behnam5555 |
02-03-2011 08:45 PM |
خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود
به هر درش که بخوانند بیخبر نرود
طمع در آن لب شيرين نکردنم اولی
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود
سوادِ ديدهی غمديدهام به اشک مشوی
که نقش ِ خال توام هرگز از نظر نرود
ز من چو باد صبا بوی خود دريغ مدار
چرا که بی سر زلف توام به سر نرود
دلا مباش چنين هرزه گرد و هرجايی
که هيچ کار ز پيشت بدين هنر نرود
مکن به چشم حقارت نگاه در من ِ مست
که آبروی شريعت بدين قدر نرود
من ِ گدا، هوس سروقامتی دارم
که دست در کمرش جز به سيم و زر نرود
تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری
وفای عهدِ من از خاطرت به در نرود
سياه نامهتر از خود کسی نمیبينم
چگونه چون قلمم دودِ دل به سر نرود
به تاج ِ هدهدم از ره مبر که باز ِ سفيد
چو با شه در پی هر صيد مختصر نرود
بيار باده و اول به دست حافظ ده به شرط آنکه ز مجلس، سخن به در نرود
|
behnam5555 |
02-03-2011 08:49 PM |
« استاد کنفوسیوس از شهر وه گذر می کرد و یان یو ارابه ی او را می راند.
استاد کنفوسیوس گفت: این شهر چقدر مردم فراوانی دارد!
یان یو پرسید: اگر این قدر فراوان است باز چه می توان بر آن افزود؟
استاد کنفوسیوس گفت: اندکی ثروت و شادی.
یان یو دوباره پرسید: پس از ثروت و شادی دیگر چه می توان افزود؟
استاد کنفوسیوس گفت: تربیت. »
|
behnam5555 |
02-03-2011 09:09 PM |
خنده چهره را زیبا میکند
@ از یارو می پرسن اسم کوچک جومونگ چیه؟ می گه افسانه!
@ دست و دلواز به مهمونش: اگه شام نخوردی مرغ هست!
.
.
. بگم تخم کنه!!
@ پيف... اه اه اه... چه بوي گندي... خفه شديم... چه خبرته؟ مگه چي خوردي؟
حمييييييييييييد !!!!
.
.
.
.
تبليغ كنسرو لوبياي تبرك
@ برای شادی روح هموسو، 10 بار بگو لعنت بر شاهزاده تسو. این پیام رو برای 10 نفر بفرست، حتما امشب سوسانو میاد به خوابت!
@ شب اول قبر از غضنفر میپرسن "خدای تو کیست؟" میگه اجازه بدین از فرصت مقایسه استفاده کنم. (با نگاهی به مسابقه 101 نفر)
@ یارو می گفته عجیبه ؟
می گن چی عجیبه !
می گه ۱۰۰ هزار تا تماشاچی ۲۲ تا بازیکن ۳ تا داور !
مگن خوب چیش عجیبه ؟
می گه گنجیشکه هم ول کرده ریده رو من!!!
@ بیوک جلوی دبیرستان دخترانه میافته تو جوب ! واسه اینکه ضایع نشه میگه: هر کی منو در آورد مال خودش!
@ به غضنفر گفتن که با کاروان یه جمله بساز گفت :توی حمام هیچوقت دوش کاروان رو نمیکنه
@ دلداری غضنفر به عیالش: مهم نیست که قشنگ نیستی ! قشنگ اینه که مهم نیستی
@ آخرین پیام زلیخا به سوسانو: جومونگ گم گشته بازایدبه بویو غم مخور
@ توی یک مهمانی، خانمی رو می کنه به حیف نون، می گه:
به نظر شما من چند سالمه؟
حیف نون می گه:
گفتنش یک خورده مشکله، اما یک کم که دقیق می شم می بینم اصلا بهتون نمی یاد!
@ به غضنفر ميگن وقتي حضرت يونس رفت تو دهن نهنگ چي شد؟ غضنفر ميگه : يه سازماني تشکيل شد به نام يونس کو
@ غضنفر ميره طوطي بخره به جاش يه جغد بهش میفروشن. چند روز بعد ازش ميپرسن: «اين طوطیه حرف هم ميزنه؟»
غضنفر جواب میده: «حرف نمیزنه ولی خيلي توجه ميکنه.»
