پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   غمنامه (http://p30city.net/showthread.php?t=639)

SonBol 04-28-2010 08:08 AM

تا به کي بايد رفت
از دياري به دياري ديگر
نتوانم،نتوانم جستن
هر زمان عشقي و ياري ديگر
کاش ما آن دو پرستو بوديم
که همه عمر سفر مي کرديم
از بهاري به بهاري ديگر
آه اکنون ديريست
که فرو ريخته در من،گويي تيره آواري از ابر گران
چون مي آميزم با بوسه تو
روي لبهايم،
مي پندارم
مي سپارد جان عطري گذران
آن چنان آلوده ست
عشق غمناکم با بيم زوال که همه زندگي ام مي لرزد
مثل اين است که از پنجره اي تک درختم را سرشار از برگ
در تب زرد خزان مي نگرم
مثل اين است که تصويري را
روي جريان هاي مغشوش آب روان مي نگرم
شب و روز
شب و روز
شب و روز
بگذار که فراموش کنم
تو چه هستي
جز يک لحظه
يک لحظه که چشمان مرا مي گشايد در برهوت آگاهي
بگذار
که فراموش کنم...

SonBol 04-28-2010 08:11 AM

دل من مثه شيشه با نگاه دلتنگه
اما باز به پات ميذارم دلم و هر چي که دارم
تو قدم بذار رو چشمام باورم شه که باهاتم
يه طاقه پارچه مشکي يه آگهي ترحيم يه دست گل روي دري هميشه بسته
يه قابه عکس رو ديوار ساعته هميشه خوابيده گلدون و پنجره هم که دل شکسته
يه مرد بي هويت يه نامه وصيت
يه حلقه توي دست مرد خسته
رفتي و جات خالي شد تو خونه م
آتيشو باز کشيدي به جونم
مي دونم که حرفاي قشنگت چيزي نيست جز اشکي رو گونه م
يادت افتادم داغت کوبيد تو سينه ياد تو چقدِ دلنشينه
اي خدا کاري کن از بهشتت بتونه اشکامو ببينه
يه عشق نيمه کاره اشکاي باز دوباره
يه قبر بي ستاره ميون يه شب
يه سيني خرما از سنگ يه آدم غربيه سرده ولي مي سوزه باز توي تب
جاي لباش رو لبهاش رفت و نشست سر جاش زد زير گريه هاي يک بوسه از لب
رفتي جايي که کسي نديده زندگي دنيا همش فريبه
شکوه از ويرانه هاي غربت مي دونم اينجا هم غريبه
يادته واست جون مي سپردم الکي تو آغوشت مي مُردم
ولي تو فقط يکدفعه مُردي که بگي بازي رو بُردم

Omid7 04-28-2010 08:35 AM


مهربانم ،

کاش میدانستی چه دردی در این صدا زدن ها نهفته

کاش می دیدی تمام اشتیاق و حسرتی که در پشت خیسی چشمانم

مات و مبهم به زنجیر کشیده شده

داغی اشکهایم گرمی نگاهت را بر گونه هایم حمل می کنند

دلم تنگ است

دلم برایت تنگ است

دلم برای با تو بودن تنگ است

میدانی....دلم برای حرف هایت

درد دلهایت

برای نوازش هایت ...

دلم بدجوری برایت تنگ شده

اشتیاق تلخ تمام وجودم را در بر گرفته....ای کاش می دانستی....

behnam5555 04-29-2010 11:32 PM



آنكه مست آمد و دستي به دل ما زد و رفت
در اين خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهايي ما را به رخ ما بكشد
تنه اي بر در اين خانه تنها زد و رفت


اگه قرار بود لیلی و مجنون به هم ميرسيدن كه ديگه نه ليلي ليلي بود نه مجنون مجنون عشق واسه رسيدن نيست .
عشق حسرت رسيدنه


عشق با روح شقايق زيباست ، عشق با حسرت عاشق زيباست ، عشق با نبض دقايق زيباست ، عشق در حسرت ديدار تو زيباست ؛ به اميد ديدار

روزگاريست در اين کوچه گرفتار توام
باخبر باش که در حسرت ديدار توام

گفته بودي که طبيب دل هر بيماري پس طبيب دل من باش که بيمار توام

عاشقی را شرط اول ناله وفریاد نیست

تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست

عاشقی مقدورهر عیاش نیست
غم کشیدن صنعت نقاش نیستخدايا گر تو درد عاشقي مي کشيدي؛
تو هم زهر جدايي را به تلخي مي چشيدي؛
تو هم چون من به مرگ آرزوها مي رسيدي؛
پشيمون مي شدي از اين که عشق رو آفريدي

چه زيباست بخاطر تو زيستن و برای تو ماندن و به پاي تو سوختن و چه تلخ و غم انگيز است دور از تو بودن برای تو گريستن و به عشق و دنيای تو نرسيدن ...
ای كاش ميدانستی بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشكيباست ...

