قضا نقش يوسف جمالي نکرد
که ماهي گورش چو يونس نخورد |
ماهی و مرغ دوش ز افغان من نخفت
وان شوخ ديده بين که سر از خواب برنکرد |
ماهي نتافت همچو تو از برج نيکويي
سروي نخاست چون قدت از جويبار حسن |
قد تو تا بشد از جويبار ديده من
به جای سرو جز آب روان نمیبينم |
عهد تو و توبه من از عشق
میبینم و هر دو بیثباتست |
عقل از پي عشق آمد در عالم خاك ارني
عقلي بنمي بايد بي عهد و وفايي را |
او نماید هم به دلها خویش را
او بدوزد خرقهی درویش را |
آن دم كه قضا كار كند اي درويش در خانه گريزد خرد دورانديش |
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند |
با مدعی مگوييد اسرار عشق و مستی
تا بیخبر بميرد در درد خودپرستی |
اکنون ساعت 03:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)