من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد |
روزگاري من و دل ساكن كويي بوديم
ساكن كوي بت عربده جويي بوديم بابا علي عزيزم حيف از شما كه اشعاري متضمن تحقير انسان را ذكر فرماييد مخلص شما |
نرگسش عربده جوي و لبش افسوس کنان
نيم شب دوش به بالين من آمد بنشست |
دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده |
به مي سجاده رنگين کن گرت پير مغان گويد
که سالک بيخبر نبود ز راه و رسم منزلها |
مرا در منزل جانان چه جای امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها |
محمل جانان ببوس آن گه به زاري عرضه دار
کز فراقت سوختم اي مهربان فرياد رس |
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی می آید |
دوش مي آمد و رخساره بر افروخته بود
تا كجا باز دل غمزده اي سوخته بود |
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم |
اکنون ساعت 10:23 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)