دلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکن
که باد صبح نسیم گره گشا آورد |
دلم ضعیفم از آن می کشد به طرف چمن
که جان ز مرگ به بیماری صبا ببرد |
دوران همی نویسد بر عارضش خطی خوش
یا رب نوشته بد از یار ما بگردان |
|
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر
کز غمت دیده مردم همه دریا باشد |
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سرآمدی |
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد |
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر |
رسم به عهدی ایام چو دیدار بر بهار
گریه اش برسمن و سنبل و نسرین آمد |
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد |
اکنون ساعت 06:24 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)