تا کی می صبوح و شرک خواب بامداد
هشیارگر دهان که گذشت اختیار عمر |
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست |
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست |
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است |
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف مانیست که از دیده چها رفت |
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش |
شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند |
درین حیرت فلکها نیز دیریست
که میگردند سرگردان دریغا |
اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم |
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند |
اکنون ساعت 04:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)