تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
دل سودازده از غصه دو نيم افتادست |
در یکی گفته میسر آن بود
که حیات دل غذای جان بود |
ماييم و هواي روي شاهنشاهي در آب حيات عشق او چون ماهي |
پس ببین کین مسخ کردن چون بود
پیش آن مسخ این به غایت دون بود |
از غايت لطف آنچنان خوشخوارست كز وي دو هزار من تواني خوردن |
از سبب سوزیش من سوداییم
در خیالاتش چو سوفسطاییم |
من بنده آن دو لعل سيراب توام عالم همه زان سبب بخونم تشنه |
رده بر کشیده سپاهش دو میل
به دست چپش هفتصد ژنده پیل |
برو خرقه گرو كن در خرابات چو سالوسان چرا ور ژنده باشي |
دل روشن من چو برگشت ازوی
سوی تخت شاه جهان کرد روی |
اکنون ساعت 10:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)