پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار زیبا - اشعاری که دوستشان داریم برای تقدیم به عزیزانتان یا برای دل خودتان (http://p30city.net/showthread.php?t=1851)

فرگل 11-20-2011 10:19 AM

(( خانه دوست كجاست؟ ))

در فلق بود كه پرسيد سوار

آسمان مكثي كرد
رهگذر شاخه نوري كه به لب داشت
به تاريكي شن ها
بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت:
***
(( نرسيده به درخت،
كوچه باغي است كه از خواب خدا سبز تر است
و درآن عشق به اندازه پرهاي صداقت آبي است.
مي روي تا نه آن كوچه كه او پشت بلوغ، سر بدر مي آورد،
پس به سمت گل تنهايي مي پيچي،
دو قدم مانده به گل،
پاي فواره جاويد اساطير زمين مي ماني
و ترا ترسي شفاف فرا مي گيرد.
در صميميت سيال فضا، خش خشي مي شنوي:
كودكي مي بيني
رفته از كاج بلندي بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او مي پرسي

خانه دوست كجاست

فرگل 11-20-2011 10:27 AM

شايد آنروز كه سهراب نوشت:
تا شقايق هست زندگي بايد كرد
خبري از دل پر درد گل ياس نداشت
بايد اينگونه نوشت:
"هر گلي باشي چه شقايق چه گل پيچك و ياس، زندگي اجباريست"

فرگل 11-20-2011 10:28 AM

به سراغ من اگر می آیی،
تند و آهسته چه فرقی دارد؟
تو به هرجور دلت خواست بیا....
مثل سهراب دگر....
جنس تنهایی من چینی نیست،
که ترک بردارد
....مثل آهن شده چینی نازک تنهایی من،
توفقط زود بیا....

ROJINAjoON 11-20-2011 02:26 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط فرگل (پست 230628)
به سراغ من اگر می آیی،
تند و آهسته چه فرقی دارد؟
تو به هرجور دلت خواست بیا....
مثل سهراب دگر....
جنس تنهایی من چینی نیست،
که ترک بردارد
....مثل آهن شده چینی نازک تنهایی من،
توفقط زود بیا....


فرگل جون شعرات رو خیلی دوست دارم، مخصوصا با این تغییرات ، خیلی خاص شدن.

ROJINAjoON 11-20-2011 02:26 PM


برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست...

برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست
...

برای تويی كه احسا سم از آن وجود نازنين توست ...

برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است...

برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی...

برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است...

... تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است برای

برای تويی كه قلبت پـا ك است ...

برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...

فرگل 11-22-2011 02:59 PM

یك سبد پر ز ستاره با ماست
روی یك سفره احساس
كه بین من و تو پیداست
قلب من سخت اسیر احساس
عشق تو
قطره اشكی است
كه از گوشه چشمت پیداست
روح تو یك گل سرخ تنهاست
حس من
چون یك موج
در تب و تاب دریاست
دستم از دوری دستت تنهاست
چشم تو
رنگ قشنگی است
كه در برگ درختان پیداست

فرگل 11-22-2011 03:05 PM

امیدم باش َ
امید آخرینم باش
و نوشدارو برایم باش
برای این دل ریشم تو مرحم باش
تو با مهرت عزیزم باش
تو عشقم باش
تو تنها در كنارم باش
ولیكن تا دم اخر
كنارم باش
كنارم باش

فرگل 11-22-2011 03:07 PM

ز تو دورم چه غمگین و چه من زارم
فقط نام تو را من روی لب دارم
چه غم گر دیگران گویند من خوارم
كه عشق تو شد روز و شب كارم

ROJINAjoON 11-22-2011 04:50 PM

ما تکيه داده نرم به بازوي يکدگر
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود
سرهايمان چو شاخهء سنگين ز بار و برگ
خامش ، بر آستانه محراب عشق بود


