تنـی آلــوده درد و دلی لبـریز غــم دارم
زاسباب پریشانی تو را ای عشق کم دارم ض |
صوفی ز کنج صومعه با پای خم نشست تا دید محتسب که سبو میکشد به دوش احوال شیخ و قاضی و شرب الیهودشان کردم سال صبحدم از پیر می فروش ع |
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست ط |
طوطیان در شکرستان کامرانی میکنند
وز تحسر دست بر سر میزند مسکیم مگس ت |
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووسببرد و کمر کیخسرو د |
داغ جانسوز من از خنده خونین پیداست
ای بسا خنده که از گریه غم انگیزتر است // گ |
گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم لله ب |
بر نیامد از تمنای لبت کامم هنوز
بر امید جام لعلت دردی آشامم هنوز //س |
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ع |
عاقبت یک روز،مغرب محو مشرق میشود
عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود //ز |
اکنون ساعت 11:10 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)