یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت |
تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی |
یغمای عقل و دین را بیرون خرام سر مست
در سر کلاه بشکن در بر قبا بگردان |
نسيم صبح سعادت بدان نشان كه تو داني گذر به كوي فلان كن در آن زمان كه تو داني |
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود |
درونها تيره شد باشد كه از غيب چراغي بر كند خلوت نشيني گر انگشت سليماني نباشد چه خاصيت دهد نقش نگيني |
یاری انــدر کس نمیـبـیـنـم یاران را چــه شد
دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد |
درونها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی |
یارب این شمع دلفروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکندهایم دامی |
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
بازآید و برهاندم از بند ملامت |
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کادوس ببرد و کمر کیخسرو |
وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی |
یاقوت جانفزایش از آب لطف زاده
شمشاد خوشخرامش در ناز پروریده |
هنگام تنگدستی در عیش کوش و مستی
کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را |
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش |
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو |
وانگهی در داد جامی کز فروغش بر فلک
زهره در رقص آمد و بر بط زنان می گفت نوش |
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت
فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت |
شراب خانگی ام بس می مغانه بیار
حریف باده رسیده ای رفیق توبه وداع |
ش چرا؟
عاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاست گو که بخرامد که پیش سرو بالا میرمت |
آره ببخشید اشتباه شد
تا درخت دوستی بر کی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم |
مثل اینکه خوابت میاد ;)
ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم |
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
ای خواجه بازبین به ترحم غلام را |
امروز مکش سر ز وفای من اندیش
زان شب که من از غم به دعا دست برآرم |
من همان دم كه وضو ساختم از چشمه عشق
چار تكبير زدم يكسره بر هرچه كه هست |
تو را که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری |
يار مردان خدا باش كهدر كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را |
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید |
دايم گل اين بستان شاداب نمي ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايي |
يار با ماست چه حاجت كه زيادت طلبيم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس |
سينه مالامال درد است اي دريغا مرهمي
دل ز تنهايي به جان امد خدا را همدمي |
یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش |
شده ام خراب و بدنام و هموز اميدوارم
كه به همت عزيزان برسم به نيك نامي |
یارب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت |
ترا كه هرچه مراد است در جهان داري
چه غم ز حال ضعيفان ناتوان داري |
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم |
ما عیب کس به مستی و رندی نمی کنیم
لعل بتان خوش است و می خوشگوارهم |
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم |
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر |
اکنون ساعت 09:31 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)