من همچو موج ابر سپيدي کنار تو
بر گيسويم نشسته گل مريم سپيد
هر لحظه ميچکيد ز مژگان نازکم
بر برگ دستهاي تو شبنم سپيد


گوئي فرشتگان خدا در کنار ما
با دستهاي کوچکشان چنگ ميزدند
در عطر عود و نالهء اسپند و ابر دود
محراب راز پاکي خود رنگ ميزدند


پيشاني بلند تو در نور شمع ها
آرام و رام بود چو درياي روشني
با ساقهاي نقره نشانش نشسته بود
در زير پلکهاي تو روياي روشني


من تشنهء صداي تو بودم که مي سرود
در گوشم آن کلام خوش دلنواز را
چون کودکان که رفته ز خود گوش مي کنند
افسانه هاي کهنهء لبريز راز را

مهبا 11-23-2011 12:46 AM

به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم

یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم می بندم

من صبورم اما…………

چقدر با همهء عاشقیم محزونم

و به یاد همهء خاطره های گل سرخ

مثل یک شبنم افتاده ؛ ز غم مغمومم

من صبورم اما…………..

بی دلبل از قفس کهنهء شب میترسم

بی دلیل از همهء تیرگی تلخ غروب

و چراغی که تو را ؛ از شب متروک دلم دور کند می ترسم

من صبورم اما…………….

آه………….این بغض گران ، صبر نمی داند چیست

مهبا 11-23-2011 12:48 AM

گوشت را بیاور جلو

هیســـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــ...!

نگذار کسی بفهمد

که قرار است مهم ترین راز زندگی ام را

به تو بگویم

نگذار کسی بفهمد

"دوستت دارم!"

مهبا 11-23-2011 12:54 AM

سکوت حقیقت است

فریاد است

سرشار از سخنان ناگفته است

از حرکات ناکرده

اعتراف به عشق های نهان

و ببین که این بغض بی صدای من

اعتراف

به عشق همیشگی توست

مهبا 11-23-2011 12:56 AM

ای آسمانی ترین ستاره ی هستی !
با تو ...
جرقه های عاشق شدن ، در آتشکده ی متروک قلبم شعله کشید !!
و ..
ترانه های عاشقانه ام
با تو ...
به حقیقت رسید !!
و با تو ...
و وجود گرم توست که میخواهم بمانم ..
و تا همیشه و همیشه ..
در کلبه ی عشقم
میزبان نفسهای عاشقانه ات خواهم بود .. !!!

مهبا 11-23-2011 12:59 AM



گفت : میخوام برات یادگاری بنویسم

گفتم : کجا ؟

گفت : روی قلبت

گفتم : باشه ، بنویس تا همیشه یادگاری بمونه

یه خنجر برداشت

گفتم : این چیه ؟

گفت : هیس

ساکت شدم

گفتم : بنویس چرا معطلی ؟

خنجر رو برداشت و با تیزی خنجر نوشت

دوستت دارم دیوونه

اون رفته

خیلی وقته

کجا ....؟

نمیدونم

اما .......

هنوز زخم خنجر یادگاریش رو قلبم مونده

مهبا 11-23-2011 01:02 AM

بازی هر روزه مان بود ،

من و تو: گرگم و گله میبرم.

تو و من:چوپون دارم نمیزارم.

یادم لبریز تنفر از تصویر مبهم پسرکی است

که کاش چوپانم نبود.

نبود و تو میبردی مرا.

نبود و من می بردم تو را.

کجایی؟

باد ما را برد.

