در شاهراه جاه وبزرگي خطر بسي ست
آن به گزين گريوه سبكبار بگذري |
ياد باد آنكه رخت شمع طرب مي افروخت
وين دل سوخته پروانه ناپروا بود |
دوش از مسجد سوي ميخانه آمد پير ما
چيست ياران طريقت بعد اين تدبير ما |
آن كشيدم ز تو اي آتش هجران كه چو شمع
جز فناي خودم از دست تو تدبير نبود |
دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند وبه پيمانه زدند |
در كوي نيك نامان ما را گذر ندادند
گر تو نمي پسندي تغيير كن قضا را |
اي رخت چون خلد ولعلت سلسبيل
سلسبيلت كرده جان ودل سبيل |
لبت شکر به مستان داد وچشمت می به میخواران
منم کز غایت حرمان نه با آنم نه با اینم |
من شكسته بد حال زندگي يابم
در آن نفس كه به تير غمت شوم مقتول |
لذت داغ غمت بر دل ما بيد حرام
اگر از جور غم عشق تو دادي طلبيم |
اکنون ساعت 06:34 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)