از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم |
مشتاقی و مجهوری دور از تو چنانم کرد
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی |
یاران خدای را به سوی او گذر کنید
باشد کش این خیال ز خاطر بدر کنید |
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بیسر و سامان که مپرس |
سخنی که با تو دارم به نسیم صبح گفتم
دگری نمی شناسم تو ببر که آشنایی |
یکباره چرا قطع نظر میکنی از ما
بودیم نه آخر به تو یکبار مصاحب |
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی |
یار سود از شرفم سر به ثریا و دریغا
که به پایش سر تعظیم به شکرانه نسودم |
مـا پـِی سایـۀ سَـروَش به تلاشیم همـه
او ز پنـدار من خسته نهان است هنوز |
اکنون ساعت 06:28 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)