@ ترک اعتياد به مواد مخدر
با استفاده از روش n.m.b
(ناتوان سازي مالي بيمار)
زير نظر دکتر سارق زاده
|
behnam5555 |
02-03-2011 09:12 PM |
دزدی بوسه عجب دزدی پر منفعتی است که اگر باز ستانند دو چندان گردد
از پریدنهای رنگ و از طپیدنهای دل عاشق بیچاره هر جا هست رسوا می شود
" صائب تبریزی"
|
behnam5555 |
02-03-2011 09:24 PM |
عشق!!
حتی عاقلترین مردمان نیز زیر بار سنگین عشق خم می شوند اما به راستی عشق به سبکی ولطافت نسیم خوش است.
عشق تو را متعادل و متعالی می کند.....
وقتی عاشقی، با هستی در یک تبادل و ارتباط عمیق قرار داری ، همه چیز در یک سطح مساوی قرار دارد ، باارزش مساوی...
|
behnam5555 |
02-03-2011 09:28 PM |
عشق چيست؟
عشق:
سرطان دوست داشتن است.
عشق:
عقد دائمي ما با غربت است.
عشق :
شماره تلفني است كه سالها به دنبال آن مي گرديم.
عشق:
آمپول ب كمپلكس معرفت است.
عشق:
اتوباني است كه تا ته ابديت مي رود.
عشق:
آسانسور حيات بشر است. واي بحال كسي كه توي اين آسانسور گيركند.
عشق:
قند متافيزيكي است كه در دل آدم آب مي شود .
عشق:
شب نامزدي ما با جدايياست.
عشق:
نردباني است كه ما را از خود بالا مي كشد.
عشق:
همان فعل انفعالي است كه در برابر گل سرخ به ما دست مي دهد.
عشق:
عزرائيل زيبايي است كه رسيد، جسم ما رامي گيرد و قبض روحرا امضا مي كند.
|
behnam5555 |
02-04-2011 07:58 PM |
وجه تسمیه کوه های ایران
الف. عوامل تأثیر گذار در نامگذاری کوه های ایران را می توان به چند گروه بخش بندی کرد:
1- رنگ:
از رنگ هابیشترین بهره در نامگذاری کوه های ایران شده است. مردم شباهتی بین آن کوه و رنگی که کوه را با آن خوانده اند یافته اند؛ مثلا، برفی که روی کوه هاست و مدت زیادی روی آن می ماند، آن را سفید می کند. در ایران نزدیک به 70 کوه وجود دارد که نام آن ها سفید است و این به غیر از کوه هایی است ک پیشوند یا پسوند سفید دارند، مانند: سفیدخانی، سفید چشمه، یا کمرسفید، و سنگ سفید. از سوی دیگر نام تمام کوه ها به فارسی نیست. تعداد زیادی از کوه های ایران نام ترکی دارند، مانند: آق داغ، آق دربند و آق مزار، آق بلاغ، آق تپه، آق داش (سفید به ترکی «آق» گفته می شود) کوه ها را اگر اگر از زاویه پشت به نور ببینیم یا از سنگ هایی سیاه رنگ تشکیل شده باشد، سیاه به نظر آیند. 32 کوه به نام سیاه کوه در ایران وجود دارند و 68 کوه با پیشوند سیاه که مهمترین «سیاه ها» عبارت است از: ، سیاه گوک، ، سیاه تخت، سیاه پال ، سیاه کمان، سیاه خانی و سیاه بند. نام رنگ های دیگری چون زرد، سبز و سرخ(قرمز) نیز به بسیاری از کوه ها اطلاق می شود. نام زرد به دلیل رگه های آهکی زرد، نام قرمز به دلیل وجود خاک رس و نام سبز به دلیل پوشش گیاهی به کوه ها داده شده است.
2- عدد: گروه دوم پیوند عدد با نام های کوه هاست به ویژه عددهای چهار و چهل و هفت و هفتاد، مانند: چهار (چهار پالون)، هفت (هفت سران لار، هفت خوانی)، چهل (، چهل چشمه ،چهل تن، چهل نابالغان ، چهل دختر)، هفتاد (هفتاد قله)البته گاهی عددهای دیگری هم به کار می روند مانند سی سخت در بویر احمد و کهگیلویه .
3- جنس: وجود نمک ، گچ، نقره ، سنگ آهن، شیشه، ، ، سنگ سفید، سنگ سیاه، ، فیروزه و کانی های دیگر، کوه هایی به همان نام ها را پدید آورده است. در ایران کوه های بسیاری به نام نمک و گچ داریم. مانند گچ ِ جاوِر( گچ جابر) در نزدیکی بدره ی ایلام که مزار جابر بن عبدالله انصاری صحابی نامدار است و بنا به روایتی این آرامگاه جابرحیان پدر علم شیمی است . اما با این وجود به نام گچ جابر نامیده شده است .
