نه هر بازو که در وی قوتی است
بمردی عاجزان را بشکند دست |
تا گـنـج غـمـت در دل ویرانه مقیم اسـت
هـمواره مرا کوی خرابات مـقام اسـت |
تیغ عالم گر به دستت داد روزی روزگار
هر چه می خواهی ببر اما مبر نان کسی |
یار با ما بی وفایی می کند
بی دلیل از من جدایی می کند شمع جانم را بکشت آن بی وفا جای دیگر روشنایی می کند |
دل دوستان جمع بهتر که گنج
خزینه تهی به که مردم به رنج |
جهان به کام من اکنون شود که دور زمان
مرا به بندگی خواجه جهان انداخت |
تا کی می صبوح و شکر خاک بامداد
هشیار گردهان که گذشت اختیار عمر |
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم |
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سر است بدین حال گواست |
تو نه مثل آفتابی که حضور غیب افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی |
اکنون ساعت 12:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)