![]() |
رندا.رندااز میان ازدحام بازار میگذشت الاغی رادرکنارراه دیدکه پشتش زیربار هیزم خمیده ایستاد ازاو پرسید تو خر هستی الاغ بالحن خشمالودی گفت بله من خرم چه کسی به دروغ به تو گفته که اهو یا بلبلم
|
و خداوند زن ها را آفرید تا مردها به مرگ طبیعی نمیرند.
سوره سکته آیه دق:21: |
مشترک گرامی به علت حلول ماه مبارک رمضان از خوردن جيگر شما تا هنگام افطار معذوریم. لطفا" بعد از افطار در دسترس باشید ... |
Sms سركاري و جالب!!!
"آدم" به 6 دليل شانس آورد :
چون "حوا" نميتونست اينارو بهش بگه : 1- من آدمت كردم 2- برو از شوهراي مردم ياد بگير 3- ديشب كجا بودي؟ 4- چرا پولاتو ميدي مادرت؟ 5- چرا به اون زنه نگاه كردي؟ 6- مي دوني من چند تا خواستگار داشتم؟ |
يه روزميبينن عزرائيل ماکسيما خريده ، ميگن
عزرائيل وضعت خوب شده؟ ميگه : حقوق اضافه کاریهاي زلزله بم رو جمع کردم |
برای اینکه زیباترین عروس سال شوید ....
اعتماد به نفست منو کشته ! فکر میکنی شوهر گیرت میاد ، عروس میشی !!؟؟ فريما! نظرت در مورد اين يكي چيه؟ جاي اميدي هست؟؟؟؟؟{شیت شدن} |
زبان اجوج مجوج بلدی ؟! ” یراکرس متشون یسراف نزن روز یرایم راشف تدوخ هب یراد یلیخ منکیم ساسحا ” لطفا از آخر بخون! |
عاقبت جوبزی
عاقبت جوبزی جان به لب افتاده یکی جوب زی سر به زبان شد که : بسی خوب زی! بوسه به عریانی آتش مزن چاه چنین بهر امانت مکن از پی این پرسش مردم بمیر : کز چه سبب قامت تو گشته زیر ؟! سیخ برافروخته بر لب گذار دست ز آلات رذالت بدار جامه به هر تیغ فلاکت مکن راه زمینی به قیامت مزن گفته ام و باز... ؛ بسی خوب زی تیره بُوَد عاقبت جوبزی ایمان . ب |
بگذر از نی، من حكايت ميكنم ...
بگذر از نی، من حكايت ميكنم وز جدايی ها شكايت ميكنم ناله های نی ، از آن نی زن است ناله های من ، همه مال من است شرحه شرحه سينه ميخواهی اگر من خودم دارم ، مرو جای دگر اين منم كه رشته هايم پنبه شد جمعه هايم ناگهان يكشنبه شد چند ساعت ، ساعتم افتاد عقب پاك قاطی شد سحر با نيمه شب يك شبه انگار بگرفتم مرض صبح فردايش زبانم شد عوض آن سلام نازنينم شد «هلو» وآنچه گندم كاشتم ، روييد جو پای تا سر شد وجودم «فوت» و«هد» آب من«واتر» شد و نانم«برد» وای من! حتي پنيرم «چيز» شد است و هستم ، ناگهانی «ايز» شد من كه با آن لهجه و آن فارسی آنچنان خو كرده بودم سال سی من كه بودم آنهمه حاضر جواب من كه بودم نكته ها را فوت آب من كه با شيرين زبانيهای خويش کار خود در هر كجا بردم به پيش آخر عمری ، چو طفلي تازه سال از سخن افتاده بودم ، لال لال كم كمك ، گاهي «هلو» ، گاهي «پيليز» نطق كردم! خرده خرده ، ريز ريز در گرامر همچنان سردرگمم مثل شاگرد كلاس دومم گاه «گود مورنينگ» من جای سلام از سحر تا نيمه شب دارد دوام با در و همسايه هنگام سخن لرزه می افتد به سر تا پای من مي كنم با يك دو تن اهل محل گاهگاهي يك «هلو» رد و بدل گر هوا خوبست يا اين كه بد است گفتگو درباره اش صد در صد است جز هوا ، هر گفتگويی نابجاست اين جماعت ، حرفشان روی هواست بگذر از نی ، من حكايت مي كنم وز جدايی ها شكايت مي كنم نی كجا اين نكته ها آموخته نی كجا داند نيستان سوخته نی كجا از فتنه های شرق و غرب داغ بر دل دارد و تيشه به فرق بشنو از من ، بهترين راوی منم راست خواهی ، هم نی و هم نی زنم سوختند آنها نيستان مرا زير و رو كردند ايران مرا كاش ميماندم در آن محنت سرا تا بسوزانند در آتش مرا تا بسوزانندم و خاكسترم در هم آميزد به خاك كشورم ديدی آخر هر چه رشتم پنبه شد جمعه هايم ناگهان يكشنبه شد "هادی خرسندی" |
سلام عزيزم، شنيدم پنج شنبه آينده جشن نامزديته. تبريک ميگم. واقعا" خوشحال شدم.
"ستاد مبارزه با افسردگي دختران دم بخت" |
اکنون ساعت 03:35 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)