4- گیاهان: برخی از کوه ها به دلیل داشتن میوه ای نامگذاری شده اند. مانند: دشت آلو، دره سیب، دره انجیر و بادامستان.
5- جانوران: از نام جانوران هم در اسم گذاری ها استفاده شده است، مانند: شیرکوه، گرگ، پلنگ کوه، خرسان، کرکس، خرگوشان، کفتارکوه، اُشتُران کوه، گاوچال، مارکوه.
6 - شخصیت های تاریخی و افسانه ای:
نامگذاری کوه های تخت سلیمان، بلقیس و کوه هایی که نامی از قهرمانان افسانه ای چون رستم دارند نیز با الهام گرفتن از شخصیت های تاریخی و افسانه ای صورت گرفته است.
7- مکان های مذهبی: وجود مقبره بسیاری از امامزاده ها یا بزرگان دین در دامنه کوه ها دلیلی برای نامیدن کوه ها به نام آن بزرگان بوده است: کوه امامزاده داود، امامزاده قاسم، ابوذرو امامزاده هاشم از این جمله اند.
وجه تسمیه چند کوه
آتشگاه
در شمال دره زاینده رود .این كوه در زمان ساسانیان محل آتشكده بوده است.
آلما بلاغ
واژهای تركی و به معنای چشمهی سیب میباشد.
آویدر (آبیدر )
این كوه در جنوب غربی شهر سنندج قرار دارد. واژهی آبیدر در اصل (آویدر) بوده، كه (آو) در کردی آب است. بنابراین لفظ آویدر به معنی کوهی است که آب از آن بیرون می آید.
اخلومد
درهای در نزدیكی مشهد است. هنگام حملهی اعراب سرداری عرب به نام خالد مامور فتح این دره بود. مردم این دره، هرگاه سربازان خالد را میدیدند فریاد میكردند: خالد آمد و کم کم نام این دره اخلومَد شد.
البرز
البرز در پهلوی، هربرز و در اوستا، هره برزئیتی نامیده شده است. این اسم مركب از دو بخش( هر )به معنی( كوه) و( برز )به معنی بلند و در مجموع به معنی كوه بلند است. برز در فریبرز و برزو نیز وجود دارد . در کردی جنوبی ( کردی ایلام و کرمانشاه و شرق عراق خانقین و مندلی هنوز واژه ی برز البته با تلفظ بَرز وجود دارد .)
اَلَموت و دالاهو
حسن صباح به دنبال یافتن جایی برای دژ خود بود . او در دشت عقابی را دید با خود گفت :عقاب بلند پرواز است و فقط بر بلندی می نشیند . هر جا فرود آمد آن جا را مرکز حکومت خود می کنم . عقاب واژه ای عربی است و در آن زمان به عقاب می گفتند دال . هنوز در کردی و لکی به عقاب دال می گویند . آن عقاب بر فراز قلعه ای فرود آمد و حسن صباح با سیاستی که بسیار شنیدنی است آن قلعه را تصرف کرد و آنجا را (آل آموت ) نامید . آل یعنی عقاب که مخفف دال است و آموت مخفف آموخت است . حرف خ حذف شده است . در شعر باباطاهر نیز می بینیم حرف خ حذف می شود مثلاً سوته دلان یعنی سوخته دلان . اَلـَـموت دگرگون شده ی آل آموت است . در غرب کشور کوه دالاهو (دال+آهو ) نیز به معنی عقاب و آهو است . گویا این کوه عقاب و آهو زیاد داشته و مردمی که عقابی را می دیدند فریاد می زدند : "دال" و به دنبال آن آهو را می دیدند و می گفتند:" آهو" . یعنی به دال و آهو نگاه کنید .
الوند
شاید الوند در اصل اروند بوده كه دچار دگرگونی تلفظ شده . الوند از ال و پسوند وند تشكیل شده كه وند به معنی مكان و ال به معنی تندی و سربالایی میباشد. بنابراین الوند به معنای جایی كه سربالایی تند و بسیار زیاد دارد می باشد
الوند نام كوهی در جنوب همدان است. این نام در متون پهلوی اروند و در اوستا ائورونت ضبط شده است.