عشق با غرور زيباست ولي اگر عشق را به قيمت فرو ريختن ديوار غرور گدايي كني...
آن وقت است كه ديگر عشق نيست...
هيچ كس نمي تواند به عقب برگردد و از نو شروع كند، اما همه مي توانند از همين حالا شروع كنند و پايان تازه اي بسازندنه خطّی گوشه ی چشمم! نه رنگی بر لب و گونه ...
اتاق خواب من خالی ...
ز عطر وحشی پونه !... ...
دوباره روی تخت من ...
کتاب شعر و خودکارم! و تعدادی ورق پاره ...
برو!...
از عشق بیزارم !

آیلین 04-30-2010 12:05 AM

رفته بودم سر حوض
تا ببينم شايد، عكس تنهايي خود را در آب
آب در حوض نبود.
ماهيان مي گفتند:
(( هيچ تقصير درختان نيست.
ظهر دم كرده تابستان بود،
پسر روشن آب، لب پاشويه نشست
و عقاب خورشيد، آمد او را به هوام برد كه برد.
***
به درك راه نبرديم به اكسيژن آب.
برق از پولك ما رفت كه رفت.
ولي آن نور درشت،
عكس آن ميخك قرمز در آب
كه اگر باد مي آمد دل او، پشت چين هاي تغافل مي زد،
چشم ما بود.
روزني بود به اقرار بهشت.
***
تو اگر در تپش باغ خدا را ديدي، همت كن
و بگو ماهي ها، حوضشان بي آب است.))
***
باد مي رفت به سر وقت چنار.
من به سر وقت خدا مي رفتم
سهراب سپهری

bigbang 04-30-2010 01:51 AM

در این شبهای تنگ و سرد و بی معنا
خودم را میسپارم دست تو
از لعنتگاه گناه آمده ام مرا دریاب !

آريانا 04-30-2010 08:53 PM

ماهرویا، رخ ز من پنهان مکن
چشم من از هجر خود گریان مکن

ز آرزوی روی خود زارم مدار
از فراق خود مرا بی‌جان مکن

از من مسکین مبر یک‌بارگی
من ندارم طاقت هجران، مکن

بی‌کسی را بی‌دل و بی‌جان مدار
مفلسی را بی‌سر و سامان مکن

گر گناهی کرده‌ام از من مدان
خویشتن را گو، مرا تاوان مکن

هر چه آن کس در جهان با کس نکرد
با من بیچاره هر دم آن مکن

با عراقی غریب خسته دل
هر چه از جور و جفا بتوان مکن

آريانا 04-30-2010 09:12 PM

بجز غم خوردن عشقت غمی دیگر نمی‌دانم
که شادی در همه عالم ازین خوشتر نمی‌دانم

گر از عشقت برون آیم به ما و من فرو نایم
ولیکن ما و من گفتن به عشقت در نمی‌دانم

ز بس کاندر ره عشق تو از پای آمدم تا سر
چنان بی پا و سرگشتم که پای از سر نمی‌دانم

به هر راهی که دانستم فرو رفتم به بوی تو
کنون عاجز فرو ماندم رهی دیگر نمی‌دانم

به مسجد بتگر از بت باز می‌دانستم و اکنون
درین خمخانهٔ رندان بت از بتگر نمی‌دانم

چو شد محرم ز یک دریا همه نامی که دانستم
درین دریای بی نامی دو نام‌آور نمی‌دانم

یکی را چون نمی‌دانم سه چون دانم که از مستی
یکی راه و یکی رهرو یکی رهبر نمی‌دانم

دل عطار انگشتی سیه رو بود و این ساعت
ز برق عشق آن دلبر بجز اخگر نمی‌دانم

آريانا 04-30-2010 10:42 PM

اين كيست گشوده خوش تر از صبح
پيشاني بي كرانه در من

وین چيست كه مي زند پر و بال
همراه غم شبانه در من

از شوق كدام گل شكفته است
اين باغ پر از جوانه در من؟

و زشور كدام باده افتد
اين گريه بي بهانه در من؟

جادوي كدام نغمه ساز است
افروخته اين ترانه در من؟

فرياد هزار بلبل مست
پيوسته كشد زبانه در من

اي همره جاودانه بيدار
چون جوش شرابخانه در من

تنها تو بخواه تا بماند
اين آتش جاودانه با من

فریدون مشیری

آريانا 04-30-2010 10:48 PM

گفتي كه : چو خورشيد زنم سوي تو پر
چون ماه شبي مي كشم از پنجره سر
اندوه كه خورشيد شدي
تنگ غروب !!!!!
افسوس كه مهتاب شدي وقت سحر
!!!!!


اکنون ساعت 09:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)