هر که را در خاک غربت پای در گل ماند ماند
گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را |
ز دار الملك عشقم رخت بردي درين غربت چنين آواره گشتي |
عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی
عشق آن است که صد دل به یک یار دهی |
باورم نيست ز بدعهدی ايام هنوز
قصه غصه که در دولت يار آخر شد |
قصه چه کنم دراز بس باشد
چون نیست گشایشی زگفتارم |
جان و دل فسرده را از نظرش گشايشي سنگ سياه مرده را ازگذرش سعادتي |
من از ان سياه دارم به غم تو روز روشن
كه تو ماهي و تعلق به شب سياه داري |
خالی دل من را تو زتاب و توان مدان
شیر پیان میان نیستان نهفته است |
خالي و سبك بر آسمان تاختمي سر بر فلك نهم برافراختمي |
غم غريبي و غربت چو بر نميتابم
به شهر خود روم و شهريار خود باشم |
اکنون ساعت 06:15 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)