حمل با پدرش را ادامه دهد. دوست قدیمیاش، «بردی» (میلر) به او میگوید که این روزها همه در کار قاچاق هستند، ولی «هامر» چنین پیشنهادی را از «دوئین هالر» (پیکنز)، دوست قدیمی خانوادگی و مدیر کمپانی حمل بار، نمیپذیرد و بعدتر به شدت از افراد او کتک میخورد. «هامر» دنبال کار میگردد، ولی همه او را بایکوت کردهاند. بالاخره به زور، مردان «هالر» را وادار میکند که باری به او بدهند و به کمک کارگر سیاهپوست پدرش (لاوز) آن را میبرد. این کارش احترام «بردی» و هم ردیفهایش، رئیسِ «هالر» و «جاش کاتلر» (پورتر)، رئیس کمپانی معظم گلاس هاوس را جلب میکند. اما «هالر» راه دیگری برای انتقام مییابد و او را با بار میوههای فاسد شده به مسیری بسیار طولانی میفرستد و «هامر» هم او را تهدید به مرگ میکند. به همین دلیل هم وقتی «هالر» (بهدستور رئیسش) به قتل میرسد، او متهم به قتل میشود و تنها با پشتیبانی «جری» در دادگاه تبرئه میشود. «کاتلر» که موفق نمیشود «هامر» را با پول بخرد، تبهکاری را بهسراغش میفرستد که همسرش را کتک میزند و خانهشان را به آتش میکشد. «جری» بچهاش را سقط میکند و «هامر» در اوج خشم به کمپانی گلاس هاوس حمله میکند، ولی مردان مسلح «کاتلر» جلوی او را میگیرند. سرانجام در بیمارستان، جمع انبوهی از کارگران که «هامر» را قهرمان خود میدانند، به عیادتش میآیند.
* تب خط سفید جاده بیش از آنکه در پی حس آزادی و آرامش فیلمهای جادهای باشد، قصه فردی است که با تمام وجود در برابر سرمایهداران میایستد و عدالت را میجوید. اینکه داستان بر محور تقابل کارگر و کارفرماست، باعث میشود تمام اعمال قهرمان فیلم بهعنوان نماینده اکثریتی خاموش ولی ناراضی و تحت فشار تأئید شود (اکثریتی که در پایان در برابر منجیشان واقعاً خاموشاند). فیلم صرفاً مجموعهای از بدلکاریهای تکراری است که در آن اصلاً برای پیوستگی داستانی تدبیری اندیشه نشده است. وینسنت در نقش سوپرمن شهرستانی، بهطرزی قابل پیشبینی باورناپذیر.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:00 PM |
بیست و چهار هفت - twenty four seven
سال تولید : ۱۹۹۷
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : ایموجن وست
کارگردان : شین میدوز
فیلمنامهنویس : پل فریزر و میدوز
فیلمبردار : اشلی رو
آهنگساز(موسیقی متن) : نیل مکول و بو هیوردین
هنرپیشگان : دانی نوسبام، تونی، باب هاسکینز، بروس جونز، آنت بدلند، جاستین بریدی و جیمز هوتن
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۶ دقیقه
̎آلن دارسی̎ (هاسکینز)، بوکسور بیکار و بازنشسته، از یک گنگستر مبلغی قرض میگیرد تا در شهر کوچک محل اقامت خود یک باشگاه مشتزنی راهاندازی کند. او به بزرگان شهر توصیه میکند تا از بوکس بهعنوان حربهای برای مقابله با گنگسترها استفاده کنند. او جوانان بدون آیندهٔ شهر را به سمت ورزش ترغیب میکند تا انرپی خود را از این راه صرف کنند. او ابتدا با آنان فوتبال بازی میکند و کمکم علاقهشان را به سمت بوکس سوق میدهد. سپس، با ترتیب دادن مسابقات مشتزنی با بوکسورهائی از شهرهای مجاور، به این ورزش بال و پر میدهد و تیم بوکس شهر را ایجاد میکند. اما در اوج کار، پدر یکی از بهترین بوکسورهایش مانع از مسابقهٔ او میشود...
● نخستین فیلم میدوزِ بیست و پنج ساله، جمع و جور و دلپذیر است. در حالیکه مایهٔ روایتی آن اصیل نیست و نگاهی کلیشهای دارد به ̎سرخوردگی، یأس و رستگاری̎ در شهری کوچک (از شهرهائی که به قول گروه مانتیپایتن از مناطق بهترین جهان سومی انگلستان به شمار میآیند!). امتیاز فیلم بازی هاسکینز است که یکی از بهترین نقشهای خود را عرضه میکند. او شخصیتی را میسازد که میتواند همدردی تماشاگر را جلب کند. شخصیت ̎دارسی̎، اگرچه که قرار است خشن باشد، اما هاسکینز از طنز نیز استفاده میکند و به طبیعی جلوه دادن او کمک میکند. عنوان فیلم کوتاه شدهٔ ̎بیست و چهار ساعتِ روز و هفت روزِ هفته̎ است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:03 PM |
زیر آتش - Under Fire
سال تولید : ۱۹۸۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جاناتان تپلین
کارگردان : راجر اسپاتیسوود.
فیلمنامهنویس : ران شلتن و کلیتن فرومن، برمبنای داستانی نوشته فرومن.
فیلمبردار : جان آلکوت
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گُلداسمیت.
هنرپیشگان : نیک نولتی، جین هاکمن، جوآنا کسیدی، ژان لوئی ترنتینیان، اد هریس، ریچارد میسور، رنه انریکز، هامیلتن کمپ، آلما مارتینز و هالی پالانس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۸ دقیقه.
سال 1979. عکاس جبهههای جنگ، «راسل پرایس» (نولتی) از چاد به نیکاراگوئه میرود و در آنجا با «الکس گرازییر» (هاکمن)، خبرنگار قدیمی «تایم» و محبوبه او، خبرنگار رادیو، «کلر استرایدر» (کسیدی) تجدید دیدار میکند. «راسل» در پی خادثه انفجار بمب دستگیر و پس از مدت کوتاهی با وساطت «مارسل ژازی» (ترنتینیان)، که تصور میشود مأمور سازمان «سیا»ست، آزاد میشود. «راسل»، که به «رافائل» رهبر ساندینیستها، علاقهمند شدهفرصتی مییابد تا با او ملاقات کند، اما «رافائل» مرده است و «راسل» فقط میتواند چند عکس از او بگیرد تا وانمود شود که زنده است. پس از آنکه «الکس» به دست نیروهای «دیکتاتور سوموزا» (انریکز) کشته میشود و «راسل» از این صحنه عکس میگیرد، «سوموزا» اعلام میکند که «الکس» به دست ساندینیستها کشته شده، اما «راسل» با کمک «کلر»، عکسهای قتل «الکس» را از کشور خارج میکند و در پی پخش آنها از تلویزیون، «سوموزا» از کشور فرار میکند...
* هرچند که همگام و موازی با طرح و درون مایه اصلی فیلم، روند ایجاد علاقه متقابل میان «راسل» و «کلر» نیز بهعنوان طرحی فرعی پی گرفته میشود، اما اسپاتیسوود هرگز اجازه نمیدهد فیلمشش به ورطه ژانر رمانسهای جنگی پُرسوزوگداز یا سیاستزدگی پراگماتیک فروافتد. برعکس او تلاش میکند تا روایتش نمودی از برخورد دیالکتیک ابزارها و هدفها باشد و از طریق آن، دیدگاههائی مثل حرفهایگری، پیوندهای عمیق دوستی، و اومانیسم رادیکال را مطرح کند. موفق میشود یک تریلر سیاسی درجه یک را روانه پرده کند؛ از نادر فیلمهائی که مسائل سیاسی جاری و واقعی را با ماجرائی عاشقانه و در حین حال رآلیستی در بسیر یک داستان باورپذیر درهم میمیزد و با برخورداری از بازیهای چشمگیر سه ستاره اول خود، اعتباری شایان برای سازندگانش رقم میزند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:04 PM |
روباه صحرا - The Desert Fox
سال تولید : ۱۹۵۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : نانالی جانسن
کارگردان : هنری هاتاوی
فیلمنامهنویس : جانسن، برمبنای کتاب رومل نوشته دزموند یانگ.
فیلمبردار : نوربرت برودین.
آهنگساز(موسیقی متن) : دانیل آمفیتیتروف.
هنرپیشگان : جیمز میسن، جسیکا تندی، سدریک هاردویک، لوتر آدلر، اورت اسلوان، جرج مکریدی و ریچارد بون.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۸ دقیقه.
"فیلد مارشال رومل" (میسن)، ملقب به روباه صحرا، یکی از برجستهترین فرمانهای آلمان نازی در جنگ جهانی دوم است. فیلم با یک حمله کاماندوئی نیروی انگلیسی به مقر فرماندهی "رومل" آغاز میشود و دورهای از زندگی او را در بر میگیرد که طی آن از طرف "هیتلر" (آدلر) مأمور بود تا با نیروهای متفقین در آفریقا بجنگد؛ پیروزیهای اولیه و سپ شکست سختی که در نبرد العلمین از "ژنرال مونتگامری" میخورد و نیز بیماری بعدی او و نقشی که در طرح توطئه علیه جان "هیتلر" بهعهده میگیرد....
٭ نخستین فیلمی که در آن کوشیده شد تصویری "انسانی" از یک فرمانده آلمانی جنگ جهانی دوم به دست داده شود. سبک نیمه ـ مستند هاتاوی به صحنهها طراوت خاصی بخشیده است. اما امتیاز عمده کار، بازی با صلابت و مؤثر میسن بهشمار میآید (او یکبار دیگر در فلم موشهای صحرا، ساخته رابرت وایز، ۱۹۵۳، نقش "رومل" را بازی میکند). آدلر نیز در نقش کوتاه "هیتلر" به یادماندنی است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:04 PM |
ماه بالای پارادور - Moon Over Parador
سال تولید : ۱۹۸۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : یونیورسال
کارگردان : پل مازورسکی
فیلمنامهنویس : لیون کیپتانوس و مازورسکی، برمبنای داستانی نوشته چارلز بوت
فیلمبردار : دانلد مکآلپاین.
آهنگساز(موسیقی متن) : موریس ژار
هنرپیشگان : ریچارد دریفوس، رائول جولیا، سونیا براگا، جاناتان وینترز، فرناندو ری، سامی دیویس جونیر، مایکل گرین، پالی هالیدی، چارو و ریچارد راسل راموس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۵ دقیقه.
بازیگری به نام «جکنوآ» (دریفوس)، برای بازی در فیلم تازهاش به کشور پارادور در سواحل کارائیب میرود. پس از پایان فیلمبرداری، «جک» تصمیم میگیرد برای تماشای کارناوال سالانه پارادور چند روز دیگر هم بماند. در حین کارناوال، رئیسجمهور پارادور بر اثر سکته قلبی میمیرد و «جک» را میربایند و نزد «روبرتو استراسمان» (جولیا)، دست راست رئیسجمهور، میبرند. «استراسمان» که به توانائیهای «جک» برای تقلید از دیگران پی بردهف او را وادار میکند تا برای جلوگیری از هرج و مرج، نقش دیکتاتور فقید را بازی کند. اطرافیان گرچه متوجه تفاوت میان دو رئیسجمهور میشوند، ولی سکوت میکنند؛ از طرفی، «جک» با تماشای نوارهای ویدئویی، آنقدر در ایفای نقشش خبره میشود که برای جمعیت سخنرانی میکند. او چیزهای زیادی هم از محبوبه دیکتاتور، «مادونا» (براگا) یاد میگیرد، و وقتی کلاه گیس «جک» از سرش میافتدف «مادونا» هم با کشف واقعیت به این فریبکاری ملحق میشود. در بازدید از محلهای فقیرنشین، «جک» گرفتار حمله کمونیستها میشود؛ «استراسمان» در پاسخ دستور سوزاندن خانههای دهقانان را میدهد. در برنامهای تلویزیونی، «جک» عهد میکند که به فقرای کشورش کمک کند، و نامزدیاش را با «مادونا» اعلام میکند. اما پس از یک سال نقش بازی کردن، کمکم بیطاقت میشود. در کارناوالی دیگر، «استراسمان» در عملیات سیا برای براندازی حکومت کشته میشود. «جک» هم هدف گلوله قرار میگیرد و وقتی به هوش میآید و میفهمد که این نقشه دوستش، «کلینت» (گرین) برای نجات او بوده. «جک» با هواپیما میگریزد و «مادونا» میماند.در نیویورک، اخبار تلویزیون از وقوع انقلابی در پارادور میگوید؛ «مادونا» خودش را رئیسجمهور خوانده و قصد دارد با اجرای برنامههای «جک»، به مردمش آزادی ببخشد.
* بهرغم فکر اولیه بامزه، و بازیهای خوب دریفوس و براگا، انرژی پتانسیل فیلم (فیلمبرداری شده در آمریکای جنوبی)، به انرژی جنبشی بدل نمیشود! و از این رو در حد یک کمدی متوسط سیاسی باقی میماند. فیلم همچنین آخرین حضور دیویس جونر بر پرده سینما - در نقش خودش - است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:04 PM |
کینگکُنگ - King Kong
سال تولید : ۱۹۷۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : دینو دِ لورنتیس
کارگردان : جان گیلرمین
فیلمنامهنویس : لورنزو سمپل جونیر، بر مبنای فیلمنامهای نوشته جیمز کریلمن، روت رُز از طرح مریان ک. کوپر و ادگار والاس.