در کدام جنگل ،گرگی؟

در کدام چمنزار گوسفند؟

من اینجایم،

چوپان خاطره هایی که شعر می شود به یاد تو

فرگل 11-23-2011 08:07 AM

کاش می شد خالی از تشویش بود
برگ سبزی تحفه ی درویش بود
کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست
کاش با هر دل , دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند داشت
کاش لبخندها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب ونان نداشت
کاش می شد ناز را دزدید و برد
بوسه رابا غنچه هایش چید و برد
کاش دیواری میان ما نبود
بلکه می شد آن طرف تر را سرود
کاش من هم یک قناری می شدم
درتب آواز جاری می شدم
آی مردم من غریبستانی ام
امتداد لحظه ای بارانیم
شهر من آن سو تر از پروازهاست
در حریم آبی افسانه هاست
شهر من بوی تغزل می دهد
هرکه می آید به او گل می دهد
دشتهای سبز , وسعتهای ناب
نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب
باز این اطراف حالم را گرفت
لحظه ی پرواز بالم را گرفت
می روم آن سو تو را پیدا کنم
در دل آینه جایی باز کنم .

فرگل 11-23-2011 08:10 AM

آرزویم این است

آرزويم اين است ؛ نتراود اشك در چشم تو هرگز ؛

مگر از شوق زياد

نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ؛

وبه اندازه ي هر روز تو عاشق باشي

عاشق آنكه تو را مي خواهد . . .

و به لبخند تو از خويش رها مي گردد

و تو را دوست بدارد به همان اندازه ؛

كه دلت مي خواهد

فرگل 11-23-2011 08:12 AM

نمي بخشمت....
بخاطر تمام خنده هايي كه از صورتم گرفتي....بخاطر تمام غمهايي كه بر صورتم نشاندي .....
نمي بخشمت .....
بخاطر دلي كه برايم شكستي .....بخاطر احساسي كه برايم پرپر كردي.....
نمي بخشمت.....
بخاطر زخمي كه بر وجودم نشاندي.....بخاطر نمكي كه بر زخمم گذاردي....
و مي بخشمت
بخاطر عشقي كه بر قلبم حك كردي

فرگل 11-23-2011 08:25 AM

چه قدر فاصله اینجاست بین آدمها

چه قدر عاطفه تنهاست بین آدمها

کسی به حال شقایق دلش نمی سوزد

و او هنوز شکوفاست بین آدمها

کسی به نیت دل ها دعا نمی خواند

غروب زمزمه پیداست بین آدمها

چه می شود همه از جنس آسمان باشیم

طلوع عشق چه زیباست بین آدمها

تمام پنجره ها بی قرار بارانند

چه قدر خشکی و صحراست بین آدمها

به خاطر تو سرودم چرا که تنها تو

دلت به وسعت دریاست بین آدمها

فرگل 11-23-2011 08:27 AM



رد شد شبیه‌ رهگذری‌ باد، از درخت‌ آرام‌ سیبِ کوچکی‌ افتاد از درخت‌
افتاد پیشِ پای‌ تو، با اشتیاق‌ گفت:
ای‌ روستای‌ شعر تو آباد از درخت،
امسال‌ عشق‌ سهم‌ مرا داد از بهار
آیا بهار سهم‌ ترا داد، از درخت؟
امشب‌ دلم‌ شبیه‌ همان‌ سیب‌ تازه‌ است‌
سیبی‌ که‌ چید حضرت‌ فرهاد از درخت‌
کی‌ می‌شود که‌ سیب‌ غریبِ نگاه‌ من‌
با دستِ گرم‌ تو شود آزاد از درخت‌
چشمان‌ مهربان‌ تو پرباد از بهار
همواره‌ رهگذار تو پرباد از درخت‌
امروز آمدی‌ که‌ خداحافظی‌ کنی‌
آرام‌ سیب‌ کوچکی‌ افتاد از درخت!


فرگل 11-23-2011 08:29 AM

هر روز
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏
آن وقت من اشتباه می كنم و او
با اشتباه های دلم حال می كند.
دیروز یك فرشته به من می گفت:
تو گوشی دل خود را بد گذاشتی
آن وقت ها كه خدا به تو می زد زنگ
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی؟!
یادش به خیر
آن روزها
مكالمه با خورشید
دفترچه های ذهن كوچك من را
سرشار خاطره می كرد
امروز پاره است
آن سیم ها
كه دلم را
تا آسمان مخابره می كرد.
×××
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار
وقتی كه نیستم
لطفا پیام خودت را
روی پیام گیر دلم بگذار

فرگل 11-23-2011 08:31 AM

می روم شاید فراموشت کنم


من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را


فرگل 11-23-2011 02:43 PM

چه فرقی میکنه پاییز یا بهار
وقتی اونا باشن و تو نباشی
چه تفاوتی داره شنبه یا جمعه
وقتی هفت روز هفته به انتظار بگذره
مهم اینه که لحظه ها میگذرن
ولی تو کنارم نیستی...!!!

