خدایا شاهد تنهاییم باش
بین غم ها تنها ناجی ام باش پر پرواز من دیریست بسته تو بگشا و در آزادیم باش اسیر موج های تند خشمم تو آرام دل دریاییم باش دل خسته خریداری نداره تو خواهان صفای ذاتی ام باش در این آشفته بازار محبت تو تنها شاهد ارزانیم باش |
دیشب خیلی ترسیده بودم ! کابوس وحشتناکی بود .........
"اگه بابا بود ... " خداجونی وختی با این جمله از خواب پریدم خیلی دلتنگ شدم ... خیلی خیلییییییییی زیاد ! خدای خوب و مهربونم اگه بابا نیس ... تو باش ! وختی با اون پریشیدگی و وحشت از خواب پریدم قرآنی که همیشه توو گردنم میندازمو چسبوندم به قلبمو گفتم : "الا بذکرالله تطمئن القلوب" می ترسم ... از خواب میترسم .... ولی تو .. تو آرومم کن دوس جون مهربونم که تنها با یاد تو دل ها آرامش میگیره ! . . دوستت دارم و چقد بی تو .... |
دلم تنگه کوچه های باریک خدا است، دلم تنگ صدای پروردگار است دلم تنگه نور کمی است که از روزنه باریک دیوار گِلی خانه همسایمان در سایه زمستان سرد بر صورتم می تابید و گرمای وجود نا امید ولی امیدوارم می شود. دلم تنگ صدای آهسته پاهائی هست که نمی خواهند کسی صدایشان را بشنود. دلم تنگه سکوت شبهائی است که تمام اشکهایم را با او قسمت می کردم دلم تنگه کاشیهای پشت باممان است که اشکهای خود را در تاریکی برای او می فرستادم تا همچون نشانه ای نورانی برای روز توبه نگه دارد و یادآور روزهای دلتنگی باشد ولی افسوس که غبار گناهانم روی آنها را پوشانده است. دلم تنگه سادگی و پاکی بچه گانه ام است، دلم تنگ خنده ها و قهقه های بلند و بدون خیال است، دلم تنگه لحظه هائی است که بیشترین رنج زندگیم را بچه بودنم تشکیل می داد. دلم تنگ لحظه های زیبای تنهائی است لحظه هائی که مملو از سکوت بود، لحظه هائی که برای بوجود آوردنش تنها یک دل شکسته لازم بود، لحظه هائی که فقط ایمان بنیان ستونش بود. لحظه هائی که در آن بارها و بارها توبه کردم ولی باز توبه شکستم. لحظه هائی که فقط پدر، مولایم بود و دستانم فقط بر روی لباس وصله خورده و رشته رشته شده اش سور می خورد و با تمام ضخامت لباس، لطیف ترین حریر عمرم بود. دلم تتگه کمر خمیده ای است که درشب تنها روزی یتیمان و گدایان را می کشید و اینگونه تا صبح عبادت می کرد. دلم تنگه لحظه هائی است که خود و روح را به مسلخ تاریخ می بردم و او را از گذشته، در حال احساس می کردم. دلم تنگه زمان نوجوانی است، زمانی که بوی بهشت و صدای درون آن را احساس می کردم. دلم تنگه های سخنان او است که همچون آبی گوارا بر گلوی تشنه ای ، عطش جدائی را از بین می برد. دلم تنگ محراب و دعای سحر است که اکنون دیگ صدای بلند ا... اکبر هم دیگ نمی تواند گوش ناشنوایم را برای عبادت بیدار کند و من همچنان در خوابم . دلم تنگه فریادهای باز و آزادی است که از تمام وجود سر می دادم و گریه را همیشه و همیشه همراه او بدرقه در رحمت خداوند می کردم . دلم تنگه لحظه ای است که در پشت درب خدا می نشستم و با گریه خدا را صدا می کردم تا درب را باز کند اما نمی داستم که خدا هم بعضی وقتها خانه نیست و باید صبر کرد. دلم تنگ لحظه ای است که دربها باز میشد و باید بیشتر گریه می کردم و میگفتم که چرا ای خدا، چرا اینقدر دیر و او میگفت من درب را باز گذاشته ام و تو خود درب را بسته بودی و بازهم تو خود بودی که درب را باز کردی ، دلم تنگ درب زدن است. دلم تنگ بادهای تند و