فیلمبردار : ریچارد ه_ . کلاین.
آهنگساز(موسیقی متن) : جان باری.
هنرپیشگان : جف بریجز، چارلز گرودین، جسیکا لانگ، جان راندولف، رنه اوبرژونوآ، جولیوس هریس، جک اوهالوران، اد لاتر جان لون، جان ایگار و کنی لانگ.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۵ دقیقه.
کمپانی نفتی پتراکس، یک گروه تحقیقاتی را با کشتی به میکرونزیا میفرستد، با این امید که بتوانند در جزیره ناشناخته اسکول به ذخایر نفتی دست پیدا کنند. سرپرست گروه، «فرد ویلسن» (گرودین) و «بگلیِ» دانشمند (اوبرژونوآ) معتقدند که بخار اطراف جزیره ممکن است ناشی از نفت باشد، اما «جک پرسکات» (بریجز)، فسیلشناس دانشگاه پرینستن که مسافر قاچاق کشتی است، به چنین چیزی اعتقاد ندارد و در عوض از حکایتی باستانی درباره «کُنگ»، هیولائی ماقبل تاریخی میگوید. «دوآن» (لانگ)، نوستاره سینما، تنها بازمانده انفجاری که کشتی تهیه کننده یک فیلم را در راه هنگکنگ از بین برده، پیش از رسیدن به جزیره، توسط گروه اکتشافی نجات پیدا میکند. در ساحل، «ویلسن»، «بگلی»، «جک» و «دوآن» شاهد مراسم بومی قربانی کردن یک دختر هستند. همان شب «دوآن» که با «جک» قراری دارد، به دست بومیها ربوده و بهعنوان هدیه تقدیم «کُنگ» میشود؛ گوریلی دوازده متری که میآید و «دوآن» را با خود میبرد. زمانی که «جک» با گروه نجات جنگل را میگردد، «ویلسن» از «بگلی» میشنود که منابع نفتی جزیره تا دههزار سال دیگر قابل استفاده نیست. او در اینجا به فکر استفاده تبلیغاتی از «کُنگ» برای کمپانی پتراکس میافتد. «کنگ» تقریباً همه افراد گروه نجات را میکشد اما وقتی با یک مار غولپیکر میجنگد، «جک»، «دوآن» را که حالا گوریل کاملاً دلباختهاش شده، فراری میدهد. «کُنگ» به تله میافتد، و با تزریق خوابآور، به درون یک تانکر غولپیکر برده میشود. در راه بازگشت، «ویلسن»، «دوآن» و «جک» را برای ازدواج با هم و ظاهر شدن با «کُنگ» در نیویورک ترغیب میکند. اما «جک» این پیشنهاد را رد میکند. در فری جنوبی، «کُنگ» که از جمعیت عکاسان پیرامون «دوآن» عصبانی شده، غل و زنجیرش را میشکند، «ویلسن» و دیگران را میکشد و خسارت زیادی به بار میآورد. «جک» و «دوآن» فرار میکنند، اما «کُنگ» پیدایشان میکند و «دوآن» را میرباید. در اینجا، «جک» متوجه میشود که ساختمان مرکز تجارت جهانی بسیار شبیه یک صخره سنگی در جزیره اسکول است و از مسئولان میخواهد که اجازه دهند «کُنگ» به آنجا برود؛ با این قول که به او آسیبی نرسانند. اما در بالای ساختمان، از سوی ارتش به گوریل حمله میشود، «کُنگ» برای حمایت از «دوآن»، بهشدت مجروح و از بالای ساختمان واژگون میشود. حالا «دوآن» بهدنبال «جک» میگردد، اما جمعیت عظیم عکاسان و تماشاگران آن دو را از هم جدا میکنند.
* کینگکُنگ نسخه دیگر یکی از معروفترین فیلمهای تاریخ هالیوود (فیلمی به همین نام ساخته مریان ک. کوپر و ارنست ب. شودساک، 1933) است؛ اما از حیث خلق هیجان و ماجراهای فانتزی به پای نسخه اصلی نمیرسد. شخصیت «ویلسن» اشارههائی به تاجران سودجو و نمایندگان امپریالیسم دارد، ولی این اشارهها بهدلیل ماهیت تجاری خود فیلم جا نمیافتد. در واقع کار بیش از ساختار روائی، در بند ایجاد صحنههای باشکوه و محیرالعقول است و امکان فکر کردن به چیزهای دیگر را نمیدهد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:05 PM |
هلز مینجز - HELL'S HINGES
سال تولید : ۱۹۱۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : توماس هارپر اینس
کارگردان : ویلیام ش. هارت و چارلز سوییکارد
فیلمنامهنویس : چ. گاردنر سالیون
فیلمبردار : جوزف آگوست
هنرپیشگان : هارت، کلارا ویلیامز، جک استندینگ و آلفرد هالینگزوورت
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۵ حلقه. صامت
ـ یاغی هفتتیرکشی بهنام "بلیز تریسی" (هارت) به "فیت" (ویلیامز)، خواهر کشیش شهر هلز هینجز علاقهمند میشود. کشیش (استندینگ) را زنی از راه به در میکند. او آن قدر رو به انحطاط میگذارد که با همراهی خلافکاران شهر، کلیسای نوساز خود را به آتش میکشد و البته سرانجام به قتل میرسد. "تریسی" و "فیت" نیز پس از به آتش کشیدن شهر و دفن جسد کشیش، بهسوی دیار دیگری میروند.
ـ وسترنی به تمام معنا کلاسیک. هارت از نخستین ستارههای سینمای وسترن (در کنار برانکو بیلی آندرسن و تام میکس) بهشمار میآمد. او که خود در دوره نوجوانی، غرب وحشی را "درک" کرده بود، در فیلمهایش نوعی از اصالت را به نمایش میگذاشت که امروز بهنظر بسیار غریب میآید. از جمله، همیشه نقش ضدقهرمانی را بهعهده میگرفت که به لطف عشق به راه راست میآیند. با این همه، وجه مشخصهٔ هلز هینجز رویکرد فیلم به ناتورالیسم است: غربر فیلم اغلب خشک و خاکی و پرگرد و غبار و شخصیتهای آن (حتی خبیثها) درمانده تصویر شدهاند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:05 PM |
مذکر ـ مؤنث - Masculin - Feminin
سال تولید : ۱۹۶۶
کشور تولیدکننده : فرانسه و سوئد
محصول : آنوشکا فیلم، آرگوفیلم، سونسک فیلم و ساندروز
کارگردان : ژان ـ لوک گدار، برمبنای دو داستان نوشته گی دو موپاسان.
فیلمنامهنویس : ژان ـ لوک گدار، برمبنای دو داستان نوشته گی دو موپاسان.
فیلمبردار : ویلی کورانت
آهنگساز(موسیقی متن) : فرانسیس له.
هنرپیشگان : ژان پییر لئو، شانتال گویا، کاترین ایزابل دوپور، مارلن ژوبر، بریژیت باردو و فرانسواز هاردی.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۰دقیقه.
"پل" (لئو) که تازه از خدمت سربازی به پاریس بازگشته، دنبال کار میگردد. او با "مادلن" (گویا) آشنا میشود و در همان مجلهای که او کار میکند شغلی به دست میآورد. "پل" که عضو حزب کمونیست است همراه با دوستان خود به فعالیتهای سیاسی هم میپردازد، اما "مادلن" میخواهد خواننده پاپ بشود. وقتی "پل"، منزل اجارهایاش را از دست میدهد، به آپارتمان "مادلن" ـ که "کاترین" (دوپور) و "الیزابت" (ژوبر) هم آنجا زندگی میکنند ـ نقل مکان میکند ـ پس از مدتی نیز با پولی که به ارث برده آپارتمانی میخرد و بهزودی هنگام مشاجره با "مادلن" بر سر "الیزابت"، از بالکن آپارتمان پرت میشود و میمیرد. "مادلن" به سقط جنینی که در شکم دارد میاندیشد...
٭ گذار قصد دارد با این فیلم ـ که اقتباسی غریب از دو داستان موپاسان است ـ مشکلات و مسائل نسل مشخصی را در یک دوره زمانی مشخص به تصویر بکشد. زمان، دسامبر سال ۱۹۶۵ و اوج انتخابات سیاسی فرانسه است که در نتیجه آن ژنرال شارل دوگل بار دیگر به قدرت میرسد؛ و نسل، نسل "بچههای مارکس و کوکا کولا"، که در دنیای "جیمز باند"، ویت کنگها، بمبهای ناپالم، موادمخدر، باب دیلن و... زندگی میکنند. گذار با استفاده از تمهید روائی داستانهای مصور و عرضه مجموعهای از تابلوها و گفتوگوهای مختلف، سیاسی و بیپردگی و کمدی و غم غربت را به هم پیوند میدهد و درونمایه آشنائی یک پسر و دختر را بهعنوان محمل این ملغمه برمیگزیند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:06 PM |
ثروتمند و مشهور - Rich And Famous
سال تولید : ۱۹۸۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ویلیام آلین
کارگردان : جرج کیوکر
فیلمنامهنویس : جرالد ارز، برمبنای نمایشنامهای نوشته جان وان دروتن.
فیلمبردار : دان پیترمن و پیتر اکو
آهنگساز(موسیقی متن) : ژرژ دلرو.
هنرپیشگان : ژاکلین بیسه، کندیس برگن، دیوید سلبی، استیون هیل، مگرایان، مت لاتانزی، دانیل فارالدو و جو موروس.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه.
کالج اسمیت، سال 1959. «مری نوئل» (برگن) با نزدیکترین دوستش، «لیز هامیلتن» (بیسه) خداحافظی میکند تا با «داگ» (سلبی) که زمان دلباخته «لیز» بوده، زندگی مشترکی را آغاز کند. ده سال بعد، «لیز» که حالا یک نویسنده مشهور روشنفکر شده، به دیدن «مری» و «داگ» در خانهشان در مالیبو میرود. او به تلاشهای «داگ» برای برقراری رابطه اهمیتی نمیدهد. «مری» از «لیز» میخواهد تا به او برای عرضه رمانی عامهپسند کمک کند. «لیز» میپذیرد و کتاب به یکی از پرفروشترینها بدل میشود. 1975. «مری» همراه «داگ» به نیویورک میآید - هرچند که این دو در آستانه جدائی هستند. «داگ»، «مری» را ترک میکند و به «لیزا» پیشنهاد دوستی میدهد، اما «لیزا» حاضر به خیانت به «مری» نیست. 1981. «لیز» که اکنون در کانتیکات زندگی میکند، برای دریافت جایزه ملی نویسندگان به نیویورک میآید. نخستین رمان «جدی» «مری» نیز جزو فهرست دریافتکنندگان جوایز است. سرانجام «لیز» و «مری» بهطور مشترک برنده جایزه میشوند. در اینجا، «مری» از پیشنهاد «داگ» (که اکنون قصد ازدواج دوباره را دارد) به «لیز» با خبر میشود و اینکه «لیز» به «مری» اتهام تقلید از او را زده است. آن دو با دلخورثی از هم جدا میشوند، اما در شب سال نو، «مری» جشنی را که به افتخار دریافت جایزه برایش برگزار شده، ترک میکند تا به کانتیکات نزد «لیز» برود.
* شاید فیلم، ضیافتی باشکوه برای مراسم تودیع کیوکِر بزرگ نباشد، اما قطعاً در نمایش یک رابطه دوستانه عمیق پُر از رقابت در کار و عشق میان دو زن، کاملاً موفق است. روژه وادیم در نقش کوتاه ظاهر میشود و رایان نیز نخستین حضور سینمائیاش را در نقش دختر نوجوان برگن ایفا میکند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:07 PM |
شکارچی موش - RATCATCHER
سال تولید : ۱۹۹۹
کشور تولیدکننده : انگلستان و فرانسه
محصول : گاوین امرسن
کارگردان : لین رمزی
فیلمنامهنویس : لین رمزی
فیلمبردار : آلوین ه. کوشلر
آهنگساز(موسیقی متن) : نیک دریک و ریچل پورتمن
هنرپیشگان : ویلیام ایدی، تامی فلانگان، مندی ماتیوز، میشل استوارت، لین رمزی جونیر، لین مولن، جان میلر و جکی کوئین
نوع فیلم : رنگی، ۹۴ دقیقه
̎جیمز̎ (ایدی)، پسربچهای دوازده ساله است که دوران بلوغش را در ناحیه کارگری گلاسکو سر میکند. ̎جیمز̎ که بین در و همسایه همچون وصلهای ناجور بهنظر میرسد، فقط دو رفیق صمیمی دارد: ̎مارگرت آن̎ (مولن)، دختری بزرگتر که نیازهای عاطفیاش معمولاً او را با دردسرهائی روبهرو میکند و ̎کنی̎ (میلر)، پسربچهای که عاشق حیوانات است ولی سر در نمیآورد وقتی موش خانگیاش را به فضا فرستاده، چه اتفاقی افتاده و چه اشتباهی کرده است. یکروز ̎جیمز̎ با پسربچهٔ دیگری نزدیک کانال آب شهر دعوایش میشود و تصادفاً باعث سقوط پسربچه در آب و غرقشدن او میشود. او آنچنان ترسیده که جرأت نمیکند خبر حادثه را به کسی بدهد ولی این ماجرا آنچنان به او فشار میآورد که رابطهٔ پرتنشش را با پدر الکلیاش (فلانگان)، شکرآبتر میکند...
