![]() |
چشمان بارانی ام را دیده ای مگر؟
زمستان است همه ی فصل های زندگی ام خبــر ز دل گرفته ام می جویــی دلــم از دوری آن یار سفر کرده گرفت من به پرواز ، به شکستنٍ قــفس می اندیــشم مــی روم تا بَرِ دوســـت مهلتم گر بدهد عمـر مـرا |
وقتـی یه زن ســیگار کشید
یعنــی دیگه گریه جواب نمیده و وقتی مــردی اشک ریخت بدون کار از ســیگار کشیدن گذشته . . . |
دلم تنگ است
می خواهمت |
درست است که تو را ندارم ولی لحظه هایی دارم سرشار از تو درست است که تو را ندارم ولی چشم هایی دارم که به یادت بی اختیار می شوند خیس ِ لحظه های با تو بودن درست است که تو را ندارم ولی لبخندهایت که یادم می آید شده اند عامل خنده هایی که همه مرا بابتشان دیوانه ام می خوانند ... |
روزگارم گیرِ خاطراتی ست
که روی بند دل گیره زده ام تا خشک شود تا ذخیرۀ گاهِ دلتنگی شوند وقتی که دستم به جایی به بودنی بند نیست! |
حتی کفش هم اگر تنگ باشد |
عکس تـو را به سقف آسمان سنجاق میکنم حال که این روزها از فرط دلتنــــگی چشمانم مدام رو به آسمان است بگذار تو در قاب چشمانم باشی ... |
. . . دلـم تنـــگه بــــبـار بـــارون شریـــک گریــه ی مـن بـاش |
عاشقم اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که تو از پنجره اش پای به قلب من دیوانه نهادی تو کجا ، کوچه کجا ، پنچره ی باز کجا من کجا ، عشق کجا ، طاقت آغاز کجا تو به لبخند و نگاهی من دلداده به آهی بنشستیم ، تو در قلب و من خسته به چاهی گنه از کیست؟ از آن پنجره باز؟ از آن چشم گنه کار؟ از آن خنده معصوم؟ از آن لحظه دیدار؟ |
|
اکنون ساعت 11:30 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)