تشویش وقت پیر مغان میدهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند ل |
لالایی ات به گوش من ای عشق! کهنه است
من سالهاست مردم و خوابم نمی برد ب |
برو معالجت خود کن ای نصیحت گو
شراب و شاهد و شیرین کرا زیانی داد گ |
گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما
سرو مینازد و خوش نیست خدا را بخرام چ |
چندین که برشمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا یک از هزاران // ه |
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را م |
من اسیرم در کف مهر و وفای خویشتن
ورنه او سنگین دل نامهربانی بیش نیست // ن |
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم // م |
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم // ت |
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت خ |
اکنون ساعت 01:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)