بر ذکر ایشان جان دهم جان را خوش و خندان دهم
جان چون نخندد چون ز تن در لطف جانان می رود ر |
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهر آشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود ن |
بس تجربه کردیم درین دیر مُکافـات
با دُرد کشان هر که در افتاد بر افتاد ج |
جمع و شمع خویش را بر هم مزن
دشمنان را دور کن ، شادان مکن م |
من از آن سیاه دارم به غم تو روز روشن
که تو ماهی و تعلق به شب سیاه داری // ت |
تا ز میخانه دمی نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره ره پیر مغان خواهد بود ی |
یکی یاری نکوکاری ز هر آفت نگهداری
ظریفی ماه رخساری به صد جان رایگان باشد ش |
شکر کند عارف حق کز همه برده ام طبق
بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم ف |
فرست آن عشق ساقی را بگردان جام باقی را که از مزج و تلاقی را ندانم جامش از صهبا ک |
کو صبر و چه دل، کنچه دلش میخوانند یک قطرهی خون است و هزار اندیشه |
اکنون ساعت 03:34 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)