دیروز که چشم تو به من در نگریست خلقی به هزار دیده بر من بگریست هر روز هزار بار در عشق توام میباید مرد و باز میباید زیست " الف " |
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما
آب روی خوبی از چاه زنخدان شما عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده بازگردد یا برآید چیست فرمان شما " ن " |
نیمه نانی گر خورد مرد خدا بذل درویشان کند نیم دگر ملک اقلیمی بگیرد پادشاه همچنان در بند اقلیمی دگر " ب " |
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهرآشوب چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را " و " |
وقت را غنيمت دان آن قدر که بتواني
حاصل از حيات اي جان اين دم است تا داني |
حاجی جون نگفتی با چی؟:53: با اجازهء دوستان با " گ " میگم ... گهى بر طارم اعلى نشينيم گهى جز پیش پاى خود نبينيم اگر درويش در حالى بماندى سر و دست از دو عالم بر فشاندى " ک " |
کنارهگير و غنيمت شمار عزلت را
به دشواري زليخا داد از کف دامن يوسف ف |
فرق است میان آنکه یارش در بر با آنکه دو چشم انتظارش بر در " ق " |
قلبت که می زند سر من درد میکند
این روزها سراسر من درد میکند قلبت که ... نیمه چپ من تیر میکشد تب کرده نیم دیگر من درد میکند چ |
چون تويي نرگس باغ نظر اي چشم و چراغ
سر چرا بر من دلخسته گران ميداري خ |
خُمهاست از آن باده خُمهاست از این باده تا نشکنی آن خُم را هرگز نچشی این را آن باده بجز یک دم دل را نکُند بی غم هرگز نکُشَد غم را هرگز نکَنَد کین را یک قطره از این ساغر کار تو کند چون زر جانم به فدا باشد این ساغر زرّین را " س " |
سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل
شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمي ی |
یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده چشم بینا جان آگاه و دلی بیدار ده " ش " |
شدهام خراب و بدنام و هنوز اميدوارم
که به همت عزيزان برسم به نيک نامي |
با اجازه ...
با " ی " میگم حرف آخر بیت یا سبو یا خم می یا قدح باده کنند یک کف خاک در این میکده ضایع نشود " ن " |
نه هر درخت تحمل کند جفای خزان
غلام همت سروم که این قدم دارد "ت" |
تا بو که يابم آگهي از سايه سرو سهي
گلبانگ عشق از هر طرف بر خوش خرامي ميزنم پ |
پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت من چرا ملک جهان را به جوی نفروشم " ب " |
بتو دل بستم و غیر تو کسی نیست مرا
جز تو ای جان جهان دادرسی نیست مرا پ |
پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من
غمگسار و همنشین و مونس شبهای من ای شنیده وقت و بیوقت از وجودم نالهها ای فکنده آتشی در جمله اجزای من "ر" |
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاين حال نيست زاهد عالي مقام را م |
من نیستم بیا و فراموش کن مرا
کی بوده ام برات سزاوار ؟ هیچ وقت.... ف |
في الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاين کارخانهايست که تغيير ميکنند ق |
قدح به شرط ادب گير زان که ترکيبش ز کاسهء سر جمشيد و بهمن است و قباد " ک " |
كس نيست كه افتاده آن زلف دوتا نيست
در رهگذر كيست كه دامي ز بلا نيست ع |
عقل را معزول کردیم و هوا را حد زدیم کاین جلالت لایق این عقل و این اخلاق نیست " م " |
مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است
کجا هميروي اي دل بدين شتاب کجا الف |
ای شاه حسن چشم به حال گدا فکن
کاین گوش بس حکایت شاه و گدا شنید |
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد از اين تدبير ما ه |
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد "ت" |
تخت زمرد زده است گل به چمن
راح چون لعل آتشين درياب پ |
پير ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرين بر نظر پاک خطاپوشش باد " ب " |
به دل گویم که چون مردان صبوری کن دلم گوید
نه مردم نی زن ار از غم ز زن تا مرد می دانم "ك" |
کاشکي در فرش بودي عرش علوي تا بود
پادشاه اين چنين را بارگاهي آن چنان گ |
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد باید بچشد عذاب تنهایی را مردی که ز عصر خود فراتر باشد " ب " |
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید کز این خاک برآیید سماوات بگیرید "ز" |
زنده باشی ای وطن
مهر تو تابنده باد رودهایت پر خروش شادیت پاینده باد ل |
ليک به شغل دعا است آن قدرش اشتغال
کز صفتش عاجز است صاحب طي لسان خ |
خيز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنيم کاين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت " س " |
سعی طبیب موجب درمان درد نیست
از خود طلب دوای مبتلای خویش "ف" |
اکنون ساعت 12:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)