● نخستین فیلم رمزی، کارگردان زن اسکاتلندی، دربارهٔ زیبائیها و زشتیهای یک پسربچهٔ فقیر دوازهساله با استقبال بسیاری روبهرو شد (از جمله در جشنوارههای لندن، ریگا، شیکاگو و ادینبرو جایزه برد و منتقدان نشریهٔ فیلم کامنت آنرا بهعنوان یکی از بهترینهای سال ۲۰۰۰ انتخاب کردند). فیلم دنبالهروی سنت فیلمهای پرآوازه دربارهٔ فقر است (مثل بعضی از آثار نئورآلیستی ویتوریو دسیکا). اما رمزی هوشمندان از وجه احساساتی بخشیدن بهکار احتراز میکند. اینجا منظری که از زاغهنشینان حومهٔ گلاسکو عرضه میشود بهکلی با آنچه که پیش از این شاهد بودهایم، تفاوت دارد و فقرا (برخلاف مثلاً نام من جو استِ کن لوچ، ۱۹۹۷) برای بهبود شرایط زندگی خود به بزهکاری، موادمخدر و خشونت متوسل نمیشوند. شکارچی موش حتی در کشورهای انگلیسیزبان با زیرنویس انگلیسی به نمایش در میآید، چون تمام شخصیتها لهجهٔ غلیظ اسکاتلندی دارند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:07 PM |
قرن بیستم - TWENTIETH CENTURY
سال تولید : ۱۹۳۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : کلمبیا
کارگردان : هوارد هاکس
فیلمنامهنویس : جارلز مکآرتور و بن هکت، بر مبنای نمایشنامه ناپلئون در برودوی نوشته چارلز بروس میلهالند
فیلمبردار : جوزف آگوست
هنرپیشگان : جان باریمور، کارول لومبارد، راسکو کارنز، والتر کانولی و رالف فوریز
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۱ دقیقه
ـ "اسکار جافی" (باریمور)، کارگردان نامدار تئاترهای برودوی، دختر با استعداد اما آماتوری بهنام "میلدرد پلاتکا" (لومبارد) را کشف و تربیت میکند و به زودی با نام "لیلی گارلند" به شهرت میرساند. به مدت سه سال "اسکار" هم عاشق، هم استاد و (با رفتار عجیب و غریبش) هم سوهان روح "لیلی" است. تا اینکه طاقت "لیلی" بهسر میآید و در اوج موفقیت حرفهای، "اسکار" را رها میکند. حالا، "اسکار" مرغ تخم طلای خود را از دست داده و حتی ورشکست شده است. سرانجام "اسکار" در فرار از دست طلبکاران، همراه با مدیر برنامهها (کانولی) و کارگزار مطبوعاتی خود (کارنز)، سوار قطار قرن بیستم میشود. بهطور اتفاقی میان مسافران این قطار "لیلی" و نامزد جدیدش، یک قهرمان فوتبال آمریکائی بهنام "جرج اسمیت" (فوریز) نیز حضور دارند و حالا آخرین فرصت طلائی زندگی حرفهای و خصوصی "اسکار" بهدست آمده است. او باید، بار دیگر، "لیلی" را فریب بدهد!...
ـ از بهترینهای باریمور و نخستین کمدیهای دیوانهوار (خاص هالیوود در دهه ۱۹۳۰). گفتوگوهای درخشان فیلم، از نظر کنایهها و سرعت رد و بدل شدن آنها، در تاریخ سینما بینظیر باقی میمانند. با اینکه کل کار، نمایش یک نفره باریمور بهشمار میآید، اما لومبارد را نیز به شهرت میرساند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:08 PM |
کچ - 22 (معضل بزرگ) - Catch - 22
سال تولید : ۱۹۷۰
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : بارامونت
کارگردان : مایک نیکولز
فیلمنامهنویس : باک هنری، بر مبنای رمانی نوشته جوزف هلر.
فیلمبردار : دیوید واتکین
آهنگساز(موسیقی متن) : -
هنرپیشگان : آلن آرکین، مارتین بالسام، ریچارد بنجامین، آرت گارفونکل، جک گیلفورد، هنری، باب نیوهارت، آنتونی پرکینز، پالا پرنتیس، جینا رُوِره، ست آلن، جان کورکس، پیتر بانرز، مارتین شین، جان وویت، اورسن ولز، آستین پندلتن و رابرت بالابان.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۲ دقیقه.
پایگاه نیروی هوائی آمریکا در منطقهای مدیترانهای، سال 1944. بمبانداز هواپیما، «یوساریان» (آرکین) که از مرگ تفنگدار جوان، «اسنودِن» (کورکس) بهشدت شوکه شده و از «سرهنگ کت کارت» (بالسام) که مأموریتهای بمباران را افزایش داده، به تنگ آمده از «دکتر دانیکا» (گیلفورد) میخواهد تا حال او را برای پرواز نامساعد تشخیص دهد؛ اما «دکتر» برایش از موقعیت «کچ 22» میگوید؛ این که هیچ آدم عاقلی نمیخواهد پرواز کند بنابراین هر فردی که در آرزوی ماندن بر روی زمین باشد، الزاماً دیوانه در نظر گرفته نمیشود. یکی یکی افسران همراه «یوساریان» یا کشته یا مفقود میشوند؛ «هانگری جو» (آلن) وقتی «مکوات» (بانرز) با ارتفاع کم بر روی یک کلک پرواز میکند، هواپیمایش به کوه برخورد میکند و دو تکه میشود؛ «نیتلی» سادهلوح (گارفونکل) که با یک خیابان گرد رُمی (رُوِره) نامزد کرده، توسط هواپیماهای آلمانی کشته میشود؛ «اُر» (بالابان) هم اتاقی «یوساریان» در پایگاه، پس از پیدا کردن تکههای متلاشی هواپیمایش در اقیانوس، مرده تشخیص داده میشود. جنون «یوساریان» بیشتر میشود. او بهخاطر انداختن بمبهایش در دریا توبیخ میشود چرا که تمام اسکادران تصمیم گرفته فرارا را بمباران نکند. «سرگرد میجر» (نیوهارت) برای فراار از اسکادران تصمیم گرفته فرارا را بمباران نکند. «سرگرد میجر» (نیوهارت) برای فرار از زیر دستهایش، سبیل قلابی میگذارد و مدام به سرجوخههایش یادآوری میکند که تنها زمانی در دسترس است که آنجا نباشد. نامزد «نیتلی» با لباس مبدل، «یوساریان» را چاقو میزند. در بیمارستان «کاتکارت» به او پیشنهاد میدهد که اگر موافقت کند به هنگام بازگشت، کارهای واحد روابط عمومی را انجام دهد و از مأموریتها معافش میکند. اما وقتی «چَپلین تپمَن» (پرکینز) به او میگوید که «اُر» برای فرار به منطقه بیطرف سوئد، خودش باعث سقوط هواپیما شده، «یوساریان» از پنجره بیمارستان به پائین میپرد و با یک قایق بادی به وسط دریا میرود.
* این کمدی سیاه و پُر هزینه که بر مبنای رمانی طنز آلود و نیشدار نوشته هلر ساخته شده تا حدی در پرداخت سوررآلیستی از جنون نظامی موفق است. اما موقعیتهای بالقوه آن به خوبی مورد استفاده قرار نگرفتهاند، در نتیجه ملالتبار مینماید. نیکولز با پرداختی اپیزودیک و سوررآل میخواسته فیلمی تلخ و پوچگرایانه بسازد. فیلم مثل کابوسی از اپیزودی غریب به اپیزود غریب دیگری میرود که برای بسیاری از تماشاگران قابل تحمل نیست. شیوه کاریکاتورسازی از شخصیتها یادآور دکتر استرنج لاوِ استنلی کوبریک (1964) است. فیلم بهرغم خیل ستارگانش شکستی بزرگ در پی داشت
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:08 PM |
کسیدی جوان - Young Cassidy
http://vista.ir/include/films/images...5b90c5c0b8.jpg
سال تولید : ۱۹۶۵
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : ******تانت
کارگردان : جان فورد و جک کاردیف.
فیلمنامهنویس : جان وایتینگ، برمبنای رمان آینه در خانه نوشته شان اوکیسی.
فیلمبردار : تد اسکایف
آهنگساز(موسیقی متن) : شان اوریادا
هنرپیشگان : راد تیلر، فلورا رابسن، مگی اسمیت، جولی کریستی، ادیت اوانز و مایکل ردگریو.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۰ دقیقه.
دابلین، سال ۱۹۱۱. "جانی کسیدی" (تیلر)، جوانی آرمانگرا است که آگاهی کاملی نسبت به فقر و بیعدالتی پیرامونش دارد. او در کنار کمک به خانواده، نویسندگی را نیز ادامه میدهد و حیت اعتصاب کارگران تراموا، اعلامیههای تبلیغاتی مینویسد. در اغتشاشهیا بعدی با "دیزی بتلز" (کریستی) آشنا میشود و سپس به کتابفروشی بهنام "نورا" (اسمیت) دل میبازد. نخستین کتابش را پس از "جنبش عید پاک" سال ۱۹۱۶ به چاپ میرساند، اما چندی بعد مادرش (رابسن) در میگذرد. سپس به نمایشنامهنویسی روی میآورد و به شهرت میرسد...
٭ خود سرگذشتنامه اوکیسی، نمایشنامهنویس معروف ایرلندی، مبنای فیلمنامه بوده است. ابتدا فورد حدود ۲۰ دقیقه از فیلم را ساخت و سپس به دلیل بیماری جایش را به کاردیف داد. صرفنظر از یکی دو صحنه، شیوه یا مضمونی را نمیتوان یافت که بشود به فورد یا کاردیف نسبت داد. در عوض فیلمنامه به سیاق بسیاری از فیلمهای انگلیسی نعل به نعل و بدون خلاقیت کارگردان تصویر شده است. تیلر استرالیائیالاصل اغلب کاملاً سمپاتیک مینماید، با این همه شخصیت او برای این نقش بسیار خشن بهنظر میرسد. با یان همه شخصیت او برای این نقش بسیار خشن بهنظر میرسد. سایر شخصیتهای ایرلندی فیلم هم فوراً پس زمینه تآتریشان را در بازیها نشان میدهند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:09 PM |
آمریکا، آمریکا - America, America
سال تولید : ۱۹۶۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : الیا کازان
کارگردان : کازان، برمبنای کتابی نوشته خودش.
فیلمنامهنویس : کازان، برمبنای کتابی نوشته خودش.
فیلمبردار : هاسکل وکسلر.
آهنگساز(موسیقی متن) : مانوس حاجیداکیس
هنرپیشگان : استاتیس گیاللیس، فرانک وولف، هاری دیویس، النا کارام، گریگوری رزاکیس، کاترین بالفور و لیندا مارش.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۷۷ دقیقه.
ترکیه، سال ۱۸۹۶.جوانی یونانی بهنام "استاوروس" (گیاللیس) و "وارتان" (وولف)، دوست ارمنی او، پیوسته رویای فرار به آمریکا را در سر یمپرورانند. "وارتان" به دست ترکها کشته میشود و "استاوروس" عاجزانه از مادر بزرگ خود میخواهد تا پول سفر به آمریکا را به او بدهد. اما پدر مخالفت میکند و او را نزد پسرعمویش در قسطنطنیه میفرستد. "استاوروس" در آنجا سخت کار میکند و همچنان قصد رفتن به آمریکا را دارد، اما پسر عمو میخواهد که او با "تومنا" (مارش)، دختر یکی از تاجران ثروتمند ازدواج کند. "استاوروس" نمیپذیرد و پس از آشنائی با "سوفیا" (بالفور)، همسر یک تاجر آمریکائی، با کشتی راهی آمریکا میشود و با فداکاری دوست ارمنی واکسیاش (رزاکیس)، سرانجام به سرزمین رویاهایش میرسد...
٭ کازان، روایت خود را براساس ماجرائی مشابه، که برای خانوادهاش رخ داده بود، به تصویر میکشد. اما صحنههای آغازین، تا زمانی که قهرمان داستان به قسطنطنیه میرسد، به ندرت اشارهای به این واقعیت را به نمایش میگذارند. در عین حال، اگر کازان با ساختن این فیلم حرفی برای گفتن داشته باشد، آن را با ابراز عشق "تومنا" و ایثار پسرک واکسی بیان میکند. هرچند کازان میتواند بهتر از این باشد، اما بازی گیاللیس در ایفای نقش پیچیده قهرمان داستان اصلاً در جهت این "بهتر بودن" نیست. با این همه وکسلر توانسته است با فیلمبرداری زیبای خود، فضای غربت حاکم بر روایت را القا کند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:09 PM |
عملیات زیردامن - Operation Petticoat
سال تولید : ۱۹۵۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : رابرت آرتور
کارگردان : بلیک ادواردز
فیلمنامهنویس : استنلی شاپیرو و ماریس ریچلین، برمبنای داستانی نوشته پل کینگ و جوزف استون.
فیلمبردار : راسل هارلان و کلیفورد استین.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیوید رز.
هنرپیشگان : کاری گرانت، تونی کورتیس، جون اوبراین، دانیا مریل، آرتور اوکانل، جین اوانز، دیک سارجنت و ویرجینیا گرگ.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۴ دقیقه.