بزقوش
این كوه در جنوب كوهستان سبلان واقع شده می گویند از آن جا که رشته كوه مزبور به شكل گوش بز است به همین سبب آن را بز گوش نامیدهاند . اما این نظر حتمی نیست .
بیرگ
كوه بیرگ یكی از ارتفاعات بلوچستان است. چون این كوه در منطقه بلندتر از سایر كوهها است بیرق نامیده شده است كه در زبان بلوچی ق به گ تبدیل شده و بیرگ خوانده میشود.
بیستون
بیستون در پارسی باستان بغستان گفته میشده كه مركب از دو جزء ((بغ)) و ((ستان)) بوده است كه به معنی سرزمین خدا میباشد. در دامنه این کوه هنوز بقایای یک پرستشگاه وجود دارد.
پاتاق
در استان کرمانشاه .چون این كوه به شكل تاق میباشد و در پای آن یک اثر تاریخی وجود دارد چنین نامیده شده است .
پشتكوه- پیشكوه
منطقه کردنشین جنوبی (ایلام ) از قدیم به دو قسمت مشخص پیشكوه و پشتكوه تقسیم شده كه به وسیلهی كبیركوه از همدیگر جدا شدهاند. وجه تسمیهی این دو نام این است كه یكی در مشرق یا پیشكوه و دیگری در غرب یا پشتكوه واقع شده است.
پلنگان
كوه پلنگان از ارتفاعات شرقی دشت لوت است كه در شرق آبخوران واقع است. چون در كوههای سیستان بین زابل و نهبندان پلنگ فراوان است، به همین سبب كوهی كه در آنجا است پلنگان نام گرفته است.
دماوند:
نام دماوند به دو صورت مشهور دماوند و دنباوند (با زبر یا پیش دال) ضبط شدهاست. حتی در بعضی مآخذ هر دو صورت نام آمدهاست. صورت دیگری که از نام این کوه ضبط شدهاست دباوند است .این کوه را با نامهای کاملاً متفاوت بیکنی و جبل لاجورد نیز ثبت کردهاند .نام دماوند در تورات آمده و صورت کهن آشوری آن «بیکن» است .
در مورد دلیل نامگذاری دماوند در فرهنگ معین آمدهاست: «دم (دمه، بخار) + اوند = وند؛ دارای دمه و دود و بخار (آتشفشان(.
احمد کسروی دربارهٔ نامگذاریدماوند یا دنباوند نظر کاملاً متفاوتی دارد. وی با استدلالهایی نام گذاری «نهاوند» و «دماوند» را مرتبط میداند و مینویسد «در زبانهای باستان «نها» بهمعنی پیش و «دما» بهضم دال بهمعنی پشت و دنبال بوده و در مورد «وند» مینویسد:««وندن» در زبانهای باستان ایران بهمعنای «نهادن» بوده[...] یکی از معناهای «نهادن» واقع شدن و ایستادن برجایی است.[...] و ناچار «وندن» نیز همان معنی را داشته و «وند» که ماضی آن است بهمعنی نهاد، برجایی ایستاد میآمدهاست او در ادامه نتیجه میگیرد:«پس «نهاوند» یعنی شهر یا آبادی یا قلعهٔ ایستاده در پیشرو و «دماوند» یعنی شهر یا آبادی یا قلعهٔ ایستاده در دنبال و پشت .در زبان کردی و لَــکی هنوز هاژه ی (نُــواnowa) به معنی (جلو) به کار می رود.
کبیرکوه :
ایلام را به دو بخش کاملاً جدا از هم تبدیل کرده است و همچو دیوار بزرگی موجب شده مردم بدره و دره شهر و هیلمینی و علیشَروان و ... از طوایف آن سوی کوه یعنی ملکشاهی و شوهان و ... دور شوند . به گونه ای که حتی لهجه کردی دو سوی کوه با هم فرق دارد .مردم بومی به آن (کَــوَر کویه) با ادغام واو و یاء می گویند .
نویسنده: عادل اشکبوس
|
behnam5555 |
02-04-2011 08:15 PM |
ای دل
ای دل، شکایتها مکن، تا نشنود دلدار من
ای دل، نمی ترسی مگر از یار بی زنهار من
ای دل، مرو در خون من، در اشکِ چون جیحون من
نشنیده ای شب تا سحر آن ناله های زار من؟
یادت نمی آید که او می کرد روزی گفت و گو؟
می گفت : « بس، دیگر مکن اندیشۀ گلزار من!
اندازۀ خود را بدان، نامی مبر زین گُل سِتان
این بس نباشد خود ترا، کآگه شوی از خارِ من؟.»
