مرغی به پای هیکل ساکت نواگر است
گویی به بی زبانی بودا پیمبر است |
ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت{داش مشتی}{داش مشتی}{داش مشتی} |
تازه کن آن روزهای خوب را
روزهای خیش و خرمنکوب را چند فصلی کشت بذر عشق کن هر چه قربانی است نذر عشق کن |
نی عاشقی نه تار ربابی نه بلبلی
نه ساقس جنون زده نی مست بی سری |
یک کلبه ی خراب و کمی پنجره
یک ذره آفتاب و کمی پنجره ای کاش جای این همه دیوار و سنگ آیینه بود و آب و کمی پنجره |
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و :20:اشک چو پروین من است:20::20::20: |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مبا
وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید |
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم |
می صوفی افکن کجا می فروشند؟ که درتابم از دست زهد ریایی!!! |
اکنون ساعت 07:00 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)