در سال ۱۹۴۱ شاهد نحوه گذران زندگی روزمره خدمه زیردریائی "ببر دریا" هستیم که "دریاسالار مت شرمن" (گرانت) فرمانده منضبط آن است. "ستوان نیک هولدن" (کورتیس) که چندان پایبند مقررات نیست، تجهیزات لازم برای زیردریائی را با روشهای غیرقانونی اما اجتنابناپذیر تهیه میکند. تا اینکه در راه آنان مجبور میشوند پنج پرستار، یک خانواده فیلیپینی و یک بز را سوار کنند. زنان باعث برهم خوردن روال عادی کار در زیردریائی میشوند. در پایان جنگ، "شرمن" و "هولدن" با دو تن از پرستاران ازدواج میکنند...
٭ براساس فیلمنامهای پر از شوخیهای درخشان و مفرح و با بازیهای عالی گرانت (که باید به دردسرهای معمول فرماندهی، مشکل حضور زنان را هم بیفزاید) و کورتیس (که نمیتواند برابر وسوسه لذت بردن از هر چیز ـ از اتاق را هم بیفزاید) و کورتیس (که نمیتواند برابر وسوسه لذت بردن از هر چیزی ـ از اتاق شخصیاش گرفته تا تازهواردان خوش برخورد ـ مقاومت کند). ادواردز قریحهاش در کمدیسازی را با این فیلم که در آن هر گوشه و کنار فضای بسته زیردریائی برای شوخیسازی را با این فیلم که در آن هر گوشه و کنار فضای بسته زیردریائی برای شوخیسازی به کار میرود (مثلاً راهروهای باریک یا موتورخانه)، بار دیگر ثابت میکند و نشان میدهد که در طول جنگ جهانی دوم، جنگیدن فقط یکی از مشغلههای متعدد نیروهای نظامی آمریکا بوده است! در سال ۱۹۷۷ (به کارگردانی جان آستین) در قالب مجموعهای تلویزیونی بازسازی میشود و یکی از بازیگران آن جیمی لی کورتیس (دختر تونی کورتیس) است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:10 PM |
پنج گانه - Quinter
سال تولید : ۱۹۷۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : رابرت آلتمن
کارگردان : آلتمن
فیلمنامهنویس : فرانک بارهیت، پاتریشا رسنیک و آلتمن، برمبنای داستانی نوشته لایونل چتویند، رسنیک و آلتمن.
فیلمبردار : ژان بوفتی.
آهنگساز(موسیقی متن) : تام پییرسن.
هنرپیشگان : پل نیومن، ویتوریو گاسمن، فرناندو ری، بیبی آندرسون، بریژیت فوسی، نینا وان پالانت، دیوید لنگتن، کریگ ریچارد نلسن و تام هیل.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۸ دقیقه.
نسل سگهای آبی که «ا******» (نیومن) شکار میکرده، حالا دیگر منقرض شده و او به اصرار دوستش، «ویویا» (فوسی) به شهری باز میگردد که ده سال پیش ترک کرده و حالا دوران تازه یخبندان فلجش کرده است؛ در شهری که پیرمردها از سرما میمیرند و سگها لاشههایشان را میخورند، «ا******» برادرش، «فرانکا» (هیل) را مییابد. در یک مهمانی «فرانکا» پیشنهاد یک دور بازی «پنجگانه» را میدهد، یک جور بازی که در آن، هدف «کشتن» رقباست. در یک لحظه غیبت «ا******»، بمبی به اتاق پرتاب میشود و همه میمیرند. «ا******» بهدنبال قاتل («رداستون» / نلسن) میرود. و او را با گلوی بریده (به دست «سینت کریستوفر» / گاسمن) پیدا میکند. در جیب جسد مهرههای بازی پنجگانه «فرانکا» و یک فهرست شش نفره است: «رداستون»، «فرانکا»، «دوکا» (وان پالانت)، «گُلداستار» (لنگتن)، «سینت کریستوفر» و «آمبروزیا» (آندرسون). «ا******» رد اولین اسم را تا هتل الکترا (به مدیریت «دوکا») دنبال میکند و با معرفی خود به جای «رداستون» اتاقی در همسایگی زنی به نام «آمبروزیا» میگیرد. پس از ملاقات با «گریگور» (ری)، «ا******» میفهمد که یک «پنجگانه» واقعی در جریان است. پس از آنکه «گُلداستار» و «دوکا» به نوبت کشته میشوند، «ا******» تلاش میکند تا «آمبروزیا» را متوجه خطری کند که جانش را تهدید میکند. پایبندی «آمبروزیا» - «نفرششم» بازی که ترتیب قتلها را مشخص میکند و باید با برنده رودررو شود - به قواعد بازی، «ا******» را حیرتزده میکند و «آمبروزیا» تلاش میکند تا «گریگور» را متقاعد کند «ا******» در این بازی هیچ کاره است. اما «گریگور» فکر میکند که «ا******» با جا زدن خودش به جای «رداستون»، وارد بازی شده است. «آمبروزیا» تلاش میکند تا «ا******» را برای رویاروئی با «سینت کریستوفر» مسلح کند، در حالی که «سینت کریستوفر» طی تعقیب «ا******» در حادثهای کشته میشود. «ا******»، «آمبروزیا» را نیز میکشد و با وجود چربزبانیهای «گریگور» - که او را به بازی «پنجگانه» تشویق میکند - شهر را ترک میکند و ناپدید میشود.
* پنجگانه که قرار است تصویری از وضعیت انسان در یک نوع دنیای پس از فاجعه هستهای باشد، در زمان نمایشش بهعنوان اثری توخالی و به شدت متظاهرانه به ریشخند گرفته شد. از آلتمن ساختن چنین فیلمی هم برمیآید، و این اصلاً از دلایل پیشبینی ناپذیر بودن و مسئلهساز بودن تکتک آثار او و ناهمواری عجیب کارنامهاش بهطور کلی است. در پنجگانه تصویر بنیادی فیلم که همهچیز دیگر بدان متکی است، همان حالت ناباوری موج زننده در قیافه «آمبروزیا» (با بازی زیبای آندرسون) است، هنگامی که در مییابد «ا******» در سوء تفاهمی کامل خیال کشتن او را دارد. انتقادهائی از بازیگران بینالمللی و مشکلشان در ادای گفتوگوها شده است. اما در فیلمی که کارهای ضد بشری نوع بشر نسبت به هم نوعانش موضوع اصلی است، بیارتباطی و بیتناسب زبانی هم میتواند بجا باشد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:11 PM |
پس از تاریکی، عزیزم - after dark, my sweet
سال تولید : ۱۹۹۰
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : ریک کیدنی و باب دولین
کارگردان : جمیز فولی
فیلمنامهنویس : ردلین، بر مبنای رمانی نوشتهٔ جیم تامپسن
فیلمبردار : مارک پلامر
آهنگساز(موسیقی متن) : موریس ژار
هنرپیشگان : جیسن پاتریک، ریچل وارد، بروس درن، جرج دیکرسن، جیمز کاتن، کوری کارییر، راکی جوردانی
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۴ دقیقه
ـ بوکسور سابقی به نام ̎کالی̎ (پاتریک) با ̎فی̎ (وارد) بیوهای الکلی و ̎عمو باد̎ (درن)، که قبلاً وکیل بوده، آشنا میشود. این دو آدم خلافکار، پای ̎کالی̎ را به یک توطئه آدمربائی میکشند. ̎کالی̎ که در بدو امر مایل است به هم کاری با آنان ادامه دهد، از رفتار ̎فی̎ خسته شده و در پی قطع کردن رابطهاش با او است. ̎دکتر گلدمن̎ (دیکرسن) هم تمایل زیادی دارد با ̎کالی̎ دوست شود، ولی در نهایت، ̎کالی̎ دوباره به طرف ̎فی̎ بر میگردد و میپذیرد که در آدمربائی شرکت کند. اما وقتی قربانی، یک بیمار دیابتی از کار در میآید، اوضاع به هم میریزد.
ـ یک نو آر امروی با همهٔ قواعد ژانر. فولی در پس از تاریکی، عزیزم دنیائی خلق میکند که شباهتهای زیادی با نو آرهای دههٔ ۱۹۴۰ دارد. البته در چند جا او از کلیشهها میگذرد و بر خلاف جهت حرکت میکن اما در کلیت، همین فضای نو آر است که به کار اعتبار میبخشد. فیلم تا نیمه غافلگیرکننده و عالی است اما از اواسط و برای گرهگشائی دچار مشکلاتی میشود. بازیهای پاتریک و وارد استثنائی است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:11 PM |
خارش هفتساله - The Seven Year Itch
سال تولید : ۱۹۵۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : فاکس قرن بیستم
کارگردان : بیلی وایلدر.
فیلمنامهنویس : جرج آکسلراد و وایلدر، برمبنای نمایشنامهای نوشته آکسلراد.
فیلمبردار : میلتن کراسنر.
آهنگساز(موسیقی متن) : آلفرد نیومن.
هنرپیشگان : مریلین مونرو، تام یوئل، اولین کیز، رابرت استراس، اسکار هومولکا، مارگریت چاپمن و ویکتور مور.
نوع فیلم : رنگی، ۱۰۵ دقیقه.
مرد میانسالی، "ریچارد شرمن" (یوئل) که همسایهای پریرو (مونرو) دارد، با رفتن همسر و فرزندش به تعطیلات دچار "خارش" میشود. اما در نهایت پس از واگذار کردن آپارتمان خود به همسایه، نزد خانوادهاش میرود تا تعطیلات را با آن بگذراند.
٭ نخستین همکاری وایلدر و مونرو حاصلی تماشائی به بار میآورد: یک کمدی درجه یک با بازی کمی غلوآمیز یوئل در نقش مردی ترسو و بهناچار وفادار (!) و در عوض نقش آفرینی ملیح مونرو در هیئت یک زن ـ کودک. درهم ریختهشدن مرز میان واقعیت و تخیل در این فیلم، یکی از بهترین نمونهها در تاریخ سینما را بهدست میدهد. صحنهای که مونرو با لباس سفید در خیابان روی دریچه یک تهویه میایستد، تبدیل به یک شمایل ماندگار در حافظه فرهنگ عامه آمریکائیها میشود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:11 PM |
دزدان قطار - The Train Robbers
سال تولید : ۱۹۷۳
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مایکل وین
کارگردان : برت کندی
فیلمنامهنویس : برت کندی
فیلمبردار : ویلیام کلوتیر
آهنگساز(موسیقی متن) : دامینیک فرانتیر.
هنرپیشگان : جان وین، آن - مارگرت، راد تیلر، بن جانسن، بابی وینتن، کریستوفر جرج، جری گاتلین و ریگاردو مونتالبان.
نوع فیلم : رنگی، ۹۲ دقیقه.
«لین» (وین)، ششلولبند پا به سن گذاشته، سه همقطارش - «جسی» (جانسن)، «گیری» (تیلر) و «بنیانگ» (وینتن) - را به «خانملو» (آن - مارگرت) معرفی میکند. «خانم لو» میخواهد با پیدا کردن طلاهائی که شوهرش در سرقت قطار دزدیده، نام خانوادگیاش را پاک کند. به محض حرکت از شهر دورافتاده لیبرتی در تکزاس، گروهی سوار که شرکای سابق شوهر «خانم لو» آنان را استخدام کردهاند و غریبهای مرموز و تنها تعقیبشان میکنند. در این بین «خانم لو» مجذوب «لین» میشود که اغلب در حال کلنجار رفتن با «کلهون» (جرج)، یک ششلولبند جوان است که «گریدی» او را با خودش آورده است. بالاخره گروه به قطاری متروکه میرسند و طلاها را که در دیگ بخار مخفی شده بود، پیدا میکنند. سپس حمله گروه تعقیب کننده را که در راه بازگشت به شهر در کمینشان نشستهاند، دفع میکنند. بعدتر قطاری را تصرف و به دیامیت مسلح میکنند و افراد گروه مخالف را از بین میبرند. در آخر نیز با جوانمردی به «خانم لو» پیشنهاد میکنند تا سهم آنان از جایزه را برای خودش و پسرش بردارد. همین که قطار «خانم لو» دور میشود، آنان به غریبه مرموز برمیخورند که خودش را «پینکرتن» (مونتالبان) معرفی میکند. او میگوید که با «خانم لو» کار میکند و این که نام اصلی «خانم لو»، «لیلی» و یک دختر رقصنده است که زمانی با «لو»ی واقعی رابطه داشته و به راز او به هنگام مرگش پی برده است.
* کندی در این وسترن یک گام از هجویههای صریح خود عقبتر میرود و به مایههای سنتیتر رو میآورد؛ بهگونهای که وین به افراد گروهش اخلاقگرائی و رفاقت به شیوه فیلمهای هوارد هاکس را یاد میدهد. او فیلم را روان کارگردانی کرده اما وقتی در صحنههای تعقیب میخواهد به کار سرعت دهد، کم میآورد. در عوض ابعاد کمیک و انسانی اثر در این حیطه کم نظیر هستند. مثلاً وین بیشتر شخصیتی عاطفی را نشان میدهد تا ششلولبند بزنبهادر
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:12 PM |
ویسکی فراوان - Whisky Galore
سال تولید : ۱۹۴۹
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : ایلینگ
کارگردان : الکساندر مکندریک
فیلمنامهنویس : کامپتن مکنزی و انگوس مکفیل، برمبنای رمانی نوشته مکنزی.
فیلمبردار : جرالد گیبز.
آهنگساز(موسیقی متن) : ارنست اروینگ.
هنرپیشگان : بازیل رادفورد،جون گرینوود، جین کادل، گوردون جکسن و جیمز رابرتسن جاستیس.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۸۲ دقیقه.
