یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین منست... |
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود |
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدارا با که این بازی توان کرد... |
دوستان جان داده ام بهر دهانش بنگرید
کو به چیزی مختصر چون باز می ماند ز من |
نه… نه… بيا وُ گاه گهی قهوه يی بپوش
با قهوه يی به خاطره ها راه می کشم در انتظار ِآمدنت شب، گذشت و رفت اين سوز ِسينه را به سحرگاه می کشم رضا مقصدی |
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد |
دگر کریم چو حاجی قوام دریادل
که نام نیک ببرد از جهان به بخشش و داد |
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد |
در کوی نیکنامی مارا گذر ندادند گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را |
ان شکل صنوبر را زباغ دیده برکندم
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می اورد |
اکنون ساعت 06:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)