به یاد لعل تو وچشم مست میگونت
زجام غم می لعلی که می خورم خون است |
ز شادی همه عالم شدست بیگانه
دلم که با غم تو گشت آشنا ای دوست |
بین شما،همیشه دلم تنگ تنگ بود
این دل چقدر جای شما را گرفته است؟! |
همیشه تن آباد با تاج و تخت
ز درد و غم آزاد و پیروز بخت |
نی قصهٔ آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت غم در دل تنگ من از آن است که نیست یک دوست که با او غم دل بتوان گفت |
ایام زمانه از کسی دارد ننگ
کو در غم ایام نشیند دل تنگ می خور تو در آبگینه با ناله چنگ زان پیش که آبگینه آید بر سنگ |
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت |
چو گل به دامن از این باغ میبری حافظ
چه غم ز ناله و فریاد باغبان داری |
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها |
وگر کمین بگشاید غمی ز گوشه دل
حریم درگه پیر مغان پناهت بس |
اکنون ساعت 03:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)