جنگ جهانی دوم. ذخیره ویسکی در جزیرهای به پایان میرسد افسردگی و یأس سرتاسر جزیره را تسخیر میکند؛ بهخصوص زمانی که مشخص میشود کشتی حامل مقادیر زیادی ویسکی به خاطر نبردهای دریائی، امکان پهلو گرفتن در ساحل را ندارد. اما بهزودی ناخدائی انگلیسی داوطلب میشود تا این محموله ارزشمند را از دل آتش و توپ سالم به جزیره برساند.
٭ از بهترین کمدیهای سینمای انگلستان و نخستین فیلم مکندریک. در زمانهای که فیلمهای جنگی به بازگوئی اغراقآمیز شجاعتها و ماجراهائیهای سربازان انگلیسی در جنگ جهانی دوم میپرداختند، مکندریک با انتخاب موضوعی پیشپا افتاده و نامتعارف، به هجو این آثار دست میزند. موفقیت تجاری فیلم منجر به پیدایش نوع خاصی از کمدیهای انگلیس شد که با عنوان "کمدیهای ایلینگ" شهرت پیدا کردند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:12 PM |
ناپلئون - NAPOLEON
سال تولید : ۱۹۲۷
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : وستی / سوسیته ژنرال د فیلم
کارگردان : آبل گانس
فیلمنامهنویس : آبل گانس
فیلمبردار : ژول کروگر، لئونس ـ هانری بورل و ژان پل موندویلر
آهنگساز(موسیقی متن) : آرتور اونهگر
هنرپیشگان : آلبر دیودونه، آنتونن آرتو، بییر باچف، الکساندر کوبیتسکی، آرمان برنار، هاری کرایمر و گانس
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۴۰۰ فوت (در اصل). صامت
ـ کودکی "ناپلئون بوناپارت" (رودنکو) در آکادمی نظامی برین؛ "مارسییز" خوانی "دانتون" (کوبیتسکی) و "روژه دولیل" (کرایمر) برای نخستین بار؛ گریز "ناپلئون" (دیودونه) از دست هموطنانش که او را به مرگ محکوم کردهاند؛ کشمکش او با توفان در دریا؛ شدت گرفتن مبارزات و تضادهای سیاسی در فرانسه، دوره "وحشت"؛ اوضاع آشفته دوران انقلاب و سرنوشت دیکتاتورهائی مثل "روبسپیر"، "مارا" (آرتو) و "سن ژوست" (گانس)؛ عشقهای "ناپلئون"؛ انتصاب "ناپلئون" بهعنوان رهبر سرکوب شورش سلطنتطلبان و سپس فرماندهی ارتش فرانسه در حمله به ایتالیا...
ـ زندگی "ناپلئون"، وسوسه سینمائی بزرگ عمر گانس، طرحی برای شش فیلم بود که تنها نخستین آنها درباره دوران جوانی او تا نبرد ایتالیا ساخته شد. اما همین فیلم به عظیمترین و جاهطلبانهترین اثر سینمای صامت فرانسه بدل شد. در مورد پرداخت او از شخصیت ناپلئون حرف و حدیث بسیار است، اما بیشک فیلم محملی برای آزمون و ابداع انواع و اقسام تکنیکهای سینمائی بود تا جائیکه به اعتقاد مورخ فرانسوی، لئون موسیناک، هیچ بخشی از فیلم عاری از تکنیکی بکر نبود. یکی از مهمترین این تکنیکها استفاده از پرده سهگانه (نمایش روی سه پرده مجزای مجاور با سه پروژکتور همزمان) برای گسترش میدان دید در صحنههای عظیم بود که پیشگام ایده پرده سینهراما دانسته میشود (و حتی الهامی برای ساختن عدسی سینماسکوپ) گذشته از این، فیلم پر است از تجربههای خارقالعاده با دوربین (که در انواع جاهای نامحتمل نصب شده) و نمونه معروفش دوربین پرتلاطم "سوبژکتیو" در صحنه "دعوا با گلولههای برفی در آکادمی نظامی" است. همینطور تقطیع مهیب میان توفان دریا و "توفان" استعاری جلسات کنوانسیون، شهره خاص و عام اس. فیلم در ابتدا به شکل کامل و دلخواه گانس نمایش محدودی یافت. در ۱۹۳۴ گانس با افزودن صدای استریوفونیک، نسخهای تهیه کرد و در ۱۹۵۵ نسخه ناطق ۱۳۵ دقیقهای دیگری فراهم آورد و سپس در ۱۹۷۱ با سرمایه کلود لولوش نسخه دیگری با نام بوناپارت و انقلاب؛ و سرانجام در ۱۹۸۰ پس از سالها جستوجو با نظارتکوین برانلو، عاشق سینهچاک سینمای صامت، نسخه مرمتشده پنج ساعته، با شکوه تمام ظاهر شد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:13 PM |
رمبو: اولین خون، قسمت 2 - Rambo: First Blood, Part ll
سال تولید : ۱۹۸۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : باز فیتشانس
کارگردان : جرج پان کاسماتوس
فیلمنامهنویس : سیلوستر استالون و جیمز کامرون، برمبنای داستانی نوشته کوین جار، از شخصیتهائی خلق شده توسط دیوید مورل.
فیلمبردار : -
آهنگساز(موسیقی متن) : -
هنرپیشگان : استالون، ریچارد کرنا، جولی نیکسن، چارلز ناپیر، استیون، برکوف، مارتین کووه و اندی وود.
نوع فیلم : رنگی، ۹۶ دقیقه.
«جان رمبو» (استالون) که به جرم راهانداختن یک جنگ چریکی علیه نیروهای پلیس شهری کوچک زندانی شده، رودرروی فرمانده قبلیاش، «سرهنگ تراتمن» (کرانا) قرار میگیرد. به او پیشنهاد میشود اگر مسئولیت انجام مأموریت مخفیانهای را برای کسب اطلاع درباره وضعیت سربازان مفقود آمریکائی در ویتنام که زندانی ویتکنگها هستند برعهده بگیرد، بخشیده خواهد شد. «رمبو» مأموریت خود را از یک پایگاه سرّی نظامی در تایلند آغاز میکند و مخفیگاه وارد ویتنام میشود. در آنجا به همراه راهنمایش که زنی ویتنامی بهنام «کوبائو» (نیکسن) است به محل نگهداری اسرار میرسد. هرچند مأموریت او تنها تهیه شواهدی تصویری از وضعیت سربازان اسیر است، با وجود این «رمبو» یکی از اسرار را نجات میدهد. وقتی «مرداک» (ناپیر)، مأمور دولتی ناظر بر عملیات که بر اجرای دقیق فرمانها پافشاری دارد، متوجه میشود «رمبو» یکی از سربازان مفقود را نجات داده، به هلیکوپتری که باید «رمبو» را برگرداند فرمان برگشت میدهد و عملیات را ملغی اعلام میکند. «رمبو» دستگیر و به اردوگاه اسرار برده میشود. در آنججا دو روس او را بازجوئی و به شدت شکنجه میکنند. «کوبائو» با تظاهر به اینکه خیابانگرد است، وارد اردوگاه میشود. در حین تعقیب و گریز، «کو بائو» کشته میشود و «رمبو» با یک هلیکوپتر، برای نجات اسرا، به سمت اردوگاه پرواز میکند. او موفق میشود پس از نابودن کردن یک هلیکوپتر مجهز و پیشرفته روسی، اسرا را به یک پایگاه نظامی در تایلند برساند. در آنجا به «مرداک» هشدار میدهد که اگر بهدنبال سایر سربازان «گم شده در عملیات نگردد» به سراغش خواهد آمد.
* مشهورترین قهرمان فرهنگ عامه آمریکا در دهه هشتاد، در شمایل آقای استالون با آن عملیات محیرالعقول، در صدد تطهیر حضور نظامی آمریکا در ویتنام است تا مثلاً انتقاد از جنگ و عواقب آن، و در کنار آن همه شخصیتهای قلابی و خشن روسی و ویتنامی البته یک افسر آمریکائی هم که به همان اندازه گناهکار و بیرحم است، نمایش داده میشود. در همان سالها یکی از منتقدان آمریکائی با طرح شوخی جالبی از تماشاگران خواست تا تعداد کشتهشدگان فیلم را بنویسند و جایزه بگیرند. چیزی که البته نشدنی و ناممکن است. با رمبو 3 (پیتر مکدانلد، 1988) دنبال شد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:13 PM |
خیلی زود یکشنبه! - Vivement Dimanche!
سال تولید : ۱۹۸۲
کشور تولیدکننده : فرانسه
محصول : آرمان باربو
کارگردان : فرانسوا تروفو.
فیلمنامهنویس : سوزان شیفمان، ژان اورل و تروفو، برمبنای رمان شنبه شب طولانی نوشته چارلز ویلیامز.
فیلمبردار : نستور آلمندروس.
آهنگساز(موسیقی متن) : ژرژ دلرو.
هنرپیشگان : فانی آردان، ژان لوئی ترنتینیان، کارولین سیهول، فیلیپ موریه ژنو و فیلیپ لودن باخ.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۱۱ دقیقه.
«ژولیین» (ترنتینیان)، کارمند یک بنگاه معاملات ملکی، مظنون به قتل دوستش میشود. او ابتدا اعلام بیگناهی میکند ولی وقتی همسرش هم که ظاهراً محبوبه دوست مقتولش بوده، کشته میشود، تصمیم میگیرد شخصاً ماجرا را پیگیری کند. منشیاش، «باربارا» (آردان) که به «ژوولیین» علاقهمند است، به او در این راه کمک میکند و پس از اینکه مییابد همسر «ژولیین» گذشته درخشانی نداشته است، کشف میکند قاتل اصلی، وکیلِ «ژولیین»، فیلیپ (لودن باخ) است.
* تروفو بیست و یکمین فیلم بلندش را به یاد فیلم نوآرهائی که در نوجوانی تأثیر زیادی بر او گذاشتهاند، سیاه و سفید میسازد. کارگردانی ظریف و دقیق به اضافه مایههای طنز از جذابیتهای فیلم به شمار میآید و همینطور حضور آردان که در هر صحنه میدرخشد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:13 PM |
مهمانخانهٔ اسپانیائی - L'AUBERGE ESPAGNOLE
سال تولید : ۲۰۰۲
کشور تولیدکننده : فرانسه و اسپانیا
محصول : برونو لوی
کارگردان : سدریک کلاپی
فیلمنامهنویس : سدریک کلاپی
فیلمبردار : دومینیک کولن
هنرپیشگان : رومن دوری، ژودیت گودرش، اودری توتو، سسیل دو فرانس، کلی رایلی، کریستینا بروندو، فدریکو دانا و کریستیان پاگ
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۲ دقیقه
̎گزاویه̎ (دوری) دانشجوی فرانسوی رشتهٔ اقتصاد که چیزی نمانده فارغالتحصیل شود، دنبال کار میگردد. پدر ̎گزاویه̎ برایش با یکی از اعضاء عالیرتبهٔ وزارت دارائی، قرار ملاقاتی میگذارد. در آنجا به او پیشنهاد میشود به شرط یاد گرفتن زبان اسپانیائی، کار و موقعیت خوبی در اختیارش گذاشته خواهد شد. ̎گزاویه̎ که مصمم است این فرصت را از دست ندهد، با وجود شک و تردیدهای نامزدش، ̎مارتین̎ (توتو)، در کلاس زبانی در بارسلون ثبتنام میکند. وقتی ̎گزاویه̎ به بارسلون پا میگذارد، در خانهٔ بزرگی ساکن میشود، که دانشجویانی از سراسر اروپا در آنجا زندگی میکنند. ̎گزاویه̎ متوجه میشود که ایدهها و رفتارش، به گونهای مثبت، از سوی شخصیتهای متفاوت همخانهاش به چالش طلبیده شده و وفاداریاش به ̎مارتین̎ نیز با علاقهای که به ̎آن ـ سوفی̎ (گودرش) ـ یک دختر فرانسوی دیگر ـ پیدا کرده که به امتحان گذاشته شده است.
● مهمانخانهٔ اسپانیائی، مثل دیگر کمدیهای فرانسوی، سبک و بیقید است. کلاپیش، قبلاً وقتی گربه گم میشود (۱۹۹۶) را ساخته؛ حکایت زنی که در همسایهاش را به نوعی، وامیدارد که برای پیدا کردن گربهاش کمکش کنند. کلاپیش معمولاً با لحنی طبیعی و عادی، رفتار و اعمال غیرمتعارفِ شخصیتهایش را تعریف میکند. برای ̎گزاویه̎ یک سال زندگی در اسپانیا، تغییراتی اساسی در نگرش او به زندگی حرفهایاش به وجود میآورد. سفر، ذهنش را باز میکند و کمکش میکند تا دنیا را بهتر ببیند. وقتی این نگرش را با دیدگاه برخی از کمدیهای جوانانهٔ آمریکائی مقایسه میکنید و مثلاً کانکونِ واقعی (ریک دِ اولیویرا، ۲۰۰۳) را در نظر میگیرید، پی میبرید که آن جوانهای آمریکائی که به سفر رفتهاند حتی متوجه نیستند که در مکزیک بهسر میبرند چه رسد به آنکه احساس کنند تغییری هم در نگرششان نسبت به دنیا به وجود آمده است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:15 PM |
یک بمب دزدیده شده است - A Bomb Was Stolen
سال تولید : ۱۹۶۲
کشور تولیدکننده : رومانی
محصول : سینمای دولتی رومانی و استودیوهای بخارست.
کارگردان : یون پوپسکو ـ گوپر.
فیلمنامهنویس : یون پوپسکو ـ گوپر.
