آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه كار به نام من ديوانه زدند |
اي خوش دل و خوش دامن ديوانه تويي يا من دركش قدحي با من بگذار ملامت را |
عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست
کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست نتواند ز سر راه ملامت برخاست |
در صومعه زاهد و در خلوت صوفی
جز گوشه ابروی تو محراب دعا نيست |
دی به امید گفتمش داعی دولت توام
گفت دعا به خود بکن گر به نیاز میکنی |
صبح اميد که بد معتکف پرده غيب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد |
صبح میخندد و من گریه کنان از غم دوست
ای دم صبح چه داری خبر از مقدم دوست بر خودم گریه همیآید و بر خنده تو تا تبسم چه کنی بیخبر از مبسم دوست |
هرگز به مزاج خود يكي دم نزني
تا از دم خويش گردن غم نزني هر چند ملولي تو يقين است كه تو با اينكه ملولي ز كسي كم نزني |
دلم تنگ است این شبها یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را ز احساسم تو می خوانی شدم از درد وتنهایی گلی پژمرده و غمگین ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو می داني |
گل از نسرين همي پرسد كه چون بودي درين غربت همي گويد خوشم زيرا خوشيها زان ديار آمد |
اکنون ساعت 06:19 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)