پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   درد دل های عاشقانه... (http://p30city.net/showthread.php?t=16380)

ابریشم 03-17-2010 06:43 PM

[IMG]http://*****************/37262/1268865954.jpg[/IMG]

ابریشم 03-17-2010 06:47 PM

دنيا را بد ساخته اند.........
كسي را كه دوست داري،تورادوست نمي دارد.
كسي كه تورا دوست دارد ،تو دوستش نمي داري
اما كسي كه تو دوستش داري و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئين هرگز به هم نمي رسند
و اين رنج است . زندگي يعني اين...[IMG]http://*****************/37262/1268881205.jpg[/IMG]

ابریشم 03-17-2010 06:49 PM

[IMG]http://*****************/37262/1268887111.jpg[/IMG]

ابریشم 03-17-2010 06:53 PM

وقتی بارون به شیشه میزنه
اون صدای دل من که میشکنه
دیگه نمی بینم که مست و حیرونم شی
از نشنیدن صدام بی طاقت و بی درمون شی
دیگه از شنیدن قصه هام مجنون نمیشی
دلتنگم نمیشی ، پشت پنجره منتظرم نمیشی
می فهمی دردمو ولی درمونم نمیشی
چی بگم ، با کی بگم ، از کی و کجا بگم
وقتی تو رو می بینم و می دونم که یارم نمیشی
با هر نگات آتیش به جونم می زنی
مثه افسانه ای ولی افسونم نمیشی
مثه افسانه ای ولی افسونم نمیشی

http://byfiles.storage.live.com/y1pJ...2fyey340fxgSxs

ابریشم 03-17-2010 06:54 PM



امشب از اون شباست که دل هوای با تو بودن کرده
به هر کنج دیوار که خیره می شم، یاد تو درد دلم تازه کرده
امشب از اون شباست که می خوام سر رو سینم بزاری
برات اینقدر لالایی بگم تا چشمهای ناز تو، رو پَر خواب بزاری
امشب می خوام لب رو لبات بذارم
با هر بوسه از لبات یه دنیا عمر تازه بگیرم
امشب می خوام تا دم صبح چشم به نگاهت بدوزم
شاید که بشه از هر نگات یه نشون تازه از عشقت بگیرم
امشب می خوام تا دم صبح سر رو سینت بذارم
با شنیدن صدای قلبت مست و شیدا شم و تاریکی شبمو پشت سر بذارم
http://byfiles.storage.live.com/y1pz...DUl6u75X3e03E0

ابریشم 03-17-2010 06:55 PM

در دغدغهای تنهاییم تنها نام تو دارم بر زبانم
تو کیستی، تو چیستی، که در خواب و رویا هم نام تو دارم بر زبانم

یاد تو، نام تو، شنیدن صدای تو مست و مبیرم کند
خیال با تو بودن، لمس احساس تو، مرا امیرم کند

ابریشم 03-17-2010 06:56 PM



چقدر فریباست دنیا در چشمان تو پاکدلم
چقدر صاف و بی ریاست دنیا در نگاه تو پاکدلم

چقدر عاشقانه است و مستانه گذران ایام در کنار تو پاکدلم
چقدر شاد است و دلبرانه حظور،همیشه در کنار تو پاکدلم

چقدر رویایی است و صف هر لحظهء زیبایی های تو ای پاکدلم ، ای پاکدل

ابریشم 03-17-2010 06:56 PM



عاشقان گفته ها گفتند و ما نشنیده گرفتیم
عاشقان ز سوزش سوختند و ما بر مزاح گرفتیم
عاقبت ما خود نیز اسیرش گشتیم
ز حسرت و دوری اش دل بر افلاک بستیم
مباشد آدمی زنده دل مگر عاشق شود
گر عشق مباشد آدمی بی بنیان شود