فیلمبردار : استفان هوروات.
آهنگساز(موسیقی متن) : دیمیترو کاپویانو.
هنرپیشگان : یوری داری، لیلیانا تومسکو و هارالامبی بوروس.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۶۵ دقیقه.
گنگسترها یک بمب اتمی را میدزدند، اما بمب به دست جوانی معصوم میافتد. گنگسترها و مأموران دولتی به تعقیب جوان میپردازند و مبارزهای پرخشونت و تکهتکه کند. اما دختری که به جوان علاقهمند است، به او کمک میکند تا بمب را خنثی و تکهتکه کند. هر کدام از تکههای بمب خاصیت جادوئی دارند و میتوانند هر پای چلاقی را شفا دهند و باعث رشد گلها شوند...
٭ نخستین فیلم زنده پویسکو ـ گوپو، نقاشی متحرکساز رومانیائی شروع جالب توجهی دارد، اما آرامآرام وجه تمثیلی به خود میگیرد و تا بدان جا پیش میرود که طنز جذاب و سرگرمکننده آن از بین میرود و خسته کننده میشود ـ همه فیلم را میتوان در پانزده دقیقه هم خلاصه کرد!
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:16 PM |
ثروتمند شو یا در تلاش برای آن بمیر - GET RICH OR DIE TRYIN'
سال تولید : ۲۰۰۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : جیم شریدان، پل رُزنبرگ، کریس لایتی و جیمی آیووین
کارگردان : شریدان
فیلمنامهنویس : ترنس وینتر
فیلمبردار : دکلان کوئین
آهنگساز(موسیقی متن) : موریس سیزر، کوئینسی جونز و گاوین فرایدی
هنرپیشگان : کورتیس &#۷۸۲;فیفتی سنت&#۷۸۲; جکسن، ترنس هوارد، جوی برایانت، بیل درک ایدویل، آکینوئویه ـ آگبای، عمر بنسن میلر، وایولا دیویس، مارک جان جفریز و سالیون واکر
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه
نیویورک، دههٔ ۱۹۸۰. ̎مارکوس̎ (جفریز) به اتفاق مادرش، ̎کاترینا̎ پخشکنندهٔ موادمخدر، زندگی میکند. وقتی ̎کاترینا̎ در آتشی که قاچاقچیها به پا کردهاند، میمیرد، ̎مارکوس̎ در خانهٔ پدر و مادربزرگ و پسرعموهایش ساکن میشود. او وقتش را با خواندن ترانههای ̎رپ̎ برای ̎چارلین̎، دختر محبوب دوران کودکیاش میگذراند تا اینکه ناپدری دخترک، او را نزد پدر و مادرش میفرستد. در حالیکه ̎مارکوس̎ بزرگ میشود، بیش از پیش به طرف دنیای خشنِ بزهکارانهٔ مادرش کشیده میشود و شروع میکند به حساب ̎مجستیک̎ (آکینوئویه ـ آگبای)، محبوب سابق مادرش، پخش کردن مواد مخدر. او نردبان ترقی را خیلی زود بالا میرود. پس از آنکه پدربزرگش (واکر)، هفتتیری در اتاقش پیدا میکند، ̎مارکوس̎ مجبور میشود خانهٔ پدر و مادربزرگش را ترک کند. با ظهور کوکائین در بازار، ̎مارکوس̎ و دستهاش درگیر مبارزه با دستههای قاچاقچی کلمبیائی میشوند. ̎مارکوس̎، دست راست ̎مجستیک̎ میشود. یک روز در خیابان ̎مارکوس̎ بهطور اتفاقی به ̎چارلین̎ (برایانت) برمیخورد. رابطهای بین آن دو برقرار میشود. پلیس به محل اقامت ̎مارکوس̎ هجوم میبرد و در آنجا موادمخدر مییابد. به زندانش میاندازند. در زندان، ̎باما̎ (هوارد)، یکی از همسلولیهایش، او را از سوءقصدی در حمام زندان نجات میدهد و با هم دوست میشوند. ̎مارکوس̎ تصمیم میگیرد زندگی بزهکارانه را رها و آوازخوانی پیشه کند و ̎رپ̎ بخواند و ̎باما̎ را نیز بهعنوان کارگزارش برگزیند. ̎مارکوس̎ از زندان آزاد میشود. ̎مجستیک̎ از تصمیم جدید ̎مارکوس̎ ناراضی است و مانع قرارداد بستن او با یک کمپانی صفحهپُرکنی میشود. طی یک سرقت ناموفق، ̎مارکوس̎ نُه گلوله میخورد اما زنده میماند و به کمک ̎چارلین̎ و فرزند تازه به دنیا آمدهاش، سعی میکند اصلاح خود را ادامه دهد. او ترانهای ضبط میکند که در آن به شدت ̎مجستیک̎ را کوبیده. ̎مجستیک̎ بیهوده سعی میکند جلوی پخش نوار را بگیرد. درست زمانی که ̎مارکوس̎ تصمیم دارد کنسرتی بدهد، ̎مجستیک̎ به پشت صحنه میآید و فاش میکند که مادرش را به قتل رسانده است. آن دو درگیر میشوند. ̎مجستیک̎ سعی دارد او را با چاقو بزند ولی ̎باما̎ به ضرب گلوله او را میکشد. ̎مارکوس̎ روی صحنه میرود تا زندگی جدید خود را بهعنوان یک خوانندهٔ ̎رپ̎ آغاز کند.
● فیلم، ساختهٔ یک کارگردان ایرلندی مهاجر در آمریکاست. او زندگی پُرخشونت و پُرفراز و نشیب ستارهٔ موسیقی هیپهاپ، کورتیس جکسن را منبع الهام قرار داده و برشی از زندگی در محلههای پست و دنیای زیرزمینی نیویورک را به نمایش میگذارد. کورتیس از اعماق تباهی و خشونت برمیآید و به اوج شهرت و ثروت میرسد. در این فیلم سرگذشتنامهای که جکسن نقش خود را بازی کرده، ماجرا از زمان کودکی و قتل مادرش آغاز میشود و به دوران طلائی زندگی و حرفهٔ او میرسد. نکتهٔ مأیوسکنندهٔ فیلم، حضور شریدان در مقام کارگردان آن است، که فیلمنامهای کلیشهای را به تصویر کشیده و شخصیتهائی تکبُعدی و کلیشهایتر را پرداخت کرده است. شاید اگر بازیگری مشهور و جذاب نقش مارکوس فیفتی سنت را بازی میکرد، نقطهٔ قوتی برای آن به شمار میآمد. شریدان، مارکوس را یک ̎عیسای سیاهپوست که دردها و زخمهایش گواه عیسی بودن او است̎ میداند. اما فیلم او و شخصیتهایش همگی برای نسل امروز بدآموزی دارند.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:16 PM |
بارش سنگ - RAINING STONES
سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : انگلستان
محصول : سالی هیبین
کارگردان : کن لوچ
فیلمنامهنویس : جیم آلن
فیلمبردار : باری اکروید
آهنگساز(موسیقی متن) : استوارت کوپلند
هنرپیشگان : بروس جونز، جولی براون، جما فینیکس، ریکی تاملینسن، تام هیکی، مایک فالن، رانی ریوی
نوع فیلم : رنگی، ۹۱ دقیقه
ـ ̎باب̎ (جونز) و ̎تامی̎ (تاملینسن)، دو مرد عیالوار میانسالی بیکار که در کار فروش گوشت گوسفند هستند، دچار دردسر میشوند و وانت آنان دزدیده میشود. ̎کالین̎ (فینیکس)، دختر هفتسالهٔ ̎باب̎ خیلی زود باید در نخستین مراسم عشای ربانی شرکت کند ولی پول لباس کامل مراسم، خارج از استطاعت ̎باب̎ است و او پس از تلاشهای ناموفقی برای پیدا کردن شغل، مجبور میشود به یک شرکت قرضدهندهٔ پول متوسل شود. پس از چندی آنان قرض خود را به مرد حریصی منتقل میکنند. که پاپیچ ̎باب̎ میشود و همسرش، ̎ آن̎ (براون) را میترساند. ̎باب̎ سراغ او میرود و با هم دعوا میکنند. مرد سوار اتوموبیلش میشود ولی در اثر مستی تصادف میکند و میمیرد. ̎باب̎ برای اعتراف نزد ̎پدر باری̎ (هیکی) میرود و کشیش به او میگوید که احساس گناه نکند و با هیچکس از این ماجرا سخن نگوید. مراسم عشای ربانی ̎کالین̎ برگزار میشود و بیرون در کلیسا پلیسها به ̎تام̎ میگویند که وانت مسروقهاش پیدا شده است.
ـ بارش سنگها فیلمی خندهدار به سیاق لوچ است، فیلمسازی که همچنان به واقعگرائی قدیمی سینمای آزاد انگلستان وفادار مانده است و از زندگی روزمرهٔ طبقهٔ کارگر و شرایط دشوار آن حکایت میکند؛ خندهای که تماشاگر همراه فیلم سر میدهد، آنهم همزمان با مشاهدهٔ واقعیتی که وجه غالب رسانههای تصویری در انگلستان آن را میپوشاند. البته لوچ نمیتواند به الگوئی مثل دزدان دوچرخهٔ ویتوریو دسیکا (۱۹۸۴)، نزدیک شود و آشکارا در خلق جلوههای دراماتیک نیز موفق نیست. هرچند به نظر میرسد لوچ در تلاش برای گریز از احساساتی گری مرسوم در برخورد با دستمایهٔ فقر، کوشیده همهچیز را از جدیت ساقط کند و از پرداختن به تأثرات عمیقتر شخصیتها بپرهیزد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:17 PM |
پرونده اُدسا - The Odessa File
سال تولید : ۱۹۷۴
کشور تولیدکننده : انگلستان و آلمانغربی
محصول : جان وولف و جان ر. سلون
کارگردان : رانلد نیم
فیلمنامهنویس : کنت راس و جرج مارکستاین، برمبنای رمانی نوشته فردریک فورسایت
فیلمبردار : آزوالد موریس
آهنگساز(موسیقی متن) : اندرو لوید وبر
هنرپیشگان : جان وویت، ماکسیمیلیان شل، ماریا شل، مری تام، درک جیکوبی، تاوج کلاینر و پیتر جفری.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۹ دقیقه.
هامبورگ، سال 1963. روزنامهنگاری به نام «پتر میلر» (وویت) متوجه میشود که یک یهودی سالخورده (کلاینر) خوددکشی کرده است. او که یکی از بازماندههای اردوگاه کار اجباری ریگا بوده، دفترچه خاطراتی از جنایات فرمانده سابق اردوگاه، «اردوگاه روشمان» (ماکسیمیلیان شل) بر جای گذشته است. «روشمان» هنوز زنده است و با نام مستعار جائی در آلمان زندگی میکند. «میلر» رد «روشمان» را میگیرد، اما خیلی زود متوجه میشود که شکار بزرگتری راتعقیب میکند: سازمانی بهنام «اُدسا» که به افسران سابق اساس برای پنهان کردن هویتشان و تجدید حیات کمک میکند و در حال حاضر یز برضد اسرائیلیها به «جمال عبدالناصر» یاری میرساند. «پتر» از دست آدمکشهای اُدسا فرار میکند. ولی مأموران امنیتی اسرائیلی او را میگیرند و تعلیمش میدهند تا باهویت افسر سابق اساس، «کورب» وارد عمل شود. او پس از رسوخ در سازمان، برای گرفتن پاسپورت و کارت هویت بهعنوان یک نازی سابق که اکنون میخواهد پناهنده شود، به بیروت فرستاده میشود. اما در راه، بهطور تصادفی هویت واقعیاش را فاش میکند و یک ترور احتمالی دیگر را عقیم میسازد. «پتر» پس از پیدا کردن کپی پرونده کامل اعضاء اُدسا، آن را به دوستش، «زیگی» (تام) میرساند تا آن را حفظ کند و خودش به تعقیب «روشمان» ادامه میدهد که حالا با نام «کیفل» سرپرستی یک کارخانه تسلیحات الکترونیکی در هایدلبرگ را برعهده دارد. «پتر» پس از پیدا کردن «روشمان» در حالی که با اسلحه او را نشانه گرفته، میگوید که پدرش، یک افسر آلمانی ممتاز در دوران جنگ بوده که «روشمان» با بیرحمی و بیجهت او را کشته است. «روشمان» در تلاش برای شلیک به این مهاجم انتقامگیر، کشته میشود. در اینجا معلوم میشود که کارخانه «کیفل» توسط فردناشناسی به آتش کشیده شده و موشکهای «عبدالناصر» نیز هرگز پرتاب نشدند و اینکه «پتر» که بهخاطر قتل «روشمان» محاکمه شده، تبرئه میشود.
* فیلم برمبنای رمانی از فورسایت ساخته شده ولی برخلاف روزشغال (فرد زینهمان، 1973) فاقد شیوهای مؤثر است و چندان تفاوتی با نمونههای فراوان و معمولی فیلمهای ژانر جاسوسی ندارد. اگر فیلم تا این حد بر زمینه سیاسی درگیری میان مصر و اسرائیل تأکید نمیکرد شاید قابل تحملتر میشد. بازیگران، با لهجه آلمانی چندان راحت کار نمیکنند. اما وویت در نقشی متفاوت با نقشهای معمولش، در آن سالها، دیدنیتر از همه است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:17 PM |
پروفسور کمحافظه - The Absent - Minded Professor
سال تولید : ۱۹۶۱
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : والت دیزنی
کارگردان : رابرت استیونسن
فیلمنامهنویس : بیل والش، برمبنای داستانی نوشته ساموئل و. تیلر.
