گاهگاهی به من از مهر پیامی بفرست
فارغ از حال خود ای جان جهانم مگذار // ق |
قفس دیدم رهایی یادم آمد
تـو رفتی بیـوفایی یادم آمد ن |
نا برده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد ز |
ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن
قوافل دل و دانش که مرد راه رسید س |
سيه چشمي به كار عشق استاد
به من درس محبت ياد مي داد مرا از ياد برد آخر ولي من بجز او عالمي را بردم از ياد // ج |
جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو لایق این کفر نادر در جهان زنار کو هر زمان چون مست گردد از نسیم خمر جان تا در خمخانه میتازد ولیکن بار کو س |
سير نمي شوم ز تو اي مه جان فزاي من
جور مكن جفا مكن نيست جفا سزاي من // ش |
شحنه عشق میکشد از دو جهان مصادره دیده و دل گرو کنم بهر چنان مصادره از سبب مصادره شحنه عشق رهزند پس بر عاشقان شود راحت جان مصادره ق |
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
ورنه هيچ از دل بي رحم تو تقصير نبود // خ |
خزان عاشقان را نوبهار او روان ره روان را افتخار او همه گردن کشان شیردل را کشیده سوی خود بیاختیار او ز |
اکنون ساعت 01:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)