گفتم : « امانم ده به جان، خواهم که باشی این زمان
تو سَردۀ و من سرگران، ای ساقی خمّار من.»
خندید و می گفت : « ای پسر، آری، و لیک از حد مَبر.»
و انگه چنین می کرد سر، ک«ای مست و ای هشیار من.»
چون لطف دیدم رای او، اُفتادم اندر پای او
گفتم : « نباشم در جهان، تا تو نباشی یار من.»
گفتا : مباش اندر جهان، تا روی من بینی، عیان
خواهی چنین، گُم شو چنان، در نفی خود دان کار من.»
گفتم : « منم در دام تو؛ چون گُم شوم بی جام تو؟
بفروش یک جامم به جان، وانگه ببین بازار من»
« مولانا»
|
behnam5555 |
02-04-2011 08:21 PM |
چهار فصل زندگي!!
گذران زندگي مثل تغيير فصول است. شما نمي توانيد فصل ها را تغيير دهيد ولي مطمئنا" مي توانيد خودتان را تغيير دهيد.
آيا مي دانيد ماه بعد يا سال بعد چه اتفاقي برايتان خواهد افتاد؟ مسلما" نه، ولي هر چه پيش آيد قاعدتا" طبق اصول و الگو هاي رفتاري قابل پيش بيني ، عکس العمل نشان خواهيد داد.
از وقتي چشم به اين جهان مي گشاييد مدام دستورالعمل هايي از والدين ، کلاس درس، محيط کار و ... دريافت مي کنيد و تجربه اندوزي مي کنيد. ممکن است اهداف بلند پروازانه اي داشته باشيد و آرزوهاي متعددي در سر بپرورانيد. ولي به هر حال ماداميکه چرخ زندگي مي گردد فراز و نشيب هاي متعدد و احساسات مختلفي را تجربه خواهيد کرد. بايد ياد بگيريد و بتوانيد مهار چرخه ي زندگي خود را در دست بگيريد بدون آنکه نياز باشد خودتان هم با آن بچرخيد ؛ و در مواقع تغيير روال عادي زندگي، بايد بتوانيد آگاهانه و با اقتدار خود را آماده ي پذيرش منطقي سازيد.
به همين دليل است که من به قدرت و ارزش رفتار انسانها اعتقاد دارم. هرچقدر بيشتر در مورد انسانها تحقيق مي کنم، و رفتار ها و سرنوشت هايشان را بررسي مي کنم بيشتر باور مي کنم که اين سرنوشت طبيعي ما است که پيش ميرود. موفقيت، شادکامي و کامروايي در همه ي فصول زندگي ما وجود دارند.
اين شما هستيد که متناسب با نگرش کلي خود به زندگي، تصميم مي گيريد که بخوانيد يا نخوانيد، تلاش کنيد يا تسليم شويد، در ناکامي ها خودتان را سرزنش کنيد يا ديگران را مقصر بدانيد، صادق باشيد يا دروغ بگوييد ، اقدام کنيد يا طفره برويد، پيش رويد يا کنار بکشيد و ...پيروز شويد يا ببازيد. خداوند نعمت بزرگ "اختيار" را بر ما ارزاني داشته تا خودمان پيشرفت و کاميابي - يا شکست و نابودي را انتخاب کنيم.
هدف از خلقت شما روي زمين تعالي خودتان و تلاش در جهت ارتقاء محيط پيرامون و موقعيتتان بوده است. خداوند چقدر زيبا انتهاي کار اين دو خلقت عظيم خود که همانا انسان و زمين است را باز گذاشته است! سر بگردانيد و ببينيد که چه بسيارند رودخانه ها و رودهاي بدون پل، نقاشي هاي کشيده نشده، آوازهاي خوانده نشده، کتابهاي نوشته نشده و فضاها و رموز کشف نشده. براي انجام آنچه که هنوز انجام نشده، خداوند شما را آفريد و قدرت انجام آن را نيز به شما عنايت کرد ولي در عين حال انتخاب با شماست . رفتار پيرو انتخاب و نتيجه پيرو انتخاب، بوجود خواهند آمد. هرآنچه که هستيد و هرآنچه که مي توانستيد باشيد، همه به شما بستگي دارد. ماداميکه زنده هستيد و زندگي مي کنيد فرصت تلاش داريد و در دوران مختلف و فصول متفاوت زندگي، عملکرد يعني همه چيز!
