آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش // ر |
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد خ |
خدارا رحمي اي منعم كه درويش سر كويت
دري ديگر نمي داند رهي ديگر نمي گيرد // ل |
لیلی ز سر ترنج بازی
کردی ز زنخ ترنج سازی زان تازه ترنج نو رسیده نظاره ترنج کف بریده ق |
قتل این خسـته به شمشیر تو تقدیر نبود
ورنه هیچ از دل بیرحم تو تقصیر نبود // ج |
جان در تن مشتاقان از شوق برقص آید
چون باد بجنباند شاخی ز گلستانش ز |
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد // ت |
تو آن عهدی كه با من بسته بودی مگر بهر شكستن بسته بودی به خاطر هيچ داری كز سر مهر مرا چون جامه بر تن بسته بودی گريبانم ز كف ميدادی آنگاه كه دامانم بدامن بسته بودی طالب آملی ی |
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار پای آن سرو روان اشک روانی داشتم // ص |
صفا آمد صفا آمد که سنگ و ریگ روشن شد
شفا آمد شفا آمد شفای هر نزار آمد حبیب آمد حبیب آمد به دلداری مشتاقان طبیب آمد طبیب آمد طبیب هوشیار آمد ه |
اکنون ساعت 10:42 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)