در دل ما شکوهٔ خونین نمیگردد گره
هر چه در شیشه است، در پیمانه میریزیم ما |
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
صلاح ما همه آنست کان تو راست صلاح |
مرا از قید مذهبها برون آورد عشق او
که چون خورشید طالع شد، نهان گردند کوکبها |
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری |
لایق بندگی نیم بی هنری و قیمتی
ور تو قبول میکنی با همه نقص فاضلم |
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل
قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت |
یک چند به کودکی باستاد شدیم
یک چند به استادی خود شاد شدیم پایان سخن شنو که ما را چه رسید از خاک در آمدیم و بر باد شدیم |
سخن گوی دهقان چو بنهاد خوان
یکی داستان راند از هفتخوان |
چو شور و طرب در نهاد آمدش
ز دهقان دوشینه یاد آمدش |
چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد
آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را |
اکنون ساعت 06:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)