هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند |
سـیر نمیـشـوم ز تـو اِی مـه جان فـزای مـن
جور مکن ، جفا مکن، نیست جفا سزای من |
ای باد ! به خاک مصطفایت سوگند
باران ! به علی مرتضایت سوگند |
باران اشکم میرود وز ابرم آتش میجهد
با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را |
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران |
هنگام وداعتو ز بس گريه که کردم
دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست |
بس كه جفا ز خار و گل ديد دل رميده ام
همچو نسيم از اين چمن ، پای برون کشيده ام |
سرو چمان من چرا ميل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود ياد سمن نمیکند |
به قطره قطره اشك تو خدا نظاره مي كند
به وقت گريه ها چرا خدا خدا نمي كني |
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود |
اکنون ساعت 03:21 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)