ماه رویا روی خوب از من متاب
بی خطا کشتن چه میبینی صواب |
منم که گوشه ميخانه خانقاه من است
دعاي پير مغان ورد صبحگاه من است |
هوشیاری و شب و روز بمیخانه
همدم درد کشان همسر مستانی |
من حاصل عمر خود ندارم جز غم
در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم یک همدم باوفا ندیدم جز درد یک مونس نامزد ندارم جز غم |
دلم احساس غم دارد در این انبوه ویرانی
کمی تا قسمتی ابری و شاید باز بارانی |
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت روزی که نیامدهست و روزی که گذشت |
این مدت عمر ما چو گل ده روز است
خندان لب و تازهروی میباید بود |
گر چو شمعش پیش میرم بر غمم خندان شود
ور برنجم خاطر نازک برنجاند ز من |
نی قصهٔ آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت غم در دل تنگ من از آن است که نیست یک دوست که با او غم دل بتوان گفت |
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد |
اکنون ساعت 03:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)