گذران زندگي مثل تغيير فصول است. شما نمي توانيد فصل ها را تغيير دهيد ولي مطمئنا" مي توانيد خودتان را تغيير دهيد.
زمستان
اولين درس زندگي اين است که ياد بگيريم چگونه زمستان ها را پشت سر گذاريم. زمستانهاي مکرر مي آيند و مي روند گاه بلند و گاه کوتاه، گاه سخت و گاه آسان. آنچه که هميشه تکرار مي شود اين است که هميشه در پس پاييز، زمستان مي آيد. در زندگي زمستانهاي مختلفي وجود دارد : زمستان اقتصادي، زمستان اجتماعي، زمستان عواطف و زمستان جسمي _ وقتي چيزي را درک نمي کنيد، زمستان است؛ وقتي اتفاقات ناخوشايند در پي هم مي آيند، زمستان است؛ وقتي بيماريد و نااميد، زمستان است. وجود زمستان انکار ناپذير است، پس بايد ياد بگيريم چگونه از آن عبور کنيم.
سختي ها هميشه بعد از فرصت ها مي آيند و رکود پس از رونق مطرح مي شود. با زمستان چه مي شود کرد؟ مي توان قوي تر، عاقل تر و بهتر بود. زمستان نمي تواند تغيير يابد، ولي شما مي توانيد.
قبل از درک اين حقيقت، هميشه در زمستان مي گفتم اي کاش تابستان بود. وقتي سختي مي کشيدم عادت داشتم بگويم، اي کاش راحت بود. ولي اکنون آرزو نميکنم که کاش زمستان کوتاهتر يا سبک تر بود بلکه آرزو مي کنم که کاش عاقل تر و بهتر بودم. نمي گويم کاش مشکلاتم کمتر بود، مي گويم کاش قوي تر بودم. نمي گويم کاش سختي نمي کشيدم، مي گويم کاش آگاه تر بودم.
"زندگي مثل تغيير فصول است. شما نمي توانيد فصل ها را عوض کنيد ولي مي توانيد خودتان را عوض کنيد"
بهار
خوشبختانه پس از زمستان ، فصل فعاليت و فصل فرصت ها از راه مي رسد. بله فصل بهار...بهار فصل شکوفايي مزرعه ي بارور زندگي است. بذرهاي آگاهي و تعهد کاشته مي شوند و با تلاش و پشتکار به بار مي نشينند.
از راه رسيدن بهار به تنهايي نشانه ي آن نيست که پاييز بعد از آن را به راحتي پشت سر خواهيم گذاشت. بايد از بهار استفاده کنيم. هر يک از شکوفه هاي بهاري مي توانند شکوفا شده و مي توانند تا پاييز از بين بروند. از فرصتي که بهار براي شما فراهم مي کند بهره ببريد. به قول و تعهد بهار ايمان داشته باشيد : هرچه بکاريد، همان را درو خواهيد کرد. ثمره ي ايمان، قانوني است لغو ناشدني : پاداش هر يک کار نيک، دريافت صدها نيکي است ؛ به ازاي دستي که براي ياري کسي دراز مي کنيد، صدها بار دست شما گرفته خواهد شد ؛ به خاطر هر کاري که براي رضاي خداوند انجام مي دهيد، صدها بار پاداش مي گيريد ؛ و به ازاي هر عشقي که ابراز مي کنيد، يک زندگي عشق به شما باز مي گردد.
به خاطر داشته باشيد که بهار زندگي ماهيتا" کوتاه است. ممکن است مسحور زيبايي هاي آن شده، در چشم به هم زدني رفتنش را حسرت بار نظاره کنيد. پس تامل کنيد و عطر دل انگيز گلهاي بهاري را با دل و جان استشمام کرده و قبل از دير شدن کاري بکنيد. مبادا چشم باز کنيد و ببينيد بهار رفته و بذر هاي شما در کيسه اي در دستانتان مانده. عاقلانه و با درايت بذرهايتان را بطور منظم و با برنامه ريزي بکاريد. از صخره ها، علف هاي هرز و موانع ديگر نترسيد. اگر هوشيارانه عمل کنيد هيچ يک از اين موانع بذرهاي شما را از بين نخواهد برد. پس حرکت را انتخاب کنيد....جاي کاهلي نيست. جذابيت هاي ظاهري را رها کنيد و حقيقت را دريابيد ؛ لبخند را بر لب بنشانيد و اخم را فراموش کنيد ؛ به عشق چنگ بزنيد و دشمني ها را دور بريزيد. وقتي بهار دل انگيز به زندگي شما لبخند زد، کارتان را شروع کنيد و از فرصت هايتان استفاده کنيد.
