ای محمد رود دنیا امدی در باغ دنیا تا کنی باغم بهار و رازی از عشقت هویدا |
آمد بهار جانها اي شاخ تر برقص آ
چون يوسف اندر آمد مصر و شكر برقص آ |
زليخا گر دريد آن دم گريبان و زه يوسف
پي تجميش و بازي دان که کشاف سرار آمد |
موذن گريبان گرفتش كه هين
سگ و مسجد اي فارغ از عقل و دين |
دل و دينم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشين کز تو سلامت برخاست |
روزی شکن از زلف چو دالت ببرم
جانی بکنم، ز دل ملامت ببرم |
دل من دار که در زلف شکن در شکنت
يادگاريست ز سر حلقهي شوريده سران |
دل یاد تو کرد چون به عشرت بنشست
جام از ساقی ربود و انداخت شکست شوریده برون جست نه هشیار و نه مست آوازه درافتاد که دیوانه شده است |
الا اي دولتي طالع که قدر وقت ميداني
گوارا بادت اين عشرت که داري روزگاري خوش |
میان مردمانم خوار کردی عزت من کو
سگ کوی تو بودم روزگاری حرمت من کو |
اکنون ساعت 10:32 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)