اي دل مباش يكدم خالي زعشق ومستي
وانگه برو كه رستي از نيستي وهستي |
حسن تو همیشه در فزون باد
رویت همه ساله لاله گون باد هر دل که ز عشق توست خالی از حلقه وصل تو برون باد |
گرچه ياران غافلند از ياد من
از من ايشان را هزاران ياد باد مبتلا گشتم در اين بندوبلا كوشش ان حق گزاران ياد باد |
ملامتگوی بیحاصل نداند درد سعدی را
مگر وقتی که در کویی به رویی مبتلا ماند |
سعديا دي رفت وفردا همچنان موجود نيست
در ميان اين و ان فرصت شمار امروز را |
فرصت شمار صحبت كز اين دوراهه منزل
گر بگذريم ديگر نتوان به رسيدن |
دگر زمنزل جانان سفر مكن درويش
كه سير معنوي وكنج خانقاهت بس |
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد |
ز خون كه رفت شب دوش از سراچه چشم
شديم در نظر شبروان خواب خجل |
تو مست خواب نوشین تا بامداد و بر من
شبها رود که گویی هرگز سحر نباشد |
اکنون ساعت 03:37 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)