ابریشم 03-17-2010 06:59 PM

برای روزها می نویسم...روزهایی سرشار از بودن و نبودنها.
برای داستان هایی می نویسم که هیچ گاه نوشته نشدند...
برای شعرهایی که هیچ گاه نسرودم...
برای کسانی که هیچ وقت نبودند...
برای لحظه هایی که از یاد رفتند...
برای جملاتی که گفته نشدند...
برای ثانیه هایی که نبوذند...
می نویسم...
برای رویاهایی که از دست رفتند،برای بهارهایی که نیامدند،می نویسم،برای کاغذهایی که پاره نشدند،برای کتابهایی که خوانده نشدند،می نویسم،برای چشم هایی که ندیدم...
برای بسته هایی که هیچ گاه به مقصد نرسیدند...برای راه هایی که طی نشدند...برای فاصله هایی که از بین نرفتند...برای انسانهایی که با هم نبودند...برای احساساستی که بیان نشدند....برای منطق هایی که درست نبودند...برای عشق هایی که منطقی نبودند...برای منطق هایی که عاشقانه نبودند...برای کسانی که بزرگ نشدند...برای کودکانی که کودک ماندند...
برای کسانی که رفتند...برای کسانی که بر نگشتند...می نویسم...برای این کاغذی که تمام می شود............................................



ابریشم 03-17-2010 07:03 PM

یه اتاق تاریک
یه سکوت بهت آلود
یه آرامش مسموم
یه آهنگ ملایم
یه جمله عمیق وسط آهنگ
بی تو من در همه ی شهر غریبم
یه قطره اشک که رو گونه هام لغزید
بهم فهموند که چقدر دلم برای داشتنت تنگ شده
امشب دستام بهونه دستاتو داره و چشمام حسرت یه نگاه تو اون چهره ی معصومت
یه بغض غریب تو گلوم لونه کرده و یه احساس غریبتر داره تبر به ریشه بودنم میزنه
دلم برای روزای آفتابی گذشته بی تابی میکنه و دلتنگ پا گذاشتن رو جاده ی بارون زده ی خیالته
چقدر سخته آرزوی کسی رو داشتن که آرزوتو نداره
چقدر سخته دلتنگ کسی بودن که دلتنگ دیگریه
خواستم رو یادت خط بکشم
خواستم دیگه دلتنگت نباشم
از جام بلند شدم
چراغای اتاقو روشن کردم
سکوت رو شکستم
آهنگ رو قطع کردمو اشکامو پاک
اما قطره اشک بعدیم رو گونه هام سر خورد
تا بهم بفهمونه که هنوزم دلتنگم
هنوزم دلتنگم


Omid7 03-17-2010 07:05 PM

در کلبه تنهایی من چیزی جز انتظار نیست .
دیوار های کلبه ام دیگر واژه های انتظار را خوب نمی فهمند .
پنجره کلبه ام به روح پاییزی عادت کرده است و می داند ، از اشکهایم می فهمد که انتظارم برای کیست .
نیلوفر های کنار پنجره ام برای آمدنت دست دعا بلند کرده اند .
کبوتر سفید بام کلبه ام می داند انتظار تو را می کشم .
می رود تا شاید خبری را برایم بیاورد ولی هرگاه باز می گردد در چشمانش سنگینی غمی را حس می کنم ،
چیزی نمی گوید و پر می کشد . می داند اگر بگوید خبری از مسافر تو نبود اشک هایم سرازیر می شوند .
من به شقایق هایم آب نمی دهم آنها با اشکهایم پرورش یافتند .
آسمان را خبر کردم که هرگاه پرتو های عشقت را به من تابیدی آفتابی شود ولی سالهاست که آسمان دهکده ام ابری است و می بارد .
ای بهاز زندگیم ! بیا ، بیا تا پنجره ام از من خسته نشده ،
بیا تا گلهایم با من قهر نکرده اند .
بیا تا کبوترم حرفی برای گفتن داشته باشد ،
بیا تا آسمانم آفتابی باشد ،
بیا و به این انتظار پایان ده .

Omid7 03-17-2010 07:12 PM

تو را در خزاني غم انگيز ،
تو را در هوايي ابري و دلگير ،
تو را در كوچه باغهاي سرد و خاموش ،
تو را در كنار تك درختي خشك و عريان ،
تو را در روزهاي ابري و باراني ،
تو را در لحظات سخت تنهايي از دست داده ام .
اما يادت هميشه در وجودم سبز است و
خاطراتت هميشه با من

Omid7 03-17-2010 07:14 PM

اگر نيايي دلم برايت تنگ مي شود ،
آنقدر كه جز تو چيزي در آن جا نخواهد گرفت .
اگر صدايم نكني بي صدا فرياد مي شوم و
به جاي سكوت ، خود مي شكنم .
اگر حرفهايم را باور نكني تمام وجودم ابري
مي شود و چشمهايم تا ابد باراني خواهند
ماند .
اگـــــــــــــــر ....

Omid7 03-17-2010 07:15 PM

روزهاي بي تو بودن ، چه غريبانه از پي
هم ورق مي خورند ...
از پشت پنجره ها ، انتظار نگاهي را مي كشم
كه همه احساسم را نثار قطره هاي بلورين
اشكش نمايم .
برگرد و ديوار فاصله ها را بشكن .
دستهاي پر غرورت را سايه بانم كن .
تو پناه اين خسته دلي .
رهايم نكن در اين تاريكي مطلق .

Omid7 03-17-2010 07:16 PM

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:
چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟
چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟
اما افسوس که هیچ کس نبود ...
همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...
آری با تو هستم ...!
با تویی که از کنارم گذشتی...
و حتی یک بار هم نپرسیدی،
چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!

ابریشم 03-17-2010 10:51 PM

از درد بی کسیت دارم یواش یواش زار میزنم
واسه تموم قصه ها اسمتو فریاد میزنم
میخوام بگم دوست دارم عاشقتم تا آخرش
رسمش نبود که بی وفا منو کشتی از اولش
هیچی نخواستم غیر تو و دوست داشتنت همین و بس
فکر نمیکردم که میری من میمونم تو این قفس
رفتی و من با خاطر عطر تن تو زنده ام
رفتی ولی بدون عزیز حقم نبود که بی توام
تو این غمار بی کسی تنها منم بازیگر عشق
بازیچه دست تو و بازیچه دست همه


ابریشم 03-17-2010 10:52 PM

نمیخواستم عکساتو پاره کنم
نمیخواستم دلو بیچاره کنم
نمیخواستم تو رو آواره کنم
ولی مجبور شدم اینکارو کنم
نمیخواستم تو بیافتی از چشام
نمیخواستم بمونی بازم به پام
نمیخواستم ببینم اشک تو رو
عزیزم گریه دیگه بسه برو
نمیخواستم عشقمو ازت بگیرم
نمیخواستم تو بمیری تا بمیرم
نمیخواستم نمیخواستم
میدونستم تو بری تنها میمیرم
نمیخوام بیشتر از این شکسته شی
نمیخوام باهام بیای که خسته شی
نمیخوام که بگذرم به سادگی
عزیزم برو برس به زندگی


ابریشم 03-18-2010 08:32 PM

ای کاش که از حال دل من خبرت بود
ای کاش دمی ار سر کویم گذرت بود
من مرغ اسیرم که ندارم پر پرواز
ای کاش که کاشانه من زیر پرت بود . . .
.

ابریشم 03-18-2010 08:33 PM

عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست ٬ با چنین تقدیر بد ٬ تقدیر نیست
از غمش با ناله ها همدم شدم ٬ ذره ذره آب گشتم ٬ کم شدم
آخر آتش زد دل دیوانه را ٬ سوخت بی پروا ٬ پر پروانه را
عشق من ٬ از من گذشتی خوش گذر ٬ بعد از این حتی اسم من را هم مبر . . .

Setare 03-18-2010 08:54 PM

چه کسی خواهد دید
مردنم را بی تو؟
بی تو مردم ،مردم

گاه می اندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی میشنوی،روی تورا
کاشکی می دیدم.

شانه بالا زدنت را ،
بی قید
و تکان دادن دستت که،
مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر را که ،
عجیب!عاقبت مرد؟
افسوس!
کاشکی می دیدم!
من به خود میگویم:
"چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد؟!"

Nur3 03-18-2010 08:59 PM


می خواستم نام تو را بدانم و تنها نامی را که می خواستم ، ندانستم...

آريانا 03-20-2010 03:59 AM

جان و جهان! دوش کجا بوده اي
نی غلطم، در دل ما بوده‌ای

دوش ز هجر تو جفا دیده‌ام
ای که تو سلطان وفا بوده‌ای

آه که من دوش چه سان بوده‌ام!؟
آه که تو دوش کرا بوده‌ای!؟

رشک برم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بوده‌ای

زهره ندارم که بگویم ترا
« بی من بیچاره چرا بوده‌ای؟! »

یار سبک روح! به وقت گریز
تیزتر از باد صبا بوده‌ای

بی‌تو مرا رنج و بلا بند کرد
باش که تو بنده بلا بوده‌ای

رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بوده‌ای

آینهٔ رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بوده‌ای

مولانا

Nur3 03-20-2010 10:51 AM

داره بــــارون مـیـــاد بـــــــازم، درای آســمـــون بـــازه


دوبــــاره نــم نـــم بـارون منـــــو یــــــاد تــــو میـنـدازه


حــــالا کــــه تــــــو ازم دوری منــــم هـم بغض بارونم


چـــه حســـی داره بــــاریدن، من این احساسو می دونم


بــــرای ایــــن دل پـــر درد یه درمون از خدا می خوام


....


خدای مــــن،نـــذار گــــریه واسه چشمام یــه عادت شه


مـــی خـــوام بــــارون که بند اومد دعاهامم اجابت شه

Omid7 03-25-2010 08:31 AM

گفتی که به احترام دل باران باش

باران شدم و به روی گل باریدم


گفتی که ببوس روی نیلوفر را

از عشق تو گونه های او بوسیدم


گفتی که ستاره شو دلی روشن کن

من همچو گل ستاره ها تابیدم


گفتی که برای باغ دل پیچک با ش

بر یاسمن نگاه تو پیچیدم


گفتی که برای لحظه ای دریا شو

دریا شدم و ترا به ساحل دیدم


گفتی که بیا و لحظه ای مجنون باش

مجنون شدم و ز دوریت نالیدم


گفتی که شکوفه کن به فصل پاییز

گل دادم و با ترنمت روییدم


گفتی که بیا و از وفایت بگذر

از لهجه بی وفاییت رنجیدم


گفتم که بهانه ات برایم کافیست

معنای لطیف عشق را فهمیدم ........

Omid7 03-25-2010 08:44 AM

محتاج سکوت ستاره!
محتاج لطافت صبح!
محتاج صبر خدا!
من محتاج ترانه های بی قفس ِ پر از کبوترم!

من محتاج واژه های ساده و بی تکلفم
واژه هائی که بشود با آب غسلشان داد!
من محتاج نگاهی از جنس آب و لبخندی از جنس صداقتم!
من محتاج عطر یک احساس باران زده ی نمناکم!

من محتاج توام!
محتاج نگاه تو،
محتاج لبخند تو،
محتاج احساس تو،
همین!
از این ساده تر و بی تکلف تر در کلام من نمی گنجد!

من محتاج توام که بیایی و مرورم کنی!
با یک هوا هق هق!
با یک جفت نگاه خیس!

من محتاج یک دنیا آسمان ِ ابریَم!
که ببارد،....که برای من بشود،
بهانه ای از جنس معجزه!
تا بگویم تو را به هرمت این ابرها که می گریند قسم!....

آريانا 03-26-2010 08:50 PM

..رفتم و مانده‌ام دلی کشته به دست و پای تو..
 
سنگ شکاف می‌کند در هوس لقای تو
جان پر و بال می‌زند در طرب هوای تو

آتش آب می‌شود عقل خراب می‌شود
دشمن خواب می‌شود دیده ي من برای تو

جامه صبر می‌درد عقل ز خویش می‌رود
مردم و سنگ می‌خورد عشق چو اژدهای تو

بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را
جور مکن که بنده را نیست کسی به جای تو

آب تو چون به جو رود کی سخنم نکو رود
گاه دمم فرودرد از سبب حیای تو

چیست غذای عشق تو؟ , این جگر کباب من
چیست دل خراب من کارگه وفای تو

خابیه جوش می‌کند کیست که نوش می‌کند
چنگ خروش می‌کند در صفت و ثنای تو

عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم
دید مرا که بی‌توام گفت مرا که وای تو

دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی
رفتم و مانده‌ام دلی کشته به دست و پای تو

حضرت مولانا

{پپوله}

دانلود =>هوای تو

{پپوله}

آريانا 03-26-2010 11:43 PM

بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود
داغ تو دارد این دلم , جای ِ دگر نمی‌شود

دیده عقل مست ِ تو , چرخه چرخ پست ِ تو
گوش طرب به دست ِ تو , بی‌تو به سر نمی‌شود

جان ز تو جوش می‌کند , دل ز تو نوش می‌کند
عقل خروش می‌کند , بی‌تو به سر نمی‌شود

خمر من و خمار ِ من , باغ من و بهار من
خواب من و قرار من , بی‌تو به سر نمی‌شود

جاه و جلال من تویی , ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی , بی‌تو به سر نمی‌شود

گاه سوی وفا روی , گاه سوی جفا روی
آن ِ منی کجا روی ؟! , بی‌تو به سر نمی‌شود

دل بنهند برکنی , توبه کنند بشکنی
این همه خود تو می‌کنی , بی‌تو به سر نمی‌شود

بی تو اگر به سر شدی , زیر جهان زبر شدی
باغ ارم سقر شدی , بی‌تو به سر نمی‌شود

گر تو سری , قدم شوم , ور تو کفی , علم شوم
ور بروی ,عدم شوم , بی‌تو به سر نمی‌شود

خواب مرا ببسته‌ای , نقش مرا بشسته‌ای
وز همه‌ام گسسته‌ای , بی‌تو به سر نمی‌شود

گر تو نباشی یار ِمن , گشت خراب کار من
مونس و غمگسار من , بی‌تو به سر نمی‌شود

بی تو نه زندگی خوشم , بی‌تو نه مردگی خوشم
سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود

هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد
هم تو بگو به لطف خود بی‌تو به سر نمی‌شود

حضرت مولانا
{پپوله}


{پپوله}

Omid7 03-28-2010 11:18 AM

من به هر شاخه نشستم، دل به هر دانه که بستم

سوگ تازه ای نوشته، روی سینه شکستم


من اسیر سرنوشتم، سرنوشت پیر و زشتم

جای حرف خوب بودن، حرف رفتن و نوشتم


تو هنوز اول راهی، راه من راه تباهی

جفت پرواز تو بازه! جفت من،کفتر چاهی


فصل من فصل خزونه، یه خزون بی نشونه

حیفه از من دیگه گفتن! کار من دیگه تمومه


تو سرانگشتای بارون،من تولدی ندیدم

گل گلدون حیاط و توی تاریکی نچیدم


من سراینده دردم عاشق گلهای زردم

اما حتی دیگه امروز ،شعرامم خط خطی کردم


تو هنوز اول راهی،راه من راه تباهی

جفت پرواز تو بازه جفت من، کفتر چاهی

آريانا 03-28-2010 07:22 PM

ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو
گر نگویی با کسی با عاشقان باری بگو!

قصه کن در گوش ما گر دیگران محرم نیند
با دل پرخون ما پیغام دلداری بگو

آن مسیح حسن را دانم که می‌دانی کجاست
با کسی کز عشق دارد بسته زناری بگو

بانگ برزن عاشقی را کو به گل مشغول شد
گو که شرمت باد از آن رخ ترک گلزاری بگو

ای صبا خوش آمدی , چون بازگردی سوی دوست
حال من دزدیده اندر گوش عیاری بگو

سوسنی با صد زبان گر حال من با او بگفت
تو چو نرگس بی‌زبان از چشم اسراری بگو

با چنان غیرت که جان دارد , بگفتم پیش خلق
شمس تبریزی بگویم؟ گفت جان : آری بگو

مولانا

ابریشم 03-28-2010 09:40 PM

روزاي خيلي طلايي يادته روز ترس از جدايي يادته
دستمون تو دست هم بود يادته غصه هامون كم كم بود يادته
چشم نازت مال من بود يادته ديدن من قدغن بود يادته
روزگار قهر و آشتي يادته هيچ كس و جز من نداشتي يادته
روياهاي آسموني يادته قول دادي پيشم بموني يادته
روزاي بي غم و غصه يادته ببينم اول قصه يادته
عصر ابراز علاقه يادته خبر خوش كلاغه يادته
دست گرمت تو زمستون يادته شونه من زير بارون يادته
واسه خنده اجازه يادته اونا كه ميگفتي رازه يادته
شرطامون سر صداقت يادته تو مجازات خيانت يادته
دستاتو ميخوام بگيرم يادته راستي تو بي تو ميميرم يادته
واسه فال قهوه رو خوردن يادته روزي صد بار بي تو مردن يادته
پيش هم بوديم نزاشتن يادته اونا ما رو دوست نداشتن يادته
چيزي خواستيم از خدامون يادته مستجاب نشد دعامون يادته
چشمون زدند حسودا يادته چشامون شد مثل رودا يادته
گفتي ما بايد جدا شيم يادته گفتي بايد بي وفا شيم يادته
يه دفعه ازم بريدي يادته خط رو اسم من كشيدي يادته
گفتي عشق تو هوس بود يادته گفتي خوب بود ولي بس بود يادته
چشم من به چشمت افتاد يادته كاري كه دست دلم داد يادته
اما قول دادم به قلبم و خدا ديگه دل ندم به عشق آدما
حيف شعري كه نوشتم يادته شعر من بدم باشه زيادته!!
http://media.superpimper.com/glitter...ntasy-1164.gif




ابریشم 03-28-2010 09:42 PM

http://salijoon.info/mail/880604/ziba/ziba.jpg
__________________
به هم می رسیم 3 نفر میشیم . من و تو و شادی . از هم دور میشیم 4 نفر میشیم . تو و تنهایی ، من و خاطره

ابریشم 03-28-2010 09:42 PM

http://salijoon.info/mail/880604/ziba/25.jpg
__________________

ابریشم 03-28-2010 09:44 PM

http://cartpostaleto.persiangig.ir/image/somayeh.jpg
__________________
سكوتم از رضـايت نيست دلم اهل شكــايت نيست هزار شاكي خودش داره خـــودش گيره گـــرفتاره

ابریشم 03-28-2010 09:45 PM

http://i2.tinypic.com/23l0dhi.gif
__________________
سكوتم از رضـايت نيست دلم اهل شكــايت نيست هزار شاكي خودش داره خـــودش گيره گـــرفتاره

ابریشم 03-28-2010 09:46 PM

گفتمش آغاز درد عشق چيست؟
گفت آغازش سراسر بندگيست
گفتمش پايان آن را هم بگو
گفت پايانش همه شرمندگيست
گفتمش درما ن دردم را بگو
گفت درماني ندارد، بي دواست
گفتمش يک اندکي تسکين آن
گفت تسکينش همه سوز و فناست

ابریشم 03-28-2010 10:51 PM

ای خدای من هر جا هستم
هر جا که باشم از تو لبریزم
عاشق را به عشقش برسان
تو میدانی که چرا میخوانمت!!!

ابریشم 03-28-2010 10:54 PM

http://amirgig.persiangig.ir/sepideh/new/5.jpg

از دریچه چشمانم نگاه کن من در اوج ایستاده ام از
من آشیانه ام را نگیر
نگاه میکنم!!! در عمق وجودت
عشق را میابم که لبخند میزند
دلم میخواهد لبخند
بزنم
و تو باز نگاهم میکنی سکوت میکنم صدای بسته
شدن دری مرا از رویایم جدا میسازد
این صدای بسته شدن
نگاهت بود
و من اینبار می گریم آشیانه ام مال تو نگاه هایم
ازآن تو
بگذار من از دریچه نگاه تو ببینم و من باز هم لبخند میزنم...

ابریشم 03-28-2010 10:55 PM

http://www.arab7.com/up/file/1131432017458.jpg نمی دانم چه می خواهم خدايا ، به دنبال چه می گردم شب و روز

چه می جويد نگاه خسته من ، چرا افسرده است اين قلب پرسوز

ز جمع آشنايان می گريزم ، به كنجی می خزم آرام و خاموش

نگاهم غوطه ور در تيرگيها ، به بيمار دل خود می دهم گوش

گريزانم از اين مردم كه با من، به ظاهر همدم و يكرنگ هستند

ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامانم دو صد پيرايه بستند

از اين مردم كه تا شعرم شنيدند ، برويم چون گلی خوشبو شكفتند

ولی آن دم كه در خلوت نشستند ، مرا ديوانه ای بدنام گفتند

دل من ای دل ديوانه من ، كه می سوزی از اين بيگانگی ها

مكن ديگر ز دست غير فرياد ، خدا را بس كن اين ديوانگی ها

_______

ابریشم 03-28-2010 10:56 PM

http://i7.tinypic.com/6b3w2rs.jpg

ابریشم 03-28-2010 10:57 PM

تنهایی ...
شبی غمگین شبی بارانی و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من می گفت تنهایی غریب است
ببین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستی ام بود و ندانست
که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شکستم را نفهمید
اگر چه تا ته دنیا صدا کرد!!!!


http://daftareshghe.persiangig.com/i...o_nayamadi.jpg


اکنون ساعت 08:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)