قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست
بوسه ای چند بر آمیز به دشنامی چند |
عسل خوش کند زندگان را مزاج
ولی درد مردن ندارد علاج |
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا |
و گر بهشت مصور کنند عارف را
به غیر دوست نشاید که دیده بردارد |
امروز مرا در دل جز یار نمیگنجد
تنگ است، از آن در وی اغیار نمیگنجد در دیدهٔ پر آبم جز یار نمیآید وندر دلم از مستی جز یار نمیگنجد |
یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بیوفا یاران که بربستند بار خویش را |
راندی ز نظر، چشم بلا دیدهٔ ما را
این چشم کجا بود ز تو، دیدهٔ ما را |
چشم و چراغ اهل قبایل ز پیش چشم
برق جهنده چون برود همچنان برفت |
به چشم مدعی جانان جمال خویش ننماید
چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس |
هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست
نتواند ز سر راه ملامت برخاست |
اکنون ساعت 03:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)