یار با ما بی وفایی می کند
بی دلیل از من جدایی می کند شمع جانم را بکشت آن بی وفا بی دلیل از من جدایی می کند |
دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری؟
تو خود چه آدمیی کز عشق بیخبری؟ |
یاد آن روزی که در صفحۀ شطرنج دلت
شاه عشق بودم و از کیش رُخت مات شدم |
می صوفی افکن کجا می فروشند که درتابم از دست زهد ریایی |
یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب |
تنـها نـه مــن، آشفـتـۀ آن زلـفِ درازم
دیوانه چو من هست درین سلسله، بسیار |
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری چشم تو گریانم چو شمع:20::20: |
وای چقزه سخت:20:
آهان یادم افتاد:d عمر گران میگذرد خواهی نخاهی سعی در آن کن تا نرود رو به تباهی |
یواشکی دونه به دونه
یکی می رسه خونه به خونه:cool: (خودم گفتم) |
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ای
دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای. |
اکنون ساعت 09:06 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)