ROJINAjoON 11-23-2011 08:52 PM


بازآ دگر که سايه ديوار انتظار

سوزنده‌تر ز تابش خورشيد محشر است



بازآ، که باز مردم چشمم ز درد هجر

در موج خيز اشک چو کشتي، شناور است



بازآ که از فراق تو اي غايب از نظر

دامن ز خون ديده چو درياي گوهر است



اي صبح مهر بخش دل، از مشرق اميد

بنماي رخ که طالعم از شب، سيه‌تر است



زد نقش مهر روي تو بر دل چنان که اشک

آيينه‌دار چهره‌ات اي ماه منظر است



اي رفته از برابر ياران «مشفقت»

رويت به هر چه مي‌نگرم در برابر است


مشفق کاشانی

Saba_Baran90 11-23-2011 11:45 PM

ببخشید جمیعا! شعر نیستن اما جمله های (به نظر من) قشنگی بودن!حیفم اومد نگم!:o
تلخی روزگار اینه که خیلی چیزا رو میشه خواست، ولی نمیشه داشت!
------------------------
تویی که مرا در سقوط می بینی! تابحال اندیشیده ای که شاید تو خود وارونه ایستاده ای؟
------------------------
چشمانم خسته است و نبض دهنم افتاده! کاش نگاهت یک قدم نزدیکتر بود!
------------------------
دلم به بهانه همیشگی باز گریست! بگذار بزرگ شود تا بداند هرچه خواست همیشه نیست!
-------------------------
راه که می روم مدام پشت سرم را نگاه می کنم!دیوانه نیستم، از پشت خنجر حورده ام!
-------------------------
کاش همیشه در کودکی می ماندیم تا به جای دلمان، سر زانوهایمان زخمی می شد!
-------------------------
کمی زود بود ولی دعایت گرفت مادربزرگ!پیر شدم!
-------------------------
کسی حرفی از قاصدک می زند
و دارد دلم را محک می زند
کسی گفت برایت خوشی می خرم
دل ساده ام را کلک می زند
کسی اعتماد مرا می جود
و بر باورم مهر شک می زند
چنان خنجری خوردم از پشت سر
که خون از گلویم شتک می زند!

دانه کولانه 11-26-2011 12:10 AM

چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟ آلبوم اشتیاق علیرضا قربانی
 
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟ آلبوم اشتیاق علیرضا قربانی


قسمت هاییش رو به گزیده از چند شعر میگذارم که اقای قربانی هم به زیبایی اونها رو خونده ....






چه بد کردم چه شد از من چه دیدی /

که ناگه دامن از من در کشیدی /

چه اوفتادت که از من بر شکستی/

چرا یکبارگی از من رمیدی/

چه خوش باشد که دلدارم تو باشی /

ندیم و مونس و یارم تو باشی /

دل پردرد را درمان تو سازی/

شفای جان بیمارم تو باشی/

به غم زان شاد میگردم که تو غم خوار من گردی /

از آن با درد میسازم که تو درمان من باشی/

بسا خون جگر جانا که در خوان غمت خوردم/

به بوی آن که یک باری تو هم مهمان من باشی/

خوشا چشمی که رخسار تو بیند/

خوشا ملکی که سلطانش تو باشی/

خوشا آن دل که دلدارش تو باشی /

خوشا جانی که جانانش تو باشی.




