دوست داشتن از عشق برتر است
دوست داشتن از عشق برتر است . عشق يک جوشش کور است و پيوندی از سر نابينائی .اما دوست داشتن پيوندی خودآگاه و از روی بصيرت روشن وزلال.
عشق از غريزه آب ميخورد و هر چه از غريزه سرزند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع ميکند وتا هر جا يک روح ارتفاع دارد ٬دوست داشتن نيز همگام با آن اوج می يابد .
عشق با دوری و نزديکی در نوسان است .اگر دوری به طول انجامد ضعيف ميشود.اگر تماس دوام يابد به ابتذال ميکشد . و تنها با بيم واميد و تزلزل و اضطراب و"ديدار و پرهيز" زنده و نيرومند ميماند.اما دوست داشتن با اين حالات ناآشناست. دنيايش دنيای ديگری است .
عشق يک فريب بزرگ و قوی است و دوست داشتن يک صداقت راستين و صميمی٬ بی انتها ومطلق .
عشق در دريا غرق شدن است و دوست داشتن در دريا شنا کردن .
در عشق رقيب منفور است و در دوست داشتن است که ...هواداران کويش را چو جان خويشتن دارند ...که حسد شاخصه ی عشق است چه ٬ عشق معشوق را طعمه ی خويش ميبيند و همواره در اضطراب است که ديگری از چنگش نربايد و اگر ربود ٬ با هر دو دشمنی ميورزد و معشوق نيز منفور ميگردد و دوست داشتن ايمان است و ايمان يک روح مطلق است ٬ يک ابديت بی مرز است ٬ از جنس اين عالم نيست .
.........................در پايان اين بخش شريعتی طبق عادت و طبق گفته ی خودش سرنوشت ديگران برايش مهم ميشود ٬ نه نظرشان ٬ برای همسرش و به نظر من برای همگان اين قطعه را مينويسد
استاد شهید دکتر علی شریعتی