بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایباندارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد *ح |
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستـان بوسد که جـان در آستین دارد // ج |
جان جهان دوش چه سان بوده ای
بی غلطم در دل ما بوده ای زهره ندارم که بگویم تو را بی من بیچاره کجا بوده ای *خ |
خـرم آن روز که با دیده گریان بروم
تـا زنــم آب در میکـده یکــبار دگــر // آ |
آمده ام که سر نهم
عشق تو را به سر برم ور تو بگویی ام نی شکنم،شکر برم *ه |
هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظراست
عشـق بـازی دگـر و نفس پرستی دگـراست گ |
گویند اصل آدمی خاکست و خاکی می شود
کی خاک گردد آن کسی کو خاک این درگاه شد ب |
بدین رواق زبر جد نوشته اند به زر
که جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند //ر |
راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را "م" |
من از آن سياه دارم به غم تو روز روشن
كه تو ماهي و تعلق به شب سياه داري // ي |
اکنون ساعت 02:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)