در خرابات مغان گر گذر افتد بازم
حاصل خرقه و سجاده روان در بازم |
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو |
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت |
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلك شيوه او پرده دري بود |
دریغ و درد که تا این زمانندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق |
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق |
قدم منه بخرابات جز بشرط ادب
كه ساكنان درش محرمان بادشهند |
در باغ چو شد باد صبا دایهٔ گل
بربست مشاطهوار پیرایهٔ گل |
لبش ميبوسم و در ميکشم مي به آب زندگاني بردهام پي
نه رازش ميتوانم گفت با کس نه کس را ميتوانم ديد با وي |
نقل قول:
به آب زندگانی بردهام پی نه رازش میتوانم گفت با کس نه کس را میتوانم دید با وی ******* یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود |
اکنون ساعت 12:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)