فیلمبردار : ادوارد کولمن.
آهنگساز(موسیقی متن) : جرج برنز.
هنرپیشگان : فرد مکمورای، نانسی اولسن، کینان وین، تامی کرک، اد وین، لیون ایمز، والی براون، آلن کارنی، الیوت رید و ادوارد اندروز.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۷ دقیقه.
"پروفسور ند برینارد" (مکمورای) که قبلاً دوبار از شرکت در مراسم ازدواج با نامزدش، "بتسی" (اولسن) جامانده است، اندک زمانی مانده به شب سومین مراسم ازدواجش، ماده ضد جاذبه و چسبناکی کشف میکند و نامش را فلابر میگذارد. پروفسور امیدوار است که "بتسی" با این کشف بزرگ، عذر غیبت او را در مراسم ازدواج بپذیرد. اما "بتسی" عصبانیتر از آن است که به این حرفها گوش بدهد. پروفسور از کشف تازهاش استفادههای جالبی میکند. مثلاً به اعضای یک تیم بسکتبال کمک میکند تا با کفشهای مخصوص، پرشهای بلندی انجام دهند و در مقابل رقبای قدبلندترشان موفق میشوند...
٭ یکی از آثار کمدی ـ فانتزی دیزنی که ظاهراً در نوع خود نمونهای معمولی است، اما در سطحی بالاتر به تفسیری از شرایط زمانه و اعتراضی به پیش رفت خشک و بیروح دنیای ماشینی میرسد. اینجا، جلوههای ویژه (کار پیتر النشا، یوستیس لایست، رابرت مانی و جاشوآ میدر) بهخوبی پرداخت شدهاند. شاید بزرگترین امتیاز فیلم بازی مکمورای باشد که ماهرانه معصومیت، عزم و فراموشکاری پروفسور را تجسم میبخشد. استیونسن در سال ۱۹۶۳، دنبالهای برفیلم با نام پسر فلابر ساخت. در ۱۹۹۷ (فلابر، لس نیفیلد) با همکاری رابین ویلیامز بازسازی میشود.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:17 PM |
چای با موسولینی - TEA WITH MUSSOLINI
سال تولید : ۱۹۹۹
کشور تولیدکننده : ایتالیا و انگلستان
محصول : ریکاردو توتزی، جووانلا زانونی، مارکو چیمنتس و فردریک مولر
کارگردان : فرانکو زفیرلی
فیلمنامهنویس : جان مورتیمر، بر مبنای خود ـ سرگذشتنامهٔ زفیرلی
فیلمبردار : دیوید واتکین
آهنگساز(موسیقی متن) : استفانو آرنالدی و آلسیو ولاد
هنرپیشگان : شر، جودی دنچ، جون پلورایت، مگی اسمیت، لیلی تاملین، برد والاس و چارلی لوکاس
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۷ دقیقه
ایتالیا، سال ۱۹۳۵. ̎لوکا̎ (لوکاس) پسربچهای است که همراه با خانوادهاش ـ که وضعیت متزلزلی نیز دارد ـ در فلورانس زندگی میکند؛ مادرش فوت کرده و پدرش هم نمیتواند وقت زیادی را به او اختصاص دهد. اما از بخت خوش، ̎مری̎ (پلورایت) خانمی انگلیسی که به ایتالیا آمده تا ̎مقادیری̎ فرهنگ اروپائی جذب کند، او را زیر پر و بالش میگیرد. ̎مری̎ و دوستانش ـ ̎لیدی هستر̎ (اسمیت)، ̎آربلا̎ی (دنچ) پرمدعا، ̎الزا̎ (شر)، کلکسیونر آثار هنری آمریکائی و ̎جرجی̎ (تاملین) پرشور و سرزنده ـ از حال و هوای فرهنگی و خلاقانهٔ ایتالیای پیش از جنگ لذت میبرند و واکنش اولیهشان بهظهور و بالاگرفتن فاشیسم در ایتالیا نیز، ترتیب ملاقاتی مؤدبانه با ̎موسولینی̎ است که اطمینان حاصل کنند نیت او و سربازانش، خیر است. پس از مدتی، پدر ̎لوکا̎، نگران تربیت زیادی ̎انگلیسی̎ بچهاش میشود و بنابراین او را به یک مدرسهٔ شبانهروزی در اتریش میفرستد؛ وقتی سال ۱۹۴۰ فرا میرسد، شرایط زندگی برای همه به شدت تغییر میکند...
● زندگی در فلورانس دورهٔ قدرتیابی فاشیستها از خلال داستان گروهی پیرزن ̎خل و چل̎ انگلیسی ساکن شهر هنر و تاریخ که معلوم نیست تا چه حد میتوانند روی عطوفت موسولینی حساب کنند، پس از سالها بارقههائی از حساسیت و سلاست را نشان میدهد که دیگر از زفیرلی کمکار و مهجور شده توقع نمیرفت (و بهویژه از افراط تزئینی معمول زفیرلیل بهدور است). جمع بازیگران زن سالخورده فینفسه دیدنی است و اصلاً انتخاب این دستمایه، از شیطنتی مفرح حکایت میکند. همینطور عشق پسر کمسال ایتالیائی به شر در نقش آمریکائی معاملهگر آثار هنری، باورپذیر از کار درآمده است. طنزی ظریف و ملایم در فیلم وجود دراد که مانع از دلزدگی تماشاگر از یک روایت ایتالیائی دیگر از آن دوران سیاه میشود. البته زیادهرویهائی هم در خوشخیالی و سادهانگاری دیده میشوند: از جمله در پایان که پیرزنها سینه سپر میکنند تا نگذارند آلمانیها یک بنای باارزش تاریخی را منفجر کنند (حالا هر چقدر هم که این شهامت برای هنردوستی مثل زفیلری بامعنا باشد).
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:18 PM |
به دختر یک فرصت بده - Give A Girl A Break
سال تولید : ۱۹۵۴
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : مترو ـ گلدوین ـ مایر
کارگردان : استنلی دانن
فیلمنامهنویس : فرانسس گودریچ و آلبرت هکت، برمبنای داستانی نوشته ورا کاسپار
فیلمبردار : ویلیام ملور.
هنرپیشگان : مارج چمپیون، گاو چمپیون، دبی رنولدز، هلن وود، کارت کاسنار و باب فاسی.
نوع فیلم : رنگی، ۸۴ دقیقه.
"تد استرجس" (گاو چمپیون) کارگردان نمایش موزیکالی بهنام "به دختر یک فرصت بده" است که مدت کمی پیش از شروع اجرا، به مشکل برمیخورد. ستاره زن اصلی قهر میکند و میرود "تد" تصمیم میگیرد برای نقش اصلی از یک تازه کار استفاده کند و یک آگهی برای دعوت از دختران علاقهمند در مطبوعات چاپ میشود. در روز موعود سه نفر از میان داوطلبان برگزیده میشوند: "سوزی دولیتل" (رنولدز) جوان و پرطراوت که این میتواند نخستین تجربه حرفهایاش باشد، "جوآنا ماس" (وود) که در کنار شوهرش زندگی متوسط و نهچندان موفقی را میگذراند و "مادلین کورلین" (مارج چمپیون) همسر سابق "تد" که مدتها صحنه تآتر را رها کرده بود و ناگهان سروکلهاش بهطور غیر مترقبهای پیدا شده است. قرار بر این میشود که فردای آن روز امتحانی برای انتخاب اجباری یکی از این سه صورت بگیرد. در حالی که "باب داودی" (فاسی) دستیار "تد" به "سوزی" دل بسته است و "لیو بلنی" (کاسنار) آهنگساز نمایش هم غافل از متأهل بودن "جوآنا"، رویای تبدیل او به یک ستاره را میپروراند. "تد" هم قلباً مایل است تا "مادلین" را روی صحنه ببیند. جرو و بحثها ادامه مییابند و سرانجام "جوآنا" انتخاب میشود. اما "جوآنا" در نخستین جلسه تمرین از فکر جدا افتادن از همسرش، که عازم یک مأموریت شغلی طولانی است، منقلب میشود و بالاخره زناشوئی و بچهدار شدن را ترجیح میدهد. "تد" موفق نمیشود "مادلین" را پیدا کند و "سوزی" نقش اصلی را به دست میآورد. اعتراف میکند که حالا فهمیده که میخواسته نزد "تد" برگردد و نه روی صحنه.
٭ نشانه اینکه حتی یک موزیکال کمتر شناخته شده دانن هم میتواند سرزندهتر و چشمگیر تر از نمونههای شناخته شدهتر کار کارگردانان بیهویت باشد. فیلم به تماشاگر فرصتی میدهد برای تماشای رقصهای درخشان دونفره مارج و گاور چمپیون، و همچنین دیدن رنولدز با طراوتی دلپذیر که میان بیشمار نقشهای کممایه و تکراری کارنامه او غنیمت است و فاسی جوان که انعطاف بدنی و جاهطلبیهای حرفهایاش (که عبدها عیانتر شدند) را بیدریغ عرضه میکند. طراحی رقصها کار گاور چمپیون و دانن و استفاده از فضاهای باز ـ مثلاً پشتبام یا پیادهرو ـ ممتاز است و فصل رویا طبق معمول دانن آمیزهای از تخیل و سادگی و پراز کاربرد سنجیده و مؤثر رنگها و ترکیببندیها و پسزمینههاست. ترانههاست. ترانههای فیلم کار بر تن لین و آیرا گرشوین است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:18 PM |
سه فراری - Three Fugitives
سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لارن شولر دانر
کارگردان : فرانسیس وبر
فیلمنامهنویس : فرانسیس وبر
فیلمبردار : هاسکل وکسلر
آهنگساز(موسیقی متن) : دیوید مکهیو
هنرپیشگان : نیک نولتی، مارتین شورت، سارا رولند دوروف، جیمز ارل جونز، آلن راک، کنت مکمیلان، دیوید آرنوت، بروس مکگیل، لیگارلینگتن و سای ریچاردسن.
نوع فیلم : رنگی، ۹۶ دقیقه.
خلافکار خشن، «دانیل لوکاس» (نولتی) که تازه از زندان آزده شده و تصمیم گرفته زندانی سالمی داشته باشد، به بانکی در تاکومای ایالت واشینگتن میرود تا پولهائی را که در زندان به دست آورده پسانداز کند. اما «ندپری» (شورت) یک مجرم تازه کار که قصد سرقت از بانک را دارد، او را گروگان میگیرد. «کارآگاه دوگان» (ارل جونز) باور نمیکند «لوکاس» بیگناه باشد و هر دوی آنان مجبور به فرار میشوند. «پری» جوانی بیکار است که همسرش را از دست داده و حالا مراقبت از دختر کوچکش، «مگ» (دوروف) را که دچار افسردگی است، برعهده دارد. او «لوکاس» مجروح را برای معالجه پیش یک دام پزشک که دوست پدرش بوده میبرد اما پلیس رد آنان را پیدا میکند. «پری» موفق میشود لحظاتی پیش از رسیدن پلیس، «مگ» را از مدرسهاش بردارد و بعد «لوکاس»، او را نزد یک خلافکار میفرستد تا برایش اوراق هویتی جعلی فراهم کند. اما خلافکار، «پری» را گروگان میگیرد و «لوکاس» مجبور میشود او را نجات دهد. «لوکاس» آماده میشود به زندگی آرام خود برگردد اما تحت تأثیر «مگ» قرار میگیرد که برای نخستین بار پس از مرگ مادرش شروع به حرف زدن میکند و از او میخواهد که نرود. پلیس «لوکاس» را بیگناه تشخیص میدهد اما «مگ» که به پرورشگاه فرستاده شده دوباره سکوت اختیار میکند و حرف نمیزند. سرانجام «لوکاس» که به پرورشگاه فرستاده پرورشگاه میربایند و تصمیم میگیرند به کانادا فرار کنند. «پری» که خود را به شکل یک زن درآورده، تظاهر به حاملگی میکند و آنان به کمک پلیس از مرز عبور میکنند. با این همه، در انتها، وقتی «پری» برای تبدیل پول قدم به بانکی میگذارد، دزد تازه کار دیگری او را گروگان میگیرد...
* بازسازی کمدی فرانسوی خود وبر در 1986 (با همکاری ژرار دوپاردیو و پییر ریشار) که منطق داستانی هوشمندانهای دارد و بهخوبی اینجا در فضای جغرافیائی تازه جا میافتد. اما وبر در مقام فیلمنامهنویس - کارگردان قدرت لازم را نشان نمیدهد و کار ضرباهنگ متناسبی ندارد. فیلمبرداری حرفهای وکسلر از امتیازهای فیلم است. شورت با روش بازی بزن بکوبش نقش سارق ناشی را خوب ایفا میکند. نولتی نیز بهعنوان خلافکار خشن پذیرفتنی مینماید ولی اصلاً شم کمدی ندارد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:19 PM |
آخرین تانگو در پاریس - L'ultimo Tango A Parigi
سال تولید : ۱۹۷۲
کشور تولیدکننده : ایتالیا و فرانسه
محصول : آلبرتو گریمالدی
کارگردان : برناردو برتولوچی
فیلمنامهنویس : فرانکو آرکالی و برتولوچی، برمبنای داستانی نوشته برتولوچی
فیلمبردار : ویتوریو استورارو
آهنگساز(موسیقی متن) : گاتو باربیری.
