هر که تازد سوی کعبه بی دلیل
همچو این سرگشتگان گردد ذلیل |
باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران
کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است |
باغبان قد ترا دید و همی گفت به خود
سرو دیگر چه نشانیم گر این این برخیزد |
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست |
گفتم آهی کنم از دست غمت
ندهد هیچ امانم غم تو |
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست |
نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو
برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت |
کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت |
چون نقش غم ز دور ببینی شراب خواه
تشخیص کردهایم و مداوا مقرر است |
نقش نامت کرده دل، محراب تسبيح وجود تا سحر، تسبيح گويان، روی در محراب داشت ديدهام میجست، گفتندم نبينی روی دوست |
اکنون ساعت 10:18 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)