لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم ط// |
طرحــی ز موج بر دل مردابــیــم بـکش
امشب دلم بهانه ی در یا گرفته است // ت |
تشنه می خواست ببیند لب او را دریا پس ننوشید که سیراب کند دریا را ب |
بعد از این نیم چه غم از تیر کج انداز حسود چون بمحبوب کمان ابروی خود پیوستم ز |
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نیاز به دارالسلام رفت //ه |
همه در عید به صحرا و گلستان بروند
من ِ سرمست ز میخانه کنم رو به خدا ک |
کس به دور نرگست طرفی نزد از عافیت
به که مفروشند مستوری به مستان شما م |
مرو از پيشم و عمري نگرانم مگذار
يا چو رفتي به اميد دگرانم مگذار گاهگاهي به من از مهر پيامي بفرست فارغ از حال خود اي جام جهانم مگذار // ز |
ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود گ |
گرم صد لشكر از خوبان به قصد دل كمين سازند
بحمدلله م المنه بتي لشكرشكن دارم // ش |
اکنون ساعت 10:29 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)