لب دريا، جدال تور و ماهي، ز وحشت مي رود چشمم سياهي، تپيدن هاي جان ها بود بر خاك، كنار هم، گناه و بيگناهي |
نقل قول:
پرده غنچه مي درد خنده دلگشاي تو :53: |
ور از کوي فراموشان فراقش رخت بربندد
وصالش رخت در بازد، زهي دولت زهي دولت |
تا دل از دستم شراب ارغوانی برده است خضر را پندارم آب زندگانی برده است ! |
تا دل من صيد شد در دام عشق
باده شد جان من اندر جام عشق |
قصه العشق لا انفصام لها
فصمتها هنا لسان القال مالسلمی و من بذی سلم این جیراننا و کیف الحال عفت الدار بعد عافیه فاسالوا حالها عن الاطلال فی جمال الکمال نلت منی صرف الله عنک عین کمال |
لیلای من باشد عیان در هر زمان در هر مکان زاهد چرا بهر نشان هی لا و الا میکنی ؟ ... |
یعقوب وطن ساخت به جان طره شب را
تا بوسه زد آخر به رخ و زلف پسر بر |
راهيست راه عشق که هيچش کناره نيست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نيست |
تشنه بکنار جوی چندان خفتم کز جوی من آب زندگانی بگذشت |
اکنون ساعت 02:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)