سر مست |
بازیچه.. |
|
تنها تو را می شناسم... |
بادبادک |
|
این که ما تا سپیده سخن از گل های بنفشه بگوییم |
|
|
ای دل شکایتها مکن تا نشنود دلدار من
دارم این اهنگ زیبارو گوش میدم شما هم بشنوید با صدای زیبای علیرضا قربانی :53:{پپوله}:53: http://www.youtube.com/watch?v=YqPTtQXc5AE ای دل شکایتها مکن تا نشنود دلدار من ای دل نمیترسی مگر از یار بیزنهار من ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من نشنیدهای شب تا سحر آن نالههای زار من یادت نمیآید که او می کرد روزی گفت گو می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من اندازه خود را بدان نامی مبر زین گلستان این بس نباشد خود تو را کگه شوی از خار من گفتم امانم ده به جان خواهم که باشی این زمان تو سرده و من سرگران ای ساقی خمار من خندید و می گفت ای پسر آری ولیک از حد مبر وانگه چنین می کرد سر کای مست و ای هشیار من چون لطف دیدم رای او افتادم اندر پای او گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من گفتا مباش اندر جهان تا روی من بینی عیان خواهی چنین گم شو چنان در نفی خود دان کار من گفتم منم در دام تو چون گم شوم بیجام تو بفروش یک جامم به جان وانگه ببین بازار من خواننده: علیرضا قربانی آهنگ: طهمورث پورناظری شعر: مولانا :53:{پپوله}:53: |
|
چوپان راستگو |
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن ترک من خراب شب گرد مبتلا کن ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده بر آب دیده ما صد جای آسیا کن خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد ای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن دردی است غیر مردن آن را دوا نباشد پس من چگونه گویم کاین درد را دوا کن در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن گر اژدهاست بر ره عشقی است چون زمرد از برق این زمرد هی دفع اژدها کن بس کن که بیخودم من ور تو هنرفزایی تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن |
|
عاشقی را دریاب
عاشقی را دریاب |
در جستجوی انصاف |
پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی؟ گفت: فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام گفت : از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی ؟ گفت : چون دارای شور و شوق فوق العاده ام گفت : اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک ؟ گفت : اهل شهر آباد و خوش آباده ام گفت : خیلی شاد هستی ، باده لابد خورده ای گفت : هم از باده خور بیزار ، هم از باده ام گفت : از جام وصال نازنینی سرخوشی ؟ گفت : از شهوت پرستی هم دگر افتاده ام گفت : پس شاید قماری کرده ، پولی برده ای گفت :من در راه برد و باخت پا ننهاده ام گفت : پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای ؟ گفت : دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام گفت : آخر هیچ سرگرمی نداری روز و شب ؟ گفت : سرگرم نمازو سجده و سجاده ام گفت : لابد ثروتی داری و دلشادی به پول ؟ گفت : من مستضعف و مسکین مادر زاده ام گفت : آیا راستی آهی نداری در بساط ؟ گفت : خود پیداست این از وصله ی لباده ام گفت : گویا کارمند ساد ه ای یا کارگر ؟ گفت : بیکارم ولی از بهر کار آماده ام گفت : بیکاری و بی پولی ؟ پس این شادی ز چیست ؟! گفت : یک زن داشتم ، اینک طلاقش داده ام |
دانه میدهم گنجشکهای صبحگاهی را |
|
|
|
ای فال گیر کوچک خوش لهجه ! |
|
خنده های ما |
|
|
|
|
خيال كن ، روزگارم روبه راهه خيال كن ، رفتی اما دل نمرده خيال كن ، مهربون بودی و قلبم كنار تو، زتو زخمی نخورده خيال كن ، هيچی بين ما نبوده خيال كن ، داری خيلی ساده ميری خيال كن ، بی خيال بی خيالم و شايد یک کم آرامش بگيری گذشتی از من و ساكت نشستم گذشتی از من و ديدی كه خستم تو يادت رفته است توی چه حالی كنارت بودم و قلبم به دستم خيال كن كه سرم گرم است عزيزم خيال كن بی تو هيچ دردی ندارم خيال كن که زمستان است ولی من در این شبها شب سردی ندارم خيال كن قلب من بشكستنی نيست خيال كن حقم است تنها بمانم خيال كن ، از محبت بو نبردم خیال کن مثل تو با دیگرانم |
|
|
|
گفتی که می بوسم تو را، گفتم تمنا می کنم |
یک قدم تقدیم به دختران سوخته در آتش پیرانشهریک دعا مانده به باریدن ابر |
|
جایش چقدر خالی است در شعر عاشقانه |
ای کاش |
صدام کن |
دیوانه ای ... |
اکنون ساعت 09:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)