کی دهد دست این غرض یارب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پریشان شما |
اگر تو زخم زنی به که دیگری مرهم
و گر تو زهر دهی به که دیگری تریاک |
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست |
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک
به در صومعه با بربط و پیمانه روم |
مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت
به تماشای تو آشوب قیامت برخاست |
تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز
بنیاد بر کرشمه جادو نهادهایم |
ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید
هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند |
در میخانهام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم |
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست |
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت ازرده ي گزند مباد |
اکنون ساعت 03:50 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)