فخرالدین عراقی

خواننده: علیرضا قربانی
آلبوم: اشتیاق
سرپرست ارکستر: فرهاد فخرالدینی

دانلود :
http://tarabestan.com/files/music/gh...bad-kardam.mp3


خوشا آن دم که با من شاد و خرم
میان انجمن خوش می‌چمیدی

ز بیم دشمنان با من نهانی
لب زیرین به دندان می‌گزیدی

چو عنقا، تا به چنگ آری مرا باز
ورای هر دو عالم می‌پریدی

مرا چون صید خود کردی به آخر
شدی با آشیان و آرمیدی

تو با من آن زمان پیوستی، ای جان
که بر قدم لباس خود بریدی

از آن دم بازگشتی عاشق من
که در من روی خوب خود بدیدی




http://hosseinkalak.persiangig.com/a...sha-an-del.mp3


چه كرده ام كه دلم از فراق خون كردي؟


چه اوفتاد، كه درد دلم فزون كردي؟


چرا زغم، دل پر حسرتم بيازردي؟


چه شدكه جان حزينم ز غصه خون كردي؟




زاشتياق تو جانم به لب رسيد، بيا...


نظر به حال دلم كن، ببين كه چون كردي!


همه حديث وفا و وصال مي گفتي،


چو عاشق تو شدم، قصه واژگون كردي.


هزار بار بگفتي نكو كنم كارت،


نكو نكردي و از بد، بدتركنون كردي


كجا به درگه وصل تو، ره توانم يافت؟


چون تو مرا به در هجر رهنمون كردي


چه بد كردم، چه شد، از من چه ديدي


كه ناگه، دامن از من دركشيدي؟


چه اوفتادت، كه از من برشكستي


چرا يكباره گي از من رميدي؟


چه خوش باشد كه دلدارم تو باشي


نديم و مونس و يارم تو باشي


دل پر درد را درمان تو سازي


شفاي جان بيمارم، تو باشي.


به غم زان شاد مي گردم


كه تو غمخوار من گردي


از آن با درد مي سازم


كه تو درمان من باشي.


بسا خون جگر جانا، كه در خوان غمت خوردم


ببوي آنكه يكباري، تو هم مهمان من باشي


خوشا چشمي، كه رخساره تو بيند


خوشا ملكي، كه سلطانش تو باشي


خوشا آن دل كه دلدارش تو باشي


خوشا جاني كه جانانش تو باشي......... .

http://hosseinkalak.persiangig.com/a...sha-an-del.wma

shokofe 11-26-2011 07:05 AM

چه بد کردم چه شد از من چه دیدی /
که ناگه دامن از من در کشیدی /

جالبه دارم گوش میدم

هی .......................

donya elahi 11-26-2011 01:02 PM

من و پاییز
 

من و پاییز

تو همرنگ و همدرد منی ای باغ پاییزی
تو بی رنگی و منهم چون تو بی رنگم

چو می پیچد میان شاخه هایت هوی هوی باد
بگوشم از درختان های های گریه می آید

الا ای باغ پاییزی دل منهم دلی سرد است
دلی که لبریز از اندوه است

خطا گفتم تو کی همرنگ و همدرد منی ای باغ پاییزی

ترا در پی بهاری است امید برگ و باری هست
ولی در من بهاری نیست امید برگ و باری نیست

تو بزمت می شود از تابش گلها چراغانی

ولی من در کلبه تاریک جان من نشان از کور سویی نیست
نسیم آرزویی نیست گل خوش رنگ
نیست


به یاد مادرم

Saba_Baran90 11-26-2011 06:59 PM

کاش می دانستی روی آن نقطه پررنگ بزرگ
بین بی باوری آدمها
یک نفر می خواهد با تو تنها باشد
نکند کنج هیاهو بروم از یادت!
-----------------------------------
کاش می دانستی
من سکوتم حرف است
حرف هایم حرف است
خنده هایم خنده هایم حرف است
کاش می دانستی می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم
کاش می دانستی
کاش می فهمیدی
کاش و صدکاش نمی ترسیدی
که مبادا دل من پیش دلت گیر کند
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند
کاش می دانستی....
کاش می فهمیدی........
------------------------------------
ای صمیمی ای دوست
گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام میایی
ای خوب تو مرا یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم
آرزویم همه سرسبزی توست
-----------------------

