[IMG]http://*****************/37262/1268865954.jpg[/IMG] |
|
[IMG]http://*****************/37262/1268887111.jpg[/IMG] |
|
امشب از اون شباست که دل هوای با تو بودن کرده به هر کنج دیوار که خیره می شم، یاد تو درد دلم تازه کرده امشب از اون شباست که می خوام سر رو سینم بزاری برات اینقدر لالایی بگم تا چشمهای ناز تو، رو پَر خواب بزاری امشب می خوام لب رو لبات بذارم با هر بوسه از لبات یه دنیا عمر تازه بگیرم امشب می خوام تا دم صبح چشم به نگاهت بدوزم شاید که بشه از هر نگات یه نشون تازه از عشقت بگیرم امشب می خوام تا دم صبح سر رو سینت بذارم با شنیدن صدای قلبت مست و شیدا شم و تاریکی شبمو پشت سر بذارم |
|
|
|
برای روزها می نویسم...روزهایی سرشار از بودن و نبودنها. |
یه اتاق تاریک |
در کلبه تنهایی من چیزی جز انتظار نیست .
دیوار های کلبه ام دیگر واژه های انتظار را خوب نمی فهمند . پنجره کلبه ام به روح پاییزی عادت کرده است و می داند ، از اشکهایم می فهمد که انتظارم برای کیست . نیلوفر های کنار پنجره ام برای آمدنت دست دعا بلند کرده اند . کبوتر سفید بام کلبه ام می داند انتظار تو را می کشم . می رود تا شاید خبری را برایم بیاورد ولی هرگاه باز می گردد در چشمانش سنگینی غمی را حس می کنم ، چیزی نمی گوید و پر می کشد . می داند اگر بگوید خبری از مسافر تو نبود اشک هایم سرازیر می شوند . من به شقایق هایم آب نمی دهم آنها با اشکهایم پرورش یافتند . آسمان را خبر کردم که هرگاه پرتو های عشقت را به من تابیدی آفتابی شود ولی سالهاست که آسمان دهکده ام ابری است و می بارد . ای بهاز زندگیم ! بیا ، بیا تا پنجره ام از من خسته نشده ، بیا تا گلهایم با من قهر نکرده اند . بیا تا کبوترم حرفی برای گفتن داشته باشد ، بیا تا آسمانم آفتابی باشد ، بیا و به این انتظار پایان ده . |
تو را در خزاني غم انگيز ،
تو را در هوايي ابري و دلگير ، تو را در كوچه باغهاي سرد و خاموش ، تو را در كنار تك درختي خشك و عريان ، تو را در روزهاي ابري و باراني ، تو را در لحظات سخت تنهايي از دست داده ام . اما يادت هميشه در وجودم سبز است و خاطراتت هميشه با من |
اگر نيايي دلم برايت تنگ مي شود ،
آنقدر كه جز تو چيزي در آن جا نخواهد گرفت . اگر صدايم نكني بي صدا فرياد مي شوم و به جاي سكوت ، خود مي شكنم . اگر حرفهايم را باور نكني تمام وجودم ابري مي شود و چشمهايم تا ابد باراني خواهند ماند . اگـــــــــــــــر .... |
روزهاي بي تو بودن ، چه غريبانه از پي
هم ورق مي خورند ... از پشت پنجره ها ، انتظار نگاهي را مي كشم كه همه احساسم را نثار قطره هاي بلورين اشكش نمايم . برگرد و ديوار فاصله ها را بشكن . دستهاي پر غرورت را سايه بانم كن . تو پناه اين خسته دلي . رهايم نكن در اين تاريكي مطلق . |
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟ چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچ کس نبود ... همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم ...! با تویی که از کنارم گذشتی... و حتی یک بار هم نپرسیدی، چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!! |
از درد بی کسیت دارم یواش یواش زار میزنم |
نمیخواستم عکساتو پاره کنم |
|
|
چه کسی خواهد دید
مردنم را بی تو؟ بی تو مردم ،مردم گاه می اندیشم خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟ آن زمان که خبر مرگ مرا از کسی میشنوی،روی تورا کاشکی می دیدم. شانه بالا زدنت را ، بی قید و تکان دادن دستت که، مهم نیست زیاد و تکان دادن سر را که ، عجیب!عاقبت مرد؟ افسوس! کاشکی می دیدم! من به خود میگویم: "چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد؟!" |
می خواستم نام تو را بدانم و تنها نامی را که می خواستم ، ندانستم... |
جان و جهان! دوش کجا بوده اي نی غلطم، در دل ما بودهای دوش ز هجر تو جفا دیدهام ای که تو سلطان وفا بودهای آه که من دوش چه سان بودهام!؟ آه که تو دوش کرا بودهای!؟ رشک برم کاش قبا بودمی چونک در آغوش قبا بودهای زهره ندارم که بگویم ترا « بی من بیچاره چرا بودهای؟! » یار سبک روح! به وقت گریز تیزتر از باد صبا بودهای بیتو مرا رنج و بلا بند کرد باش که تو بنده بلا بودهای رنگ تو داری، که ز رنگ جهان پاکی، و همرنگ بقا بودهای آینهٔ رنگ تو عکس کسیست تو ز همه رنگ جدا بودهای مولانا |
داره بــــارون مـیـــاد بـــــــازم، درای آســمـــون بـــازه دوبــــاره نــم نـــم بـارون منـــــو یــــــاد تــــو میـنـدازه حــــالا کــــه تــــــو ازم دوری منــــم هـم بغض بارونم چـــه حســـی داره بــــاریدن، من این احساسو می دونم بــــرای ایــــن دل پـــر درد یه درمون از خدا می خوام .... خدای مــــن،نـــذار گــــریه واسه چشمام یــه عادت شه مـــی خـــوام بــــارون که بند اومد دعاهامم اجابت شه |
گفتی که به احترام دل باران باش باران شدم و به روی گل باریدم گفتی که ببوس روی نیلوفر را از عشق تو گونه های او بوسیدم گفتی که ستاره شو دلی روشن کن من همچو گل ستاره ها تابیدم گفتی که برای باغ دل پیچک با ش بر یاسمن نگاه تو پیچیدم گفتی که برای لحظه ای دریا شو دریا شدم و ترا به ساحل دیدم گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش مجنون شدم و ز دوریت نالیدم گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز گل دادم و با ترنمت روییدم گفتی که بیا و از وفایت بگذر از لهجه بی وفاییت رنجیدم گفتم که بهانه ات برایم کافیست معنای لطیف عشق را فهمیدم ........ |
محتاج سکوت ستاره!
محتاج لطافت صبح! محتاج صبر خدا! من محتاج ترانه های بی قفس ِ پر از کبوترم! من محتاج واژه های ساده و بی تکلفم واژه هائی که بشود با آب غسلشان داد! من محتاج نگاهی از جنس آب و لبخندی از جنس صداقتم! من محتاج عطر یک احساس باران زده ی نمناکم! من محتاج توام! محتاج نگاه تو، محتاج لبخند تو، محتاج احساس تو، همین! از این ساده تر و بی تکلف تر در کلام من نمی گنجد! من محتاج توام که بیایی و مرورم کنی! با یک هوا هق هق! با یک جفت نگاه خیس! من محتاج یک دنیا آسمان ِ ابریَم! که ببارد،....که برای من بشود، بهانه ای از جنس معجزه! تا بگویم تو را به هرمت این ابرها که می گریند قسم!.... |
..رفتم و ماندهام دلی کشته به دست و پای تو..
سنگ شکاف میکند در هوس لقای تو جان پر و بال میزند در طرب هوای تو آتش آب میشود عقل خراب میشود دشمن خواب میشود دیده ي من برای تو جامه صبر میدرد عقل ز خویش میرود مردم و سنگ میخورد عشق چو اژدهای تو بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را جور مکن که بنده را نیست کسی به جای تو آب تو چون به جو رود کی سخنم نکو رود گاه دمم فرودرد از سبب حیای تو چیست غذای عشق تو؟ , این جگر کباب من چیست دل خراب من کارگه وفای تو خابیه جوش میکند کیست که نوش میکند چنگ خروش میکند در صفت و ثنای تو عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم دید مرا که بیتوام گفت مرا که وای تو دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی رفتم و ماندهام دلی کشته به دست و پای تو {پپوله} |
بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود داغ تو دارد این دلم , جای ِ دگر نمیشود دیده عقل مست ِ تو , چرخه چرخ پست ِ تو گوش طرب به دست ِ تو , بیتو به سر نمیشود جان ز تو جوش میکند , دل ز تو نوش میکند عقل خروش میکند , بیتو به سر نمیشود خمر من و خمار ِ من , باغ من و بهار من خواب من و قرار من , بیتو به سر نمیشود جاه و جلال من تویی , ملکت و مال من تویی آب زلال من تویی , بیتو به سر نمیشود گاه سوی وفا روی , گاه سوی جفا روی آن ِ منی کجا روی ؟! , بیتو به سر نمیشود دل بنهند برکنی , توبه کنند بشکنی این همه خود تو میکنی , بیتو به سر نمیشود بی تو اگر به سر شدی , زیر جهان زبر شدی باغ ارم سقر شدی , بیتو به سر نمیشود گر تو سری , قدم شوم , ور تو کفی , علم شوم ور بروی ,عدم شوم , بیتو به سر نمیشود خواب مرا ببستهای , نقش مرا بشستهای وز همهام گسستهای , بیتو به سر نمیشود گر تو نباشی یار ِمن , گشت خراب کار من مونس و غمگسار من , بیتو به سر نمیشود بی تو نه زندگی خوشم , بیتو نه مردگی خوشم سر ز غم تو چون کشم بیتو به سر نمیشود هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد هم تو بگو به لطف خود بیتو به سر نمیشود حضرت مولانا {پپوله} دانلود =>بی تو بسر نمی شود {پپوله} |
من به هر شاخه نشستم، دل به هر دانه که بستم سوگ تازه ای نوشته، روی سینه شکستم من اسیر سرنوشتم، سرنوشت پیر و زشتم جای حرف خوب بودن، حرف رفتن و نوشتم تو هنوز اول راهی، راه من راه تباهی جفت پرواز تو بازه! جفت من،کفتر چاهی فصل من فصل خزونه، یه خزون بی نشونه حیفه از من دیگه گفتن! کار من دیگه تمومه تو سرانگشتای بارون،من تولدی ندیدم گل گلدون حیاط و توی تاریکی نچیدم من سراینده دردم عاشق گلهای زردم اما حتی دیگه امروز ،شعرامم خط خطی کردم تو هنوز اول راهی،راه من راه تباهی جفت پرواز تو بازه جفت من، کفتر چاهی |
ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو گر نگویی با کسی با عاشقان باری بگو! قصه کن در گوش ما گر دیگران محرم نیند با دل پرخون ما پیغام دلداری بگو آن مسیح حسن را دانم که میدانی کجاست با کسی کز عشق دارد بسته زناری بگو بانگ برزن عاشقی را کو به گل مشغول شد گو که شرمت باد از آن رخ ترک گلزاری بگو ای صبا خوش آمدی , چون بازگردی سوی دوست حال من دزدیده اندر گوش عیاری بگو سوسنی با صد زبان گر حال من با او بگفت تو چو نرگس بیزبان از چشم اسراری بگو با چنان غیرت که جان دارد , بگفتم پیش خلق شمس تبریزی بگویم؟ گفت جان : آری بگو مولانا |
روزاي خيلي طلايي يادته روز ترس از جدايي يادته |
http://salijoon.info/mail/880604/ziba/ziba.jpg
__________________ به هم می رسیم 3 نفر میشیم . من و تو و شادی . از هم دور میشیم 4 نفر میشیم . تو و تنهایی ، من و خاطره |
http://salijoon.info/mail/880604/ziba/25.jpg
__________________ |
http://cartpostaleto.persiangig.ir/image/somayeh.jpg
__________________ سكوتم از رضـايت نيست دلم اهل شكــايت نيست هزار شاكي خودش داره خـــودش گيره گـــرفتاره |
http://i2.tinypic.com/23l0dhi.gif
__________________ سكوتم از رضـايت نيست دلم اهل شكــايت نيست هزار شاكي خودش داره خـــودش گيره گـــرفتاره |
گفتمش آغاز درد عشق چيست؟ گفت آغازش سراسر بندگيست گفتمش پايان آن را هم بگو گفت پايانش همه شرمندگيست گفتمش درما ن دردم را بگو گفت درماني ندارد، بي دواست گفتمش يک اندکي تسکين آن گفت تسکينش همه سوز و فناست |
ای خدای من هر جا هستم هر جا که باشم از تو لبریزم عاشق را به عشقش برسان تو میدانی که چرا میخوانمت!!! |
http://amirgig.persiangig.ir/sepideh/new/5.jpg
از دریچه چشمانم نگاه کن من در اوج ایستاده ام از من آشیانه ام را نگیر نگاه میکنم!!! در عمق وجودت عشق را میابم که لبخند میزند دلم میخواهد لبخند بزنم و تو باز نگاهم میکنی سکوت میکنم صدای بسته شدن دری مرا از رویایم جدا میسازد این صدای بسته شدن نگاهت بود و من اینبار می گریم آشیانه ام مال تو نگاه هایم ازآن تو بگذار من از دریچه نگاه تو ببینم و من باز هم لبخند میزنم... |
http://www.arab7.com/up/file/1131432017458.jpg نمی دانم چه می خواهم خدايا ، به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جويد نگاه خسته من ، چرا افسرده است اين قلب پرسوز ز جمع آشنايان می گريزم ، به كنجی می خزم آرام و خاموش نگاهم غوطه ور در تيرگيها ، به بيمار دل خود می دهم گوش گريزانم از اين مردم كه با من، به ظاهر همدم و يكرنگ هستند ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پيرايه بستند از اين مردم كه تا شعرم شنيدند ، برويم چون گلی خوشبو شكفتند ولی آن دم كه در خلوت نشستند ، مرا ديوانه ای بدنام گفتند دل من ای دل ديوانه من ، كه می سوزی از اين بيگانگی ها مكن ديگر ز دست غير فرياد ، خدا را بس كن اين ديوانگی ها _______ |
|
تنهایی ...
شبی غمگین شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد و او هرگز شکستم را نفهمید اگر چه تا ته دنیا صدا کرد!!!! http://daftareshghe.persiangig.com/i...o_nayamadi.jpg |
اکنون ساعت 08:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)