پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   مشاعره واژه ای (http://p30city.net/showthread.php?t=3981)

مجتب 01-09-2010 02:56 PM

آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند

اشهی لنا و احلی من قبله العذارا

رزیتا 01-09-2010 02:59 PM

صوفی ز کنج صومعه پای خم نشست
تا دید محتسب که سبو می کشد به دوش

مجتب 01-09-2010 06:20 PM

اگر چه باده فرح بخش و باد گل​بیز است

به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است

ساقي 01-09-2010 06:33 PM

چو ما در چنگ عشق اندرفتادیم
چه کم آید بر ما چنگ و سرنا
رباب و چنگ عالم گر بسوزد
بسی چنگی پنهانیست یارا

فرانک 01-10-2010 05:42 PM

ساقی بیا که یار ز رخ پرده بر گرفت
کار چراغ خلوتیان باز در گرفت

مجتب 01-10-2010 08:23 PM

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد

چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

فرانک 01-10-2010 09:11 PM

هان ای دل عبرت بین از دیده نظز کن هان
ایوان مداین را آیینه عبرت دان

روناک 01-10-2010 11:03 PM

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت

MAHDI 01-10-2010 11:17 PM

به رندان می ناب و معشوق مست
خدا میرساند ز هر جا که هست

paria1 01-10-2010 11:51 PM

اولين بارمه اگه درسته ادامه بدم. ساقیا می بده و غم مخوراز دشمن ودوست :53: که به کام دل ماآن بشدو این آمد

رزیتا 01-10-2010 11:52 PM

آره پریا جون کاملا درسته

می صوفی افکن کجا می فروشند
که درتابم از دست زهد ریایی

MAHDI 01-10-2010 11:55 PM

از دست و زبان که بر آید
کز عهده شکرش بدر آید؟

رزیتا 01-11-2010 12:36 AM

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد

paria1 01-11-2010 12:38 AM

من از بازوی خود دارم بسی شکر :53: که زور مردم آزاری ندارم

رزیتا 01-11-2010 12:45 AM

پریا جون باید یه بیت شعر بگی که حداقل یک واژه از بیتی که نفر قبلی گفته توش باشه
موفق باشی:53:

دانه کولانه 01-11-2010 12:59 AM

اين چشم و دهان و گردن و گوش
چشمت مَرِساد و دست و بازو !
مَه گرچه به چشم خَلق زيباست
تو خوب تري به چشم و ابرو

Afshin_m05 01-11-2010 01:18 AM

دوشم که راه خواب زد افسون چشم تو
مرغان باغ را به لب افسانه‌ی تو بود
هدهد گرفت رشته‌ی صحبت به دلکشی
بازش سخن ز زلف تو و شانه‌ی تو بود

paria1 01-11-2010 01:19 AM

ماهی ومرغ دوش زافغان من نخفت وآن شوخ دیده بین که سر ازخواب بر نکرد

Omid7 01-11-2010 01:31 AM

دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد

MAHDI 01-11-2010 02:32 AM

دیشب ترا به ما سر مهر و وفا نبود
آن گرمی و محبت و شور و صفا نبود

فرانک 01-11-2010 08:07 AM

بیا تا قدر یکدیگر بدانیم
که تا نا گه ز یکدیگر نمانیم

constantine726 01-11-2010 08:11 AM

خیال شهسواری پخت و شد ناگه دل مسکین



خداوندا نگه دارش که بر قلب سواران زد

فرانک 01-11-2010 12:15 PM

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جدایی مشکل توان بریدن

Omid7 01-11-2010 02:04 PM

همه شب در آستانت شده کار من گدایی
به خدا که این گدایی ندهم به پاذشایی

fardin_fani 01-11-2010 02:11 PM

چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم

Omid7 01-11-2010 02:23 PM

صبر است مرا چاره هجران تو لکن
چون صبر توان کرد که مقدور نماندست

فرانک 01-11-2010 02:42 PM

چون جامه چرمین شمرم صحبت نادان
زیرا که گران باشد و تن گرم ندارد
از صحبت نادان بترت نیز بگویم
خویشی که توانگر شد و آزرم ندارد
زین هر دو بتر دان تو شهی را که در اقلیم
با خنجر خونریز دل نرم ندارد

رزیتا 01-11-2010 04:02 PM

در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ورنه سخن این بود و ما گفتیم

Omid7 01-11-2010 04:12 PM

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد

فرانک 01-11-2010 04:18 PM

نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان بشکستنیست
لاجرم هرکس که بالا تر نشست
استخوانش سخت تر خواهد سکشست

Omid7 01-11-2010 04:27 PM

نیست مرا آهنی بابت الماس او
دیده ٔ خاقانی است لاجرم الماس وار.

فرانک 01-11-2010 05:04 PM

هر چه بگویم این سند نیست جدا ز نیک وبد
هم تو بگو به لطف خود بی تو به سر نمی شود

Omid7 01-11-2010 05:21 PM

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

ساقي 01-11-2010 05:40 PM

در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
در خرقه از این بیش منافق نتوان بود
بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم

Omid7 01-11-2010 06:00 PM

ندارم به جز دل مکانی برایت
اگر عیب این خانه تنگی نباشد

فرانک 01-11-2010 08:10 PM

عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش

Omid7 01-11-2010 08:14 PM

از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
ای دیده نگه کن که به دام که در افتاد

فرانک 01-11-2010 08:28 PM

آب زنید راه را هین که نگار میرسد
مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد

مجتب 01-11-2010 10:33 PM

چنان فتنه بر حسن صورت نگار

که با حسن صورت ندارند کار

روناک 01-11-2010 11:09 PM

سکندر را نمی بخشند آبی
به زور و زر میسر نیست این کار


اکنون ساعت 03:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)