ساقیا باده که اکسیر حیاتست بیار
تا تن خاکی من عین بقا گردانی ب |
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد *ث |
ثریا کرد با من تیغ بازی
عطارد تا سحر افسانه سازی ض |
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست خیام ک |
كو شمع رخ باده كه از ظلمت تقوي در سينه دلم گمشده چون راز نهاني بگذشت ز ديدار تو عمري و دلم را بر خويشتن از روزنة ديده تماشاست خ |
خیال آب خضر بست و جام کیخسرو
بجرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد ل |
لب لعل و خط مشکین چو آنش هست واینش هست
بنازم دلبر خود را که حسنش آن واین دارد ب |
با هيچ كس نشاني زان دلستان ندارم يا من خبر ندارم يا او نشان ندارد ت |
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده شود |
.....؟ دلم ز وعده،بر آتش نهادي و رفتي....بيا كه سوختن اين كباب نزديك است! س |
اکنون ساعت 03:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)