هنرپیشگان : مارلون براندو، ماریا اشنایدر، ژان پییر لئو، دارلینگ لجیتیموس، کاترین سولا، مائورو مارکتی، ورونیکا لازاره، دان دیامان آلگره.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۹ دقیقه.
«پل» (براندو)، یک آمریکائی میان سال، «ژان» (اشنایدر)، یک دختر جوان فرانسوی را بهطور تصادفی در بازدید از یک آپارتمان خالی در محله پاسی ملاقات میکند. آن دو ناگهان به یکدیگر نزدیک میشوند و سپس هر کدام به راه خود میروند: «پل» به هتل خانوادگیشان که همسر، «رُزا» (لازاره) در آنجا خودکشی کرده، و «ژان» به ایستگاه قطار برای استقبلال از نامزدش، «تام» (لئو)، فیلمساز جوانی که با گروه تلویزیونیاش میآید و میخواهد از همسر آیندهاش فیلمی در ژانر سینما - وریته بسازد. در روزهای بعد، باز هم «پل» و «ژآن» در همان آپارتمان یکدیگر را میبینند، ولی «پل» شرط کرده که هیچ کدام هیچ چیز از زندگی شخصیشان نگویند. در این بین که «پل» با مادرزن مذهبی و مسافران آسوپاس هتل کلنجار میرود، «ژان» برای ازدواج آماده میشود. روز سوم، «ژان» به «پل» ابراز عشق میکند و از ازدواج قریبالوقوعش میگوید، ولی «پل» واکنش چندانی نشان نمیدهد. وقتی «ژان» به آپارتمان برمیگردد، «پل» جزئیات زندگیاش را باز میگوید و «ژان» را با خود به سالن رقص میبرد که در آن تانگو میرقصند ولی «ژان» که سرخورده شده میگریزد. «پل» لایعقل به آپارتمان «ژان» میآید و «ژان» هم با تپانچه پدرش او را میکشد. تا رسیدن پلیس، «ژان» تمرین میکند تا وانمود کند «پل» یک غریبه مزاحم بوده است.
* آخرین تانگو در پاریس یکی از جنجالیترین فیلمهای تاریخ سینماست. برای زمان نمایش آن، شاید این جنجال طبیعی هم بود. صحنههای نزدیکی زن و مرد را برخی شنیع توصیف کردهاند و برخی که طرفدار فیلم بودهاند، جسورانه. در عین حال آخرین تانگو... بیشتر درباره فاصلهها بود تا نزدیکیها؛ فاصلههائی ناشی از سن، ملیت، تجربه، زبان و... و برتولوچی تأکید روشنی بر فضای خالی و پُرنشدنی میان زوج اصلی و ناهمگونش داشت. رابطه براندو و اشنایدر تبدیل به مظهر رابطه «نشدنی» شد، رابطهای که در آن جدائی و ناسازگاری حکم میراند و برتولوچی به کمک استوراروی نابغه این مفهوم را به اصل زیبائی شناختی فیلمش تبدیل کرد. انواع و اقساط تأویلها از فیلم به عمل آمد، از جمله بهعنوان تصویری از تضاد لاینحل میان سینمای کلاسیک (متبلور در وجود براندو) و سینمای نوگرا و گسسته از گذشته (با نمایندگانی مثل اشنایدر و لئو). برتولوچی از آدمهایش فاصله میگیرد و معاشقه را همچون تقلای فیزیکی دو جانور مینگرد. نتیجه کار حسی از انتزاع و ایستائی مطلق است. یک نوع بنبست امیال و عواطف خلق میشود که چارهای جز کشتن براندو برای اشنایدر باقی نمیگذارد.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:20 PM |
متولد چهارم ژوئیه - Born On The Fourth Of July
سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : ا. کیتمن هو و آلیور استون
کارگردان : آلیور استون
فیلمنامهنویس : ران کوویک و آلیور استون، برمبنای خود سرگذشتنامهای نوشته کوویک
فیلمبردار : رابرت ریچاردسن.
آهنگساز(موسیقی متن) : جان ویلیامز
هنرپیشگان : تام کروز، برایان لارکین، ریموند باری، کارولین کاوا، جاش اوانز، ست آلن، جِیمی تالیسمن، شان استون و آن بابی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۴۴ دقیقه.
«ران کوویک» (کروز) مرد جوانی که با روحیه میهنپرست و مذهبی بزرگ شده است، با غرور و اعتقاد به موضوع عادلانه آمریکا، به نیروی دریائی میپیوندد و به ویتنام میرود. در میدان جنگ او کاملاً آشفته است و پس از اینکه یکی از همرزمانش را بهطور تصادفی میکشد، پریشانتر میشود. کمی بعد در اثر اصابت گلوله از کمر به پائین فلج میشود. در بازگشت به خانه و نزد خانوادهاش که دیگر او را درک نمیکنند، او به فردی دائمالخمر و افسرده بدل میشود. تا اینکه پس از پشت سر گذاشتن یک دوره بیبند و باری در مکزیک دوباره بر خود مسلط میشود و با تغییراتی که در احساس و نگاهش به زندگی و کشورش رخ داده، فعالیتهای ضد جنگ را آغاز میکند.
* فیلم برمبنای خود سرگذشت نامه کوویک ساخته شده است. استون در این اثر احسا برانگیز، دوباره (پس از دسته نظامی، 1986) به جنگ ویتنام میپردازد. اما این بار به عواقب و لطمههای جسمی و روحی جنگ نظر دارد و بیش از حد بر وضعیت رقتانگیز شخصیت اصلی تأکید میکند. همچنین تحول «کوویک» بدون زمینهساززی کافی و صرفاً پس از یک «فید اوت» صورت میگیرد. کروز گرچه نقشی نامعمول و دشوار را بر عهده داشته، اما به خوبی از عهده آن برآمده است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:20 PM |
ضایعات جنگ - Casualties War
سال تولید : ۱۹۸۹
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : کلمبیا
کارگردان : برایان دِ پالما
فیلمنامهنویس : دیوید ریب، برمبنای کتابی نوشته دانیل لانگ.
فیلمبردار : استیون بروم
آهنگساز(موسیقی متن) : انیو موریکونه
هنرپیشگان : مایکل جی. فاکس، شان پن، دان هاروی، جان رایلی، جان لگوئیزامو و توی توله.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۳ دقیقه.
سال 1974. مرد جوانی به نام «اریکسن» (فاکس) با دیدن چهره دختری به یاد جنگ ویتنام میافتد. اینکه چهگونه «گروهبان میزرو» (پن) نجاتش میدهد. روز بعد یگان «میزرو»، هدف شبیخون ویتکنگها قرار میگیرد و آنان یک عملیات تجسسی گسترده را آغاز میکنند. در یکی از دهکدهها «میزرو» دستور میدهد یک دختر ویتنامی (توله) را گروگان بگیرند. «اریکسن» تلاش میکند تا دختر را آزاد کند، اما یکی از اعضای گروه متوجه میشود. هنگامی که یکی از سربازها قصد کشتن دختر را میکند، «اریکسن» تیری شلیک و ویتنامیها از حضور آنان باخبر میشوند. سرانجام دختر ویتنامی به طرز فجیعی به قتل میرسد و «اریکسن» هنگام بازگشت علیه یگان خود شهادت میدهد. در دادگاه نظامی همه آنان به استثنای «اریکسن» به حبس محکوم میشوند.
* کنایه فیل که در راهروی زیرزمینی و خفه مترو آغاز میشود و در فضای باز و هوای آفتابی روز استعفای ریچارد نیکسن به پایان میرسد، مثل بسیاری از فیلمهای ژانر «جنگ ویتنام»، کوششی سادهلو حانه در جهت تبرئه سربازان آمریکائی و در عوض محکوم کردن سیاستمداران در شکلگیری این جنگ خونین است. فیلمنامه فیلم برمبنای ماجرائی واقعی که به صورت پاورقی در نیویورکر در دهه 1970 چاپ شده، نوشته شده است. موسیقی موریکونه به یادماندنیترین نکته فیلم است.
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:24 PM |
چهار قدم در ابرها - Quattro Passi Fra Le Nuvole
سال تولید : ۱۹۴۲
کشور تولیدکننده : ایتالیا
محصول : چینس ـ آماتو
کارگردان : الساندرو بلازتی
فیلمنامهنویس : جوزپه آماتو، برمبنای داستانی نوشته چزاره زاواتینی و پییرو تلینی.
فیلمبردار : واتسلاف ویک.
آهنگساز(موسیقی متن) : الساندرو چیکونینی.
هنرپیشگان : جینو چروی، آدریانا بنهتی و آلدو سیلوانی.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۹۰ دقیقه.
"پائولو" (چروی)، فروشندهای جوان و متأهل در یکی از سفرهایش در اتوبوس با "ماریا" (بنهتی)، دختری جوان و باردار، که محبوب بیوفایش او را ترک کرده، آشنا میشود. "ماریا" از "پائولو" میخواهد با او نزد خانوادهاش برود و وانمود کند همسرش است. "پائولو" میپذیرد و به امید این که پس از چند ساعت باز میگردد، همراه دختر میرود. اما این همراهی بهطول میانجامد. تا اینکه سرانجام خانواده "ماریا" واقعیت را میفهمند.
٭ داستانی جذاب از زندگی مردم عادی، که چهرهای بیپرده از ایتالیای سالهای جنگ جهانی دوم را به نمایش میگذارد. بخش نخست این کمدی، که در اتوبوسی شلوغ میگذرد، ایده تازهایس است و تصویری واقعی از مردم و جامعه ارائه میکند، اما شلوغ میگذرد، ایده تازه است و تصویری واقعی از مردم و جامعه ارائه میکند، اما بخش دوم، که لحنی تغزلی و نوستالژیک دارد، کمی ضعیف بهنظر میرسد. درون مایه اثر از کمدیهای دهه ۱۹۳۰ هالیوود سرچشمه گرفته، هر چند داستانی را که فیلم از آن اقتباس شده زاواتینی و تلینی نوشتهاند. بازسازی: راه رفتن در ابرها (آلفونسو آرو، ۱۹۹۵).
|
زکریا فتاحی |
09-21-2010 10:25 PM |
قطار وحشت - Terror Train
سال تولید : ۱۹۸۰
کشور تولیدکننده : کانادا
محصول : هارولد گرینبرگ
کارگردان : راجر اسپاتیسوود
فیلمنامهنویس : ت.ی. دریک
فیلمبردار : جان آلکوت.
آهنگساز(موسیقی متن) : جان میلز کاکل
هنرپیشگان : بن جانسن، جِیمی لی کورتیس، هارت بوچنر، دیوید کاپرفیلد، درک مکینن، سندی کوری، تیموتی وبر، آنتونی شروود، هوارد باسگنگ و استیو مایکلز.
نوع فیلم : رنگی، ۹۷ دقیقه.
در جشن سال نوی دانشکده، «داک مانلی» (بوچنر) همراه تعدادی از دوستانش، از جمله «آلانا» (لی کورتیس) جسد زنی را از بیمارستان میربایند تا به وسیله ان با «کنی همپسن» (مکینن) که با «آلانا» قرار ملاقات دارد، شوخی کنند. اما نتیجه شوخی و مواجهه «کنی» با جسد، باعث اختلال روانی او و ترک تحصیلش میشود. سه سال بعد، اندکی پیش از فارغالتحصیلی، «مانلی» و همکلاسیهایش، در قطار یک مهمانی بالماسکه برپا میکنند. هنگامی حرکت قطار، دانشجوئی به نام «اد» (باسگنگ) به قتل «میچی» (کوری)، محبوبه «مانلی» و «مو» (وبر)، محبوب «آلانا» هستند. این قتلهای پیدرپی باعث میشود تا رئیس قطار (جانسن)، آن را متوقف کند و قضیه را برای دانشجویان بگوید. همچنین متذکر شود که تنها را بازگشت به وسیله قطار است. بهزودی «مانلی» نیز به قتل میرسد. حالا «آلانا» که از کتاب سال دانشکده متوجه شده «کنی» شعبدهبازی آماتور بوده، به شعبدهبازی (کاپرفیلد) که در قطار آن را سرگرم میکرده شک میبرد. اما پس از کشف جسد شعبدهباز (کاپرفیلد) که در قطار آنان را سرگرم میکرده شک میبرد. اما پس از کشف جسد شعبدهباز، او متوجه اشتباهش میشود. در اینجا «آلانا» و «کنی» که در هیئت دستیار زن شعبدهباز بوده، رودرروی یکدیگر قرار میگیرند. و این رئیس قطار است که «کنی» را خلاص میکند.
* دو سال پس از هالووین (جان کارپنتر، 1978)، قطار وحشت با نگاهی به دنیای جوانان و با طعنه و کنایههای اخلاقی آشکارش قصد دارد موفقیت آن فیلم را تکرار کند. اما از آن مراسم شبه آئینی و شیطانصفتانه آغاز فیلم که بگذریم، بافت معمائی و صحنههای ترسناک آن، برای تماشاگر آشنا به ژانر، کهنه و قابل پیشبینی است. استفاده از فضای بسته و متحرک قطار برای تشدید تقدیر گریزناپذیری که در انتظار مسافران گناهکار آن است، تنها نکته برجسته فیلم است. لیکورتیس در نقش دختری که باید به تنهائی از پس قاتل روانپریش برآید، البته موفقیت هالووین را تکرار نمیکند، اما همچنان متقاعد کننده است. کاپرفیلد، همان شعبدهباز نامدار است.
|
اکنون ساعت 09:12 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)