بهار به ما نشان مي دهد که زندگي يک فرصت زيبا است براي کاشت و برداشت. کافي است ياد بگيريم چگونه بار ديگر از صفر شروع کنيم. گويي دوباره زاده شده ايم....اجازه بدهيم جذابيت ها و شگفتي ها ما را به سوي خود بخوانند و انگيزه ي جستجوي معجزات پنهان در پديده ها را در ما ايجاد کنند. بدون فوت وقت در بهار زندگي خود غرق شويد و از فرصت هاي آن بهره گيريد. بهار در زندگي هر يک از ما فقط چند بار رخ خواهد نمود. زندگي کوتاه است، حتي اگر طولاني ترين عمر طبيعي را تجربه کنيم. هر طور که زندگي مي کنيد، از آن لذت ببريد. نباشد که فقط نظاره گر گذشت فصول از پي هم باشيد.
تابستان
در اين فصل از زندگي ، يادبگيريد چگونه مي توان شکوفا شد و چگونه بايد از بذرهاي کاشته شده محافظت کرد. به محض آنکه بذر ها را بکاريد، حشرات موذي و علف هاي هرز مزاحم، آنها را تهديد مي کنند. آنها بذرها را ازبين خواهند برد مگر آنکه....شما از آنها محافظت کنيد. اين يک حقيقت است که هر چيز ارزشمندي نياز به محافظت دارد. نپرسيد چرا . فقط قبول کنيد که حقيقت همين است. با توجه به واقعيات، آغازي زيبا و با ارزش داشته باشيد. هر باغي، روزي مورد حمله قرار خواهد گرفت. از ارزش هاي اجتماعي، ارزش هاي سياسي، ارزش هاي تجاري و دوستي هاي ارزشمند بايد محافظت کرد. هر باغي بايد سراسر تابستان مورد مراقبت باشد، در غير اينصورت به همه ي ثمرات ارزشمند آن دست نخواهيد يافت. بديهي است کساني که به بذر ها و نهالهاي خود توجه مي کنند و از آنها محافظت بعمل مي آورند از شر آفات و حشرات موذي و ساير موانع در امان خواهند بود.
پاييز
پاييز فصل برداشت محصول و استفاده از ثمره ي زحمات کشيده شده در فصل بهار است.در پاييز بر داشت محصول را ياد خواهيد گرفت به شرط آنکه اگر کار خود را درست انجام داده بوديد مغرور نشويد، و اگر مشکلي در کارتان بود اعتراض نکنيد. هيچ چيز لذت بخش تر از آن نيست که خوشه ي ثمرات کار خود را دانه دانه برچينيد و هيچ چيز عذاب آور تر از آن نيست که در فصل برداشت مزرعه ي خود را خشک و بي ثمر بيابيد. در مورد هرچيزي اين امر صادق است که هر چيز به اين دنيا بدهي ، همان را از آن پس خواهي گرفت. اين قانون طبيعت است. با اين وجود بهتر است به نتيجه فکر نکنيد و هر آنچه در توان داريد بکار گيريد و با احساس مسئوليت از بذرهاي خود مراقبت کنيد. پذيرش مسئوليت در زندگي، کمال بلوغ انسانهاست.
زندگي، خود مدام در حال باز يافت و باز سازي است و بخشي از وظايف شما اين است که ياد بگيريد با تغيير فصول خود را تغيير دهيد و ميان تضادها، توازن برقرار کنيد:
روز/شب، خوبي/بدي ، زندگي/مرگ ، آب/خشکي ، تابستان/زمستان ، رونق/رکود و شادي/غم. شما با تضادها و تحولات مختلفي روبرو خواهيد شد...اما به ياد داشته باشيد که هرسال زمستان، بهار،تابستان و پاييزي ديگر خواهيد داشت.
موفقيتهاي هر فصل
اکثر موفقيتهاي شما به نوع رفتار و قابليت شما در کاشت بذرها در فرصتهاي بهار، وجين و شخم زدن در تابستان، برداشت محصول در فصل پاييز و قوي تر، بهتر و آگاه تر شدن در زمستان بستگي دارد. آنچه که براي شما اتفاق مي افتد، آينده ي شما را نمي سازدنحوه ي پاسخ گويي و عکس العمل شما به آنچه که اتفاق افتاده است سازنده ي آينده ي شماست.
|
behnam5555 |
02-04-2011 08:29 PM |
پرخوری نشانهٔ چیست؟
وقتی خسته اید، میخوابید. وقتی خوشحالید، میخندید. وقتی گرسنه اید، میخورید. وقتی گرسنه نیستید، میخورید. و وقتی بیدارید، باز هم میخورید.
ما اغلب از روی عادت چیز میخوریم، نه از روی گرسنگی. بسیاری وقت تماشای تلویزیون بی اختیار کلی چیزهای مختلف میخورند. و در سالن سینما صدای خوردن تنقلات لحظه ای قطع نمیشود. گاهی این عادت به وسواس تبدیل میشود.
کسانی که دچار پرخوری یا جوع هستند احساس کنترل خوردن را از دست میدهند ودر یک وعده هزاران کالری میخورند. این مشکل اغلب در افرادی دیده میشود که بعد از شکست در یک رژیم غذائی اعتماد به نفس خود را از دست دادهاند. بعد ازمدتی، خوردن به صورت یک عادت در میآید که ترک آن مشکل است.
کسانی که سعی میکنند سیگار کشیدن را ترک کنند، اغلب دچار پرخوری میشوند. اینها عادت کرده اند که با دست و دهانشان کاری بکنند؛ بنابراین خیلی میخورند. یا با ریزه خواری سعی در مقابله با اثرات ترک نیکوتین دارند.
همچنین ریزه خواری علت پرخوری افراد دچار افسردگی است.
گاهی نه مشغله ذهنی، بلکه خود مغز عامل پرخوری است. کسانی که ماده شیمیائی سروتونین مغز آنها کم است اغلب کربوهیدرات زیاد میخورند. در موارد نادر،وجود تومور یا آسیب دیدن بخش هیپوتالاموس مغز احساس سیری را از بین میبرد.
بیماری غدد هم میتواند باعث پرخوری شود. مثلاً پرکاری تیروئید با افزایش سوخت و ساز بدن گرسنگی را بیشتر میکند. و بیماری درمان نشده قند – که گرفتاری غده لوزالمعده است – سوخت بدن را تحلیل برده و بدن با بالا بردن اشتها سعی در جبران آن دارد.
برخی داروها اشتها را تحریک میکنند که به پرخوری میانجامد. مثلاً کورتیزون،که برای رفع التهاب مصرف میشود، در بالا بردن اشتها شهرت دارد. همچنین استروئیدها، آنتی بیوتیکها، ضد افسردگیها، و مسکن ها هم میتوانند پرخوری به بار بیاورند.
- درمانپرخوری
وضع کسی که عادت به ریزه خواری دارد با کسی که در یک وعده هزاران کالری غذا میخورد و بعد بالا میآوردتفاوت دارد. اگر فکر میکنید پرخوری شما ناشی از عادت است نه گرسنگی،توصیه های زیر را به کار ببندید. اما اگر ناشی از یک اختلال جسمانی است، یابا وجود پرخوری وزن اضافه نمیکنید، حتماً نزد پزشک بروید، چون ممکن استدچار یک بیماری غده داخلی شده باشید.
غذای حجیم بخورید. خوردن غذاهای پرفیبر اشتها را زودتر ارضا میکند. با خوردن غلات سبوس نگرفته، میوه ها، وسبزیجات خود را سیر کنید.
ورزش کنید. ورزش منظم یکی ازبهترین سرکوب کننده های اشتهاست. ورزش متناوب این اثر را ندارد، بنابراین ازورزش هفتگی این انتظار را نداشته باشید. ورزش منظم یعنی پنج تا هفت بار درهفته.
جای خوردن معلوم کنید. اگر عادتبه خوردن در هنگام تماشای تلویزیون دارید، باید ارتباط بین خوردن وتلویزیون را قطع کنید. جای خاصی را برای خوردن معین کنید و فقط وقت خوردن غذا در آنجا بنشینید. وقتی غذایتان را خوردید، بلند شوید. در جای دیگری هم چیزی نخورید. به این ترتیب اشتهای خوردن را به مکان خاصی عادت میدهید.
قرص ضد اشتها بخورید. قرصهای ضداشتها اثر کمی در کنترل پرخوری دارند. اگر هم انرژی داشته باشند، بعد ازمدتی از بین میرود و شما مجبور به خوردن بیشتر و بیشتر آن میشوید؛ وبه تدریج دچار گرفتاریهای فشار خون و بی نظمی قلب میشوید.
|
اکنون ساعت 03:44 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)