سرور بخش ساحل است که من را راحت تر و آسان تر به او می رسانید و با او زودتر راه توبه را سفر می کردم و در همان ساحل خدا سرم را به شانه های سرد و گرم ساحل درون ساحل دریا می زدم و آن لحظه حالی بر ممن میرفت که چه بگویم! دلم تنگ غروب خورشید است که شاهد حرفهای من بوده است واین خورشید برای دل معناهائی دارد و برای من معنای توبه های علی است و یاد مظلوم بودنش، یاد آنکه علی در لحظه هائی که می بخشید به چه فکر می کرد و ای خورشید ! چگونه بر شکوه علی قبطه نخورده ای و معنای شجاعت انسان ، قدرت انسان، افتخار انسان، شروعی محکمتر و آینده ای روشن و نوید شبی زیبا و سحری که در فردا می رسد . دلم تنگ آغاز عشق است . دلم تنگ اولین احتیاج دردآور است که با تمام اخلاص خداوند را در بیابانهای سوت و تنهائی ، در جمع شلوغ انسانها فریاد می زدم وندای حق را در نتیجه عمل می شندیم و برای من هیچ گناهی نداشت مگر داشتن قلبی محتاج ولی عاشق. دلم تنگ صدای خاکی است که در زیرپاهایم است که از زجرهای زمان چگونه سست بر روی آنها قدم بر می داشتم ولی امید به او و مولا باعث استوار تر شدن گامهایم می شد. و من دلم تنگ رحمت است، دلم تنگ لحظه ای فقط لحظها ای توبه و نیایش با خلوص پاک است. |
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم
تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم تو را وفادار دیدم و بی وفایی نمودم ولی هر کجا که رفتم سرشکسته بازگشتم تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم اما... تو مرا چه دیدی که همچنان بخشنده و توبه پذیر و مشتاق بنده ات ماندی؟؟؟ |
http://up.patoghu.com/images/df8l4xdioqo7at3zvci.jpg
خدایا میخوایم ماه رمضون بیایم خونت خستگیه یه ساله رو از تنمون بیرون کنیم |
خــــدایا ! دلم برایت ، تنگ شده است ... دست هایت را به من می دهـــی ؟؟؟
|
دلـــم ، يک کوچه می خواهد
بی بن بست و يک خــدا که با هم کمی راه بـــرويم ... هميـــن ! http://www.qalamro.com/images/smilies/%28200%29.gif |
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای آهسته می تراود از این غم ترانه ای باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست دارم هوای گریه خدایا بهانه ای! http://www.friendfa.com/i/attachment...4035_large.jpg |
حلالم کنـ !
http://www.pic.iran-forum.ir/images/...wqsy91xx8m.jpg
امشبـ , دعایم لهجه ی بارانـ گرفته بود زیر سقفـ آسمانی که علی را می گریستـ ... + إدعونی أستجبـ لكم + بابایی ... این شبـ ها , چقدر "نبودنتـ رو" به رخم می کشند ! + امشبـ چه عاشقونه دستامو برای آمرزش اتـ زیر بارونـ گرفته بودم ...... (غزل , شبـ احیاء) -------------------------------------------------------------------------- پریشب بارون شدیدی گرفته بود . اینقد دلم گرفته بود که رفتم زیر بارون و دستامو گرفتم رو به آسمون با هر قطره بارونی که می خورد توو صورتم , هق هقم شدید و شدید تر می شد گاهی هرچقدم که گریه می کنی خالی نمیشی ... دلم قد تموم نقطه های عالم گرفته ....._:2:. . . منو ببخش تویی که اینو می خونی .. خدا وقتی می بخشتم که تو , بخاطر بدی هام ببخشی منو .... |
خدایا
هر چند بخاطر گناهام جرأت نمی کنم بگم دوست دارم اما به جرأت می تونم بگم دوسم داری! |
اکنون ساعت 08:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)