ROJINAjoON 11-26-2011 08:19 PM

به چشمان پريرويان اين شهر
به صد اميد مي بستم نگاهي
مگر يك تن از اين ناآشنايان
مرا بخشد به شهر عشق راهي
***
به هر چشمي به اميدي كه اين اوست
نگاه بي قرارم خيره مي ماند
يكي هم، زينهمه نازآفرينان
اميدم را به چشمانم نمي خواند
***
غريبي بودم و گم كرده راهي
مرا با خود به هر سويي كشاندند
شنيدم بارها از رهگذاران
كه زير لب مرا ديوانه خواندند
***
ولي من، چشم اميدم نمي خفت
كه مرغي آشيان گم كرده بودم
زهر بام و دري سر مي كشيدم
به هر بوم و بري پر مي گشودم
***
اميد خسته ام از پاي ننشست
نگاه تشنه ام در جستجو بود
در آن هنگامه ي ديدار و پرهيز
رسيدم عاقبت آن جا كه او بود
***
"دو تنها و دو سرگردان، دو بي كس"
ز خود بيگانه، از هستي رميده
از اين بي درد مردم، رو نهفته
شرنگ نااميدي ها چشيده
***
دل از بي همزباني ها فسرده
تن از نامهرباني ها فسرده
ز حسرت پاي در دامن كشيده
به خلوت، سر به زير بال برده
***
به خلوت، سر به زير بال برده
"دو تنها و دو سرگردان، دو بي كس"
به خلوتگاه جان، با هم نشستند
زبان بي زباني را گشودند
سكوت جاوداني را شكستند
***
مپرسيد، اي سبكباران! مپرسيد
كه اين ديوانه ي از خود به در كيست؟
چه گويم! از كه گويم! با كه گويم!
كه اين ديوانه را از خود خبر نيست
***
به آن لب تشنه مي مانم كه ناگاه
به دريايي درافتد بيكرانه
لبي، از قطره آبي تر نكرده
خورد از موج وحشي تازيانه
***
مپرسيد، اي سبكباران مپرسيد
مرا با عشق او تنها گذاريد
غريق لطف آن دريا نگاهم
مرا تنها به اين دريا سپاريد


(فریدون مشیری)

مهبا 11-26-2011 11:48 PM



سر به هوا نیستــــم


امــــا


همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم


حال عجیبـــی ست


دیدن ِ همان آسمان که


... شاید "تو" ...


دقایقی پیش


به آن نگاه کـــرده ای....




مهبا 11-27-2011 12:09 AM

باور کنید راست میگویم ...

به جان خودم قسم راست میگویم که ...

من ...

دلم ...

فقط ...

گریه می خواهد شب ها ...!

نمیدانی میان آشفته بازار ذهن،

مابین کش مکش های عقل و احساس

"دلتنگ تو شدن"

چه حس عجیبی دارد!

غم دانه دانه می افتد روی صورتم

شور است طعم نبودنت...


مهبا 11-27-2011 12:12 AM

در جلسه امتحانِ عشق
من مانده‌ام و یک برگۀ سفید!
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی..
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی‌شود!
در این سکوت بغض‌آلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می‌کند!
و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می‌کشد!
عشق تو نوشتنی نیست..
در برگه‌ام، کنار آن قطره، یک قلب می‌کشم!
وقت تمام است.
برگه‌ها بالا

Saba_Baran90 11-28-2011 06:51 PM

تقدیم به .... یکی!
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز را در تو تشخیص دهد:
اندوه پنهان شده در لبخندت را
عشق پنهان شده در عصبانیتت را
و معنای حقیقی سکوتت را

دانه کولانه 11-28-2011 11:55 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط مهبا (پست 231173)


سر به هوا نیستــــم


امــــا


همیشـــــه چشــــم به آسمان دارم


حال عجیبـــی ست


دیدن ِ همان آسمان که


... شاید "تو" ...


دقایقی پیش


به آن نگاه کـــرده ای....






چقد زیبا و با احساس ...
دستگاه تبلیغات و اعتماد به نفسمون ضعیفه والا روی خیلی از جملات و اشعار امروزی امروزیها میشه سرمایه گذاری کرد و معرفیشون کرد به همگان ..


نقل قول:

نوشته اصلی توسط Saba_Baran90 (پست 231330)
تقدیم به .... یکی!
به کسی اعتماد کن که بتواند سه چیز را در تو تشخیص دهد:
اندوه پنهان شده در لبخندت را
عشق پنهان شده در عصبانیتت را
و معنای حقیقی سکوتت را

و همچنین این هم زیباست ....
گاهی سخنهای زیبا چیز جدیدی توشون نیست چیزی جز حرفهای همیشگی که ادمها برای خودشون دارن
اما فقط یه بار یه نفر که هنر زیبا نویسی و شعور شعر داره میاد و اون حرفها رو با بیان زیبا و کلمات مناسب در قالب یه جمله ادبی در میاره
واونجاست که شنیدن سخن خودت از زبان یک زیباگو برات لذت بخش خواهد شد

حسی که من و خیلی ها نسبت به اواز سنتی داریم که خصوصا با اشعار ناب شعرا تلفیق شده ..
فقط یه خواننده ی قهار میتونه حق مطلب رو در مورد چیزی مثل گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی به جا بیاره .

حرف هر کس بوده حرف زیبایی بوده و حرف همه ی ما هم .

shokofe 11-29-2011 12:15 AM

ناگفته های هست ولی مست
مست ولی نیست
در این دار فانی
همه عمرم به این دنیایی فانی
به نیستی رسیدم در اوج هستی
من اینجا میان دلای شکسته
غمی تو سینه دارم
گلو را به بغضی ستادم همیشه
که از پس روز شبی نهفته
ولی در این شب ها
دل من آرام و بی صدا خفته


shokofe 11-29-2011 12:18 AM

دل من تنها بود.
دل من هرزه نبود.
دل من عادت داشت.
...
كه بماند یك جا.

به كجا؟ معلوم است!
به در خانه تو.
دل من عادت داشت.
كه بماند آنجا.
پشت یك پرده تور...
كه تو هر روز آن را به كناری بزنی.
دل من ساكن دیوار و دری.
كه تو هر روز از آن می گذری...
دل من ساكن دستان تو بود.
دل من گوشه یك باغچه بود.
كه تو هر روز به آن می نگری.
دل من را دیدی؟
ساکن قلب تو بود..
یادت هست؟

مهبا 11-29-2011 12:55 AM

وقتی میـــروی





حواست باشـد





"حتماً خدانگهــــــدار بگویی!"





تا خدا حواسش را بیشتر به من بدهد...





آخر میدانی





خــــــــــــدا





به هوای تو مرا رها کرده است .

مهبا 11-29-2011 01:01 AM

سرگرمـ رویایتـ شده امـ که هنوزآسمانـ را به زمینـ نکشانده امــ...

تو که هستیـ مبهوتمـ میکنیـ



حالا همـ رویایتـ...

بلندایـ افکارمـ از اورستـ همـ بالاتر رفته اما

هنوز به تو نرسیده امـ


منـ که گفته بودمـ توهرروز بلندتر میشویـــــــ . .!

مهبا 11-29-2011 01:07 AM

ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺧـــﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ

ﻣﯽ ﺑﺮﻡ ﻫﻮﺍ ﺧﻮﺭﯼ.........

ﯾــﺎﺩ ﺗﻮ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ

ﺗﻨــﻬﺎﯾــﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﻢ ﻣﯿﺪﻭﺩ...

ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ؟

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﻫﻢ ﺟﻤﻌﻤﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺍﺳﺖ !



اکنون ساعت 12:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)