ترك درويش مگير ار نبود سيم و زرش در غمت سيم شمار اشك و رخش را زر گير ميل رفتن مكن اين دوست دمى با ما باش بر لب جوى طرب جوى و به كف ساغر گير ق |
قصه امواج دریا را ز دریا دیده پرس
هر دلی آگه ز طوفان دل من نیست نیست // آ |
اگر رفيق شفيقى درست پيمان باش حريف خانه و گرمابه و گلستان باش شكنج زلف پريشان به دست باد مده مگو كه خاطر عشاق گو پريشان باش ز |
ز هر فریاد خود ، صد تازیانه بر این بیمار جان آهنگ می زد آ |
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند ز |
زان راه باز گرد که از رهروان تهیست
زان آدمی بترس که با دیو آشناست د |
در آن مقام که دلهای عاشقان خون شد چه جای دردفروشان دیر آفات است خ |
خانه ام هرجا بود
کاش در فاصله ای دورتر از بانگ سياستها بود کاش معنای سياست اين بود که قفس ها را در آن حبس کنيم تا نفس ها آزاد شوند کسی از راه قفس نان نخورد و کبوتر نفروشد به کسی س |
سیاه نامه تر از خود کسی نمیبینم
چگونه چون قلمم دود دل بسر نرود م |
ماییم و آستانه عشق و سر نیاز
تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست خ |
اکنون ساعت 01:38 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)