دل که از ناوک مژگان تو در خون میگشت
باز مشتاق کمانخانه ابروی تو بود |
دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین
که قاضیای به از او آسمان ندارد یاد |
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند
پنهان خورید باده که تعزیر میکنند |
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد |
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من
کسب جمعيت از آن زلف پريشان کردم |
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو |
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به |
حاشا كه من به موسم گل ترك ميكنم
من لاف عقل ميزنم اين كار كي كنم مطرب كجاست تا همه محصول زهد و علم در كار بانگ بر بط و آواز ني كنم |
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست |
تا فضل و عقل بينی بیمعرفت نشينی
يک نکتهات بگويم خود را مبين که رستی